ایران: گاه برخی نقاط مشترک تاریخی بهانهای برای نزدیکی بیشتر
میان ملتها میشود؛ اتفاقی که مصداق آن را میتوان درباره مردم ایران و ایتالیا
دید. مردمانی
که بواسطه برخورداری از تمدنی کهن و از سویی تأثیرگذاری در برگهایی از تاریخ
جهان، علاقهمندی بیشتری برای تعامل و ارتباط با یکدیگر دارند. طبیعی است که در
چنین شرایطی زمینههای بیشتری برای تبادلات فرهنگی بویژه در عرصههایی مانند کتاب
فراهم باشد. با وجود این آن چنان که فعالان فرهنگی- هنری تأکید دارند از این ظرفیتها
آن طور که باید و شاید استفاده نشده است. ابوالحسن حاتمی، مترجم و فعال فرهنگی که
چندین دهه از زندگیاش در کشور ایتالیا میگذرد و مدیریت انجمن فرهنگی- هنری «الفبا»
را در این کشور برعهده دارد به همراه «علی شمس» نویسنده، مترجم و کارگردان تئاتر و
«آرش
عباسی» که او هم سابقه فعالیت بهعنوان نویسنده، مترجم و کارگردانی تئاتر را دارد
میهمانان میزگرد گروه فرهنگی روزنامه ایران بودند تا بواسطه تجربهای که از زندگی
در ایتالیا و انجام فعالیتهای فرهنگی- هنری در هر دو کشور دارند به بررسی وضعیت
تبادلات ادبی، فرهنگی میان ایران و ایتالیا بپردازند.
تعامل میان کشورهای ایران و ایتالیا سابقهای تاریخی
دارد؛ تعاملی که نهتنها در دوران صفویه، بلکه بعد از آن هم به شکلی جدی ادامه
یافت و حالا این سؤال مطرح میشود که این روابط چقدر منجر به بروز شباهتهای
فرهنگی میان مردم ایران و ایتالیا بویژه در حوزه کتاب و ادبیات شده است؟
ابوالحسن حاتمی: حداقل طی این چند دههای که من در
ایتالیا زندگی میکنم همواره با نگاه مثبتی از سوی مردم آنان به ایران و ایرانیان
مواجه شدهام. اغلب ایتالیاییها، ایران را کشوری کهن و برخوردار از تمدنی
کهن و ارزشمند میدانند. خود ایتالیا هم کشوری دارای تمدنی کهن است و از همین رو ایتالیاییها
میدانند که میان هر دو کشور تعاملی دیرینه برقرار بوده است. از سوی دیگر چون ایرانیانی که در
ایتالیا زندگی میکنند شهروندانی خوشنام، تحصیلکرده و حتی فعال در مشاغل مختلفی
مانند روزنامه نگاری، نویسندگی و...
هستند منجر به اشاعه دید خوبی از ما و پیشینهمان شدهاند.
البته گفتههای من جدا از مباحث سیاسی میان هر دو کشور و تنها درباره مردم است.
آخرین موردی که خودم به آن برخوردم در ارتباط با تحقیقاتی بود که پروفسور «پیمونتز» در رم
انجام داده است. او مدارکی را در مورد رابطه ایران و ایتالیا در آثار مختلف هنری و
حتی نامه نگاریها میان دو کشور جمعآوری کرده و از آنها لیستبرداری کرده است. از
سوی دیگر شاید بد نباشد که به میزان کرسیهای آموزش زبان فارسی در دانشگاههای
ایتالیا هم نگاهی داشته باشیم تا بهتر پی به این سؤال ببریم. تعداد کرسیهایی که
در ایتالیا و حتی ایران به این منظور برپا شده قابل توجه بوده که نشان دهنده
ارتباط خوب فرهنگی است.
علی شمس: برای پی بردن به پاسخ سؤال شما شاید بهتر باشد
که به نکته دیگری هم اشاره شود. بحران مهاجرت به اروپا، بویژه در سالهای اخیر
منجر به پیدا شدن حس خویشتن دوستی در میان آنان شده است. ایتالیاییهایی که چهل-
پنجاه سال قبل برای کار به کشورهای حوزه اسکاندیناوی و... میرفتند و با هجمههایی
روبهرو میشدند که هماکنون بواسطه افزایش مهاجرت به اروپا احساس میکنند خودشان
هم میتوانند مشابه آن رفتارها را با دیگر مهاجران انجام دهند. البته نباید فراموش
کرد برخوردی که با من بهعنوان یک مهاجر عادی میشود با وقتی که بفهمند علی شمس،
نمایشنامه نویس، مترجم و هنرمند هستم تفاوت بسیاری دارد. البته در اینکه ایران و
ایتالیا از گذشتههای دور ارتباطی قوی با یکدیگر داشتهاند تردیدی نیست. به طوری
که اگر سری به موزه واتیکان بزنید با آثار بسیار خوبی از ایران روبهرو میشوید.
نمیدانم دوره ایلخانی چه ویژگی خاصی داشته که از این عصر آثار هنری بسیاری از
ایران به ایتالیا رفته و آنجا نگهداری میشود. حتی یکی از قدیمیترین نشانههای خلیج
فارس هم در ایتالیا نگهداری میشود. در رم هفت معبد مهری دایر است که دست کم سه
معبد آن بزرگ و معتبر هستند و منجر به انجام تحقیقهای بسیاری درباره تأثیر آیین
مهری و ایرانیان در ایتالیا شدهاند. این روابط از دوران باستان تا به امروز ادامه
پیدا کرده آنچنان که حتی رایزنی فرهنگی ایران در ایتالیا هم بسیار فعال است. از
سوی دیگر انجمنهای مردمی ایرانی اقدامات خوبی در راستای گسترش روابط فرهنگی میان
دو کشور انجام میدهد. ناگفته نماند که در زمینه معرفی کتاب، اکران فیلم و برگزاری
کنسرتهای ایرانی کارهای خوبی در ایتالیا در حال انجام است.
بیشتر به تلاش رایزنی فرهنگی و از سویی تشکلهای مردمی
ایرانی در کشور ایتالیا برای گسترش روابط اشاره دارید؛ این بدان معناست که عمده
این علاقهمندی از سوی ایرانیان است؟
شمس: بله، کوششهایی که انجام میشود بیشتر از سوی
ایرانیان است چراکه ایتالیاییها بیش از فرهنگ به منافع اقتصادی فکر میکنند.
البته به غیر از افرادی مانند «فلیچیتا فرارو» که عاشق ایران هستند، فارسی را میدانند
و حتی رایزن فرهنگی بودهاند گمان میکنم که این علاقهمندی از سوی دولت ایتالیا وجود
ندارد. به عقیده من بیمناسبتترین و بیاحساسترین انسانهای جهان در ارتباط با
فرهنگ، ایتالیاییهایی هستند که بهعنوان رایزن فرهنگی در ایران مشغول فعالیت
هستند.
حاتمی: البته من با شدت گفتههای آقای شمس قدری مخالف
هستم. در شهرهای مختلف ایتالیا همواره جشنوارههای فرهنگی و هنری متعددی برگزار میشود
که گل سرسبدشان ایران است. در شهر رم متولیان «آسیاتک ایتالیا» هر سال یکسری فیلم
از فیلمهای آسیایی که در سینماهایشان اکران عمومی نمیشوند را انتخاب کرده و به
نمایش میگذارند. خیلی قبلتر از مشهور شدن آقای اصغرفرهادی فیلمهای او در رم
اکران شد و بعدها به مراحل بعدی رفت. در پاسخ به این سؤال شاید بهتر باشد که میان
روابط دولتها و ملتها تفاوت معناداری قائل شویم. به عقیده من بخش فعال در حوزه
فرهنگ و هنر هر دو کشور تا جایی که من در این چند دهه زندگی در ایتالیا دیدهام
خیلی خوب بوده است.
پس شما گفتههای آقای شمس را بیشتر در ارتباط با روابط
خود دولتها میدانید و نه مردم!
حاتمی: حدود ۹ سال است که انجمن «الفبا» را در ایتالیا، تشکیل دادیم. در آن
دوران تفکراتی ضد ایران شکل گرفته بود و نیاز به تشکیل چنین انجمنهایی واقعاً
احساس میشد. باید تلاش میشد تا به جهانیان نشان دهیم که کشورمان آن چیزی نیست که
دیگران نشان میدهند. در این مدت برنامههایی که برگزاریشان بناگذاشته شد به مرور
مخاطبان بیشتری پیدا کردند و جالب است بدانید حتی در برنامههای «آسیاتک فیلم»
پربینندهترین کارها از ایران است. بخشی از این
علاقهمندی به سبب همان اشتراک فرهنگی است که به آن اشاره شد.
آرش عباسی: قبل از اینکه بگویم با گفتههای کدام یک از
آقایان موافق هستم شاید لازم باشد که قدری به عقبتر بازگردم. باید از خودمان
بپرسیم که چرا ایتالیا از جمله کشورهای مهم در زمینه ادبیات و هنر است! ایتالیا از
دوره اکتشافات جغرافیایی، از زمانی که «کریستُف کلُمب» یکی از مهمترین تحولات جهان
را بواسطه کشف امریکا رقم زد، همواره کشوری اثرگذار بوده است. پیشتر از او میتوان
به سفرنامههایی اشاره کرد که مارکوپولو بر اساس تجربههای خودش در اواخر قرن
سیزدهم نوشت. سفرنامههای او منجر به آن شد که بسیاری به این فکر بیفتند که در
جهان حتماً هنوز مکانهای کشف ناشده بسیاری وجود دارد. اکتشافات جغرافیایی کلمب
باعث شد مسیر جهان عوض شود و این بخشی از اثرگذاری ایتالیاییها در جهان است. حتی
بسیاری از متفکران بزرگ جهان از ایتالیا برخاستهاند آنچنان که شهرهایی مانند
ونیز، بولونیا و فلورانس در تولید علم نقش مهمی داشتهاند.
این اثرگذاری در عرصه ادبیات هم بوده است؟
عباسی: از آنجایی که محور گفتههای ما تنها دو کشور
ایران و ایتالیا است باید بگویم که به عقیده من ادبیات فارسی تا حد بسیاری وامدار
ادبیات ایتالیایی است. اتفاقی که نمیتوان منکر آن شویم چراکه بخشی از نخستین نمایشنامههایی
که به طور جدی از ادبیات جهان ترجمه شدهاند از ایتالیایی به فارسی است. حتی در
دهه چهل که نقش ترجمه هنوز آنقدر برای ادبیاتمان جدی نشده بود نمایشنامههای مهمی
با ترجمه خانم صابری از ایتالیایی به فارسی بازگردانده شد.
درخششی که در دهه هشتاد بیش از هر دوران دیگری در
کشورمان مشهود بود.
عباسی: بله وجالب است که بدانید بواسطه توجهی که در دهه
هشتاد به ترجمه آثار ادبی ایتالیایی به فارسی نشان داده شد موفق به مطالعه کتابهایی
شدم که حتی در خود ایتالیا برای مردم شناخته شده نیست. بواسطه زندگی و رفت و آمد
به ایتالیا بارها پیش آمده درباره کتابی از نویسندهای ایتالیایی با آنان صحبت
کردهام که برایشان عجیب بوده که من ترجمه فارسیاش را خواندهام. گمان میکنم
نزدیکی ادبیات و حتی نوع زندگی ایرانی و ایتالیایی منجر به چنین شباهت و پیوندی
شده است. این مسأله تنها به عرصه کتاب محدود نمیشود؛ سینمای ایتالیا هم از دیرباز
مورد توجه سینماگران کشورمان بوده است. ما جزو کشورهایی به شمار میآییم که
بیشترین تأثیرپذیری را از سینمای این کشور داشتهایم. مهمترین فیلمسازان ما
افرادی هستند که تأثیر سینمای ایتالیا را میتوان بر آثارشان دید.
این به معنای مخالفت شما با صحبتها آقای شمس و موافقتتان
با آقای حاتمی است؟
عباسی: با اینکه منکر گفتههای آقای حاتمی و اثرگذاری
متقابل فرهنگی میان هر دو کشور نیستم اما منکر گفتههای آقای شمس هم نمیشوم و متأسفانه
آن را قبول هم دارم. گفتههای آقای شمس به ذات نگرش ایتالیایی بازمی گردد که خیلی مسائل
برای آن مهم نیست، گرچه خود مردم ایتالیا اجتماعی، بسیار دوست داشتنی و پیگیر
هستند. خود مردم ایتالیا، ایرانیان را دوست دارند و حتی پیگیر اطلاع از فرهنگ و
هنرمان هم هستند. من تا به امروز مردم هیچ کشوری را به اندازه مردم ایتالیا
دوستدار فرهنگ کشور خودمان ندیدهام.
اگر نگاه مثبتی از سوی ایتالیاییها متوجه مردم، فرهنگ و
ادبیاتمان هست پس چرا بازتاب آن را نمیتوان در تصمیمگیریهای متولیان کشورشان
هم دید؟
عباسی: ما درباره کشوری صحبت میکنیم که بخش عمدهای از
آن غرق مافیا بوده و هنوز هم لطمات آن در زیرساختهایش مشهود است. در این کشور
همچنان مافیا تصمیم میگیرد که نهادی قدرتمند بشود یا نه! این موارد بر روابط
فرهنگی هم سایه افکنده و از همین رو تأکید داریم که باید بحث دولت را از مردم
ایتالیا جدا کرد. از سوی دیگر بخش اقتصادی و درآمدزایی که در سیستم ایتالیایی تأثیر
بسیاری دارد در روابط فرهنگی آنان با دیگر کشورها هم اثر قابل توجهی گذاشته است.
اگر میبینیم که متولیان ایتالیایی علاقهمندی چندانی به برقراری تعامل فرهنگی
ندارند به این بازمی گردد که برای آنان بحث اقتصاد به فرهنگ ارجحیت دارد. از همین
رو نقد بسیاری به سیستم رایزنی فرهنگی و سفارت ایتالیا در ایران دارم چراکه هیچ
تلاشی برای گسترش روابط فرهنگی انجام نمیدهند. خود من بواسطه آنکه در کارهای
نمایشی هم فعالیت دارم احساس کردهام با هیچ کشوری برای اجرای تئاتر همچون ایتالیا
مشکل ندارم. برای دریافت روادید با مشکلات بسیاری روبهرو هستیم، کنسولگری ایتالیا
حتی در مورد من که یک هنرمند و مترجم هستم و فعالیت فرهنگی مشخصی دارم هم سختگیری بسیاری
دارد. معضل مافیایی بودن ایتالیاییها در فعالیتهای آنان در کنسولگریها و رایزنیهایشان
در ایران هم کاملاً احساس میشود.
شمس: دعوتنامهای رسمی از یکی از جشنوارههای
ایتالیایی داشتم اما در دریافت روادید با مشکل مواجه شدم. من اینجا به متولیان
خودمان هم نقد دارم؛ مسئولان ایرانی باید با چنین رفتارهایی از سوی طرف ایتالیایی
برخورد کنند تا به شهروندان ایرانی بیاحترامی نشود. اگر وزارت خارجه این مسأله را
پیگیری کند بیشک آنها به ناچار در برخوردهای خود بازنگری خواهند کرد. زمانی که رئیس
جمهوری از کرامت هنرمند و نویسنده صحبت میکند باید شرایطی فراهم شود که از سوی
کشورهای دیگر چنین برخوردی با ایرانیان نشود. به نظر من رایزنی فرهنگی ایتالیا در
کشورمان یکی از منفعلترین رایزنیهای خارجی به شمار میآید. همین امسال حدود ۱۲۰ عنوان کتاب از ایتالیایی به فارسی ترجمه
و در نمایشگاه کتاب عرضه کردیم. با وجود این، هیچ گونه همدلی یا تلاشی از
سوی ایتالیاییها برای کارهایی که ما در راستای معرفی فرهنگ آنان انجام میدهیم ندیدهام.
متأسفانه بخش قابل توجهی از صحبتهایی که در مورد تعامل ایران و ایتالیا مطرح میشود،
در حد تعارف است وگرنه مسئولان ایتالیایی هیچ همراهی و تلاشی در این رابطه انجام
نمیدهند و تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد بحث اقتصادی است.
معتقدید اگر ارتباطی میان دو کشور برقرار شده تنها
بواسطه تلاش تشکلهای مردمی ست؟
شمس: دقیقاً همین طور است؛ اگر تا به امروز اتفاقی در
این رابطه افتاده بواسطه تلاش خود مردم ما و ایتالیا است. متأسفانه هنوز آنگونه که
باید و شاید حتی خودمان هم برای فرهنگ و ادبمان دل نمیسوزانیم، زمانی که آذربایجان
مجسمه نظامی را ساخت و آن را به نام کشورشان در یکی از میدانهای ایتالیا نصب کرد
من به سفیر خودمان پیشنهادی دادم تا به طریقی ایتالیاییها را از واقعیت آن آگاه
کنیم تا بدانند نظامی به جغرافیای فرهنگی ما تعلق دارد. اما از پیشنهاد من هیچ
استقبالی نشد و سفیر وقت ایران به من گفت که تحریم هستیم و بودجهای برای این کار
نداریم! این در صورتی بود که سفارت ایران در ایتالیا برای برنامه دیگری از من دعوت
به همکاری کرد و ظاهراً تنها برای حمایت از آن طرح بودجهای در اختیار نداشت! این
در شرایطی است که وقتی میتوان از رسانههایی مانند تئاتر، سینما و حتی کتاب در
جهت معرفی فرهنگ و هویتمان بهره بسیاری برد از آنها استفادهای نمیشود! با وجود
این حتی متولیان خودمان هم بیشتر به دنبال کارهای بیحاشیه و دور از جنجال هستند و
اگر کاری انجام میشود از سوی خود هنرمندان و اهالی قلم است.
در شرایطی که تأکید دارید فرهنگ برای دولتمردان
ایتالیایی جایگاه چندانی در مقایسه با اقتصاد ندارد چه پیشنهادی برای حفظ و گسترش این
تعامل فرهنگی دارید؟
شمس: با توجه به سیاست گذاریهای اشتباهی که در هشت سال
دولت آقای احمدینژاد انجام شد حالا باید تلاش کنیم تا چهرهای را که از ایران
ارائه شده، بهبود ببخشیم. هشت سالی که بیاغراق میتوان آن را فاجعه و تاریک، بویژه
برای حوزه فرهنگ و ادب دانست. شما تصور کنید بهعنوان یک هنرمند یا اهل قلم تمام
تلاش خود را برای معرفی داشتههای کشورتان انجام بدهید و بعد به یکباره رئیس
جمهوری کشور (محمود احمدی نژاد) در فلان نقطه از جهان یک سخنرانی انجام بدهد که
تمام نظرها نسبت به ایران و ایرانیان منفی شود! ما حتی در این شرایط هم دست از کار
نکشیدیم، البته بواسطه لطمات آن سالها به تلاش بیشتری برای معرفی چهرهمان احتیاج
داریم. آن هشت سال به ما نشان داد که از تندروی، خشم و سیاست زدگی چیزی جز لطمه
عایدمان نمیشود! از سوی دیگر برای حفظ حرمتمان هم خودمان باید تلاش کنیم. حتی یکی
مانند من که کارهای هنری مشترکی با ایران و ایتالیا و حتی به تنهایی با ایتالیاییها
تولید کرده هم، در رفت و آمدهایش به ایتالیا مشکل دارد؛ آن هم در شرایطی که چند سال
است در ایتالیا زندگی میکنم. شاید وقت آن شده باشد که به جای لبخند زدن و خوشبینیهای
الکی قدری متوجه مشکلات رایج شویم و برای آنها چارهای بیندیشیم. درباره روابط
فرهنگی متقابل ایران و ایتالیا میتوان ساعتها صحبت کرد اما مسألهای که نباید از
آن غافل شد لزوم بررسی شرایط فعلی و چاره اندیشی برای آنها است. رابطه فرهنگی را
باید دولتها تسهیل و ممکن کنند که در حال حاضر چنین اتفاقی رخ نمیدهد. امیدوارم
زمینهای فراهم شود تا شعار چند سال قبل رئیس جمهوری مبنی بر ارتقای پاسپورت
ایرانی محقق شود. شما از تأثیر متقابل ادبیات و کتاب دو کشور پرسیدید! فکر میکنید
چند کتاب بزرگ نویسندههای ما در آنجا معرفی شده! تلاش چندانی متأسفانه انجام نشده
است؛ اگر هم شده به بیراهه رفته و بخشی از ترجمهها گزینشی بوده است.
یعنی معضل نگاههای گزینشی حتی در صدور داشتههای فرهنگیمان
هم سایه انداخته است؟
شمس: متأسفانه بله. البته نمیگویم همه آثاری که از
ایران در ایتالیا ترجمه شده خوب نیستند اما بحث این است که ما لژیونرهای ادبیاتمان
را به دلایل سلیقهای و حتی سیاسی رها کردهایم و سراغ ترجمه آثار نویسندگان رده چندم
رفتهایم؛ بنابراین عجیب نیست که در چنین شرایطی مخاطب ایتالیایی هم به آثار
ایرانی علاقهای نشان ندهد. محمود دولت آبادی و صادق هدایت را رها کردهایم و به
سراغ ترجمه اثر فلان نویسنده نه چندان قوی رفتهایم! تا وقتی هوشنگ گلشیری، صادق
چوبک و ابوتراب خسروی و... را داریم چرا باید به سراغ ترجمه اثر نویسندگانی برویم
که حتی خودمان هم رغبتی به آنها نداریم!
متولیان باید از لحن رئیس جمهوری و معاون اول ایشان قدری
جسارت بیاموزند و آن را در سیاستگذاری هایشان مد نظر داشته باشند؛ هنرمند و
نویسنده در فضای خفقان نمیتواند نفس بکشد و کار کند، میمیرد. اینکه گمان کنیم از
سانسور خلاقیت حاصل میشود کاملاً اشتباه است!
حاتمی: گفتههای علی شمس را قبول دارم منتهی باید به
نکتهای اشاره کنم. من در سراسر جهان به هیچ حکومتی اعتماد ندارم چراکه حکومتها
به ناچار در چارچوبهایی فعالیت میکنند که با خواسته مردم فاصله دارد. به همین
علت معتقدم تشکیل انجمنهای خودجوش مردمی میتواند بسیار اثرگذار باشد. همان طور
که آقای شمس گفت کتابهایی که از سوی ایران ترجمه شده و در ایتالیا عرضه شده چندان
برای مخاطبان ایتالیایی جذاب نیست. این کتابها نه تنها از نظر محتوایی، از نظر
ظاهری هم فاقد شاخصهای لازم هستند. کتابی بهعنوان راهنمای ایتالیایی برای معرفی
ایران در ایتالیا عرضه شده که حتی یک عکس هم در آن جای نگرفته است! اگر قرار باشد
همه اقداماتمان به امضای تفاهمنامهها محدود شود راه به جای نمیبریم در این شرایط
نیازمند برنامهریزیهایی جدی هستیم. متأسفانه بودجهای که در ایتالیا برای اسلحه
و تجهیزات نظامی گذشته میشود به هیچ وجه قابل مقایسه با بودجهای که برای فرهنگ
در نظر میگیرند نیست.
عباسی: این در شرایطی است که اگر پای صحبتهای اهالی
کتاب و فرهنگ ایتالیا هم بنشینید آنان هم از این شرایط ناراضی هستند. من هم با
مشکلاتی که آقای شمس برای اجرای نمایشهای خود روبهرو شده مواجه شدهام. نمایشی
را به ایتالیایی کارگردانی کردم که پیام آن دغدغهای جهانی را دربرمی گرفت و آن را
در شهرهای مختلف ایتالیا با بازیگران ایرانی و ایتالیایی اجرا کردم. اما همین که
آن را در ایران برگزار کردم حتی رایزنی فرهنگی ایتالیا در ایران برای تماشای آن
نیامد. البته این حرفها نباید منجر به آن شود که تأثیرپذیری فرهنگ دو کشور از
یکدیگر را به فراموشی بسپاریم و تحقیقی دربارهاش انجام ندهیم.
حاتمی: البته نباید از این نکته غافل شد که بخش بزرگی از
مشکل ما ایرانیان به این بازمی گردد که خودمان هم به داد هم نمیرسیم. به عقیده من
هر یک از ما باید قبل از آنکه دیگران را نقد کنیم از خودمان شروع کنیم تا به حل مشکلات
کمک شود.
عباسی: امیدوارم قبل از هر اقدامی برای معرفی داشتههایمان
به کشورهای دیگر، ابتدا برای حفظ آنها نزد خودمان تلاش کنیم.
ازبحث دولتها و تلاش تشکلها در ارتباط با فرهنگ که
بگذریم چقدر میان فرهنگ و بویژه ادبیات ایران و ایتالیا نقاط اشتراک وجود
دارد؟
شمس: سینمای ایران در عرصه جهانی، سینمایی قابل اعتنا و
با کیفیتی است. آنچنان که خود ایتالیاییها وقتی میخواهند کار روشنفکری انجام
بدهند میگویند: «برویم فیلم ایرانی ببینیم» البته منظور این ضرب المثل تنها سینمای
مستقل ایرانی و آثار سینماگران بزرگی مانند کیارستمی، پناهی و دیگر افرادی است که
فیلمهای آنان محل رجوع و بررسی علاقه مندان بسیاری است. جالب است بدانید در درس تاریخ سینمایی
که ما در ایتالیا خواندیم، ۱۰۰
فیلم معرفی شده بود که حدود ۱۶
فیلم آن ایرانی بود.
در بحث کتاب و ادبیات چطور؟
شمس: تصویری که از ادبیات ایران در ایتالیا معرفی شده
بیشتر تصویری زنانه است چراکه اغلب زنان دست به ترجمه آثار داستانی ایرانی به
ایتالیایی زدهاند. کارهایی در این کشور از ادبیات ما ترجمه میشود که بیشتر با
ذائقه مخاطبان زن همخوانی دارد. به عقیده من بیشترین بخشی که از فرهنگ و هنرمان در
ایتالیا عرضه میشود به سینما و ادبیاتمان ختم میشود. در مورد ایتالیا تازه طی
چند سال اخیر، شاهد گسترش برخی اقدامات بودهایم؛ آنچنان که خود من در مرکز و جنوب
ایتالیا و آقای عباسی هم در شمال این کشور اجرای متعددی از تئاتر داشتهایم. به
عقیده من کتاب از تئاتر در دسترستر است.
ایتالیایی هاچقدر با ادبیات فارسی آشنا هستند و این
آشنایی بیشتر به ادبیات کلاسیک ختم میشود یا ادبیات معاصرمان را هم دربرمی گیرد؟
شمس: اغلب متون ادبی کهن ما در ایتالیا ترجمه شدهاند.
البته به غیر از شاهنامه اغلب آنها به صورت گلچین منتشر شدهاند. با وجود این،
شرایط جهان امروز تغییر کرده و جوانان علاقه چندانی به مطالعه آثار کلاسیک ندارند.
از همین رو باز شاید بتوان گفت که شرایط معرفی ادبیات معاصرمان بهتر از ادبیات کلاسیک
است. بهعنوان نمونه «فروغ فرخزاد» را در ایتالیا خیلی خوب میشناسند و حتی از او
تأثیر هم پذیرفتهاند. برخلاف چیزی که برای خودمان مطرح است در کشورهای دیگر ترجمه
تعیین میکند که کدام اثر در کشورهای دیگر رواج یابد. جهان انگلیسی زبان بواسطه
کثرتی که در ترجمه از آثار رضا براهنی وجود دارد او را بیشتر میشناسند. این اتفاق
در مورد فروغ در ایتالیا رخ داده است. در مراحل بعدی گروههای متعددی از موسیقیهای
تلفیقی ایرانی در ایتالیا کنسرت برگزار کردهاند.
حاتمی: اگر به زمانهای گذشته بازگردیم، میبینیم که
ایرانیان را عمدتاً به شاعرانشان میشناسند. تا جایی که من در خاطر دارم از
نویسندگان ایرانی افرادی مانند صادق هدایت در ایتالیا معرفی شده و درباره آثار
آنان در بخش ایرانشناسی ایتالیا مقالههای متعددی نوشته شده است. اما از بعد
انقلاب ایران دو گونه ادبیات فارسی را بیش از همه در ایتالیا میشناسند. نخست ادبیاتی
که از سوی نویسندگانی نوشته میشود که به زبانهای کشورهای دیگر از جمله ایتالیا
کتاب مینویسند. گرچه نوشتههای این افراد اغلب برخوردار از فضایی عمومی هستند که
میتواند در هر بخشی از جهان رخ بدهند. چراکه به هر حال آن دسته از نویسندگان از
کشورمان فاصله دارند و از فضا دور شدهاند. بخش دوم ادبیاتی را شامل میشود که با
گزینش مؤسسات نشر در کشورهای دیگر معرفی شدهاند و اغلب هدف اقتصادی پشت آنها نهفته
است و کتابهای به اصطلاح بفروش را شامل میشوند. البته خوشبختانه وسایل ارتباط
جمعی در سالهای اخیر منجر به آن شده اشعاری از شاعران ایرانی در کشورهای دیگر
ترجمه شود و به اسم ایران در دسترس علاقه مندان قرار گیرد. با این همه امیدوارم دولتمردان
ایرانی و ایتالیایی هم بیش از پیش متوجه لزوم حفظ این تعاملات شوند و چارهای برای
گسترش آن بیندیشند.