وقتی اسم لئونارد کوهن میآید برای ما اول از همه همان آهنگ "Dance me to the end of love" در ذهن تداعی میشود. با آن صدای بم و خاص خودش که نظیری برایش وجود نداشت. کوهن در اواخر سال ۲۰۱۶ درگذشت. کسی که با ترانههایش به شهرت رسید؛ اما در واقع شاعر و رماننویس نیز بود. برای اولین بار در ایران مجموعهی از شعرهای او تحت عنوان «کتاب خواستن» به ترجمهی آزاده کامیار به بازار کتاب آمد. به همین بهانه گفتگوی کوتاهی داشتیم با آزاده کامیار در مورد کتاب و دنیای با لئونارد کوهن.
از اولین باری که با لئونارد کوهن آشنا شدید برایمان بگویید.
اولین بار لئونارد کوهن را در موزیک ویدیوی عجیب و غریب "Dance me to the end of love" دیدم، شبیه یک فیلم کوتاه سیاه و سفید بود. نوجوان بودم، حتی انگلیسیام انقدر خوب نبود که متن ترانه را بفهمم، آن چیزی که بیشتر از همه ذهن خام و بیتجربهی مرا سحر کرد، صدا و سبک خاص آوازخوانی کوهن بود و تصویرهای سورئال آن ویدیو و صد البته تصویر و قیافهی خود کوهن.
دلیل خاصی داشت که این کتاب کوهن را انتخاب کردید؟ یا اگر به سلیقهی خودتان بود مجموعهی دیگری را انتخاب میکردید؟
راستش همه چیز خیلی اتفاقی شد. قبل از دیدن این کتاب خاص، چندان هم کوهن شاعر و نویسنده را نمیشناختم. خیال میکردم فقط متن ترانههایش را خودش مینویسد. بعد کتابِ خواستن را در کتابخانهی دوستی دیدم. سادگی شعرها و شکل چاپ کتاب روی کاغذ کاهی با طراحیهای قلمی خود کوهن دلم را برد. چهرهی جدیدی از خوانندهی محبوبم میدیدم که دلم میخواست بقیه هم ببینند.
ترجمهی این کتاب انتخاب و سلیقهی خودم بود. بعد از ترجمهی این کتاب، دوستانم پیشنهاد دادند مجموعه شعرهای دیگر کوهن را هم ترجمه کنم، حتی به لطف، کتابهای دیگر کوهن را برایم تهیه کردند. نه اینکه بقیه کتابها کوهن به اندازهی کتابِ خواستن خوب و درخشان نباشد اما من شیفتهی جهانی شده بودم که کوهن در این کتاب خاص آفریده بود. شاید وقتی دیگر سراغ کتابهای دیگر او بروم اما حالا نه.
در مقدمهی کتاب گفتهاید که بخشی از آن دچار سانسور شده است. چه حجمی از کتاب میشود؟
کتابی که نشر حکمت کلمه به ارشاد فرستاد چندان هم سانسور نشد شاید در کل دو یا سه شعر از مجموعه حذف شد. من خودم بعضی از شعرها و تصاویر را کنار گذاشتم، البته بیشتر تصاویر تا شعر. کوهن به کشیدن تصویر از زنان فاقد پوشش لازم علاقهی زیادی داشت، به ناچار قبلاً از فرستادن کتاب به ارشاد، طرح سالمسازی را اجرا کردیم.
کتابهای کمی هستند که در کنار داستان یا شعر از نقاشی استفاده میکنند. مثل کارهای شل سیلوراستاین، نقاشیها خود متن یا شعر را منتقل میکردند. در این کتاب هدف کوهن از نقاشیها چیست؟
موافق نیستم. کتابهای مصور کم نیستند و برای خودشان ژانری جداگانه دارند؛ امروز در جهان کتاب، شاهد کتابهای مصور زیادی هستیم که نه فقط برای کودکان که برای بزرگسالان نوشته میشوند؛ اما خب از یک طرف شما هم درست میگویید از این کتابها در بازار کتاب ایران چندان نمیبینیم.
برگردیم به کتاب خواستن، باید بگویم کوهن تصاویر این کتاب را لزوماً برای یک شعر خاص، یا برای این کتاب نکشیده بود، در واقع تصاویر، مستقل از شعرها هستند و هنگام انتشار کتاب، کوهن از میان مجموعه تصاویری که کشیده بود تعدادی را برای این کتاب و این شعرها انتخاب کرد. به همین دلیل نمیتوانیم تصاویر این کتاب را مشابه تصاویری بدانیم که به قول شما شل سیلور استاین برای شعرهایش کشیده است.
بیشتر ایرانیها کوهن را با ترانهها و صدای بم بی نظیرش میشناسند و نه به عنوان شاعر. در خارج از ایران اوضاع چگونه است؟ آیا کتابهای کوهن به اندازهی ترانههایش با استقبال مواجه شده است؟
کوهن پیش از آن که وارد جهان موسیقی شود نخستین مجموعه شعر خود را منتشر کرد که اتفاقاً کتابی موفق و پرفروش بود و همزمان توجه خوانندگان ومنتقدان را به خود جلب کرد؛ و شاید جالب باشد بدانید شعرهای این مجموعه را زمانی نوشته بود که کمتر از ۲۰ سال داشت. یکی از مجموعه شعرهایش با نام «کتاب بخشایش» (Book of Mercy) نیز جایزهی انجمن نویسندگان کانادا را بدست آورد. مطمئن نیستم در جهان، کوهن شاعر به اندازهی کوهن آوازهخوان معروف باشد، به هر حال صنعت موسیقی جاذبه و گسترش بیشتری دارد. دوباره ارجاعتان میدهم به اثر موزیک ویدیوی "Dance me to the end of love" روی ذهن جوان من، درست نمیفهمیدم چه میخواند اما بارها و بارها به این آهنگ گوش دادم و ریتمش را از حفظ بودم، در حالی که اگر متن این ترانه را به دستم میدادند در برابرش مثل یک نابینا بودم.
وجه تشابه شعرهای لئونارد کوهن با ترانههایش چیست؟ و اصلاً تشابهی دارند؟
بله کوهن ترانههای زیادی را بر اساس شعرهایش نوشته که کاملاً هم قابل انتظار است به هر حال هر دو در جهان ذهنی او شکل گرفتهاند، شاید بشود گفت، ترانهها، برداشتی بیشتر موسیقایی از شعرهای او باشند، اما چون من در موسیقی تخصصی ندارم ترجیح میدهم خیلی در این مورد نظر ندهم.
عبارت خ ـ ا در چند شعر تکرار شده است. منظور شاعر چیست؟
کوهن یهودی بود و در سنت یهودی نوشتن نام کامل خدا، حرمت دارد، برای همین این نام را به این شکل نوشته است، شبیه چنین سنتی در میان مسلمانان نیز مرسوم است.
بیشتر شعرهای کتاب اشاراتی به عشق و گذشتهای که مرتب به یاد میآورد دارد. آیا تمام اشعار کوهن اینگونهست؟
بخش اعظم هنر همین است، اشاره به عشق و گذشته، شعرهای کوهن هم از این قاعده جدا نیستند.
در چند متن از فضای مجازی اشاره شده بود که کتاب در مورد «پایان» است. چقدر آن را درست میدانید؟
این کتاب سال ۲۰۰۶ منتشر شد و کوهن ده سال بعد درگذشت اما اگر به کنسرتهای این دوره هم نگاه کنیم، کوهن دائماً مشغول خداحافظی بود، حتی معتقد بود خوشبخت است که این مجال به او داده شده است. بله من هم موافقم این کتاب شبیه مهمانی خداحافظی است.
آیا این کتاب تصویر جدیدی از «کوهن» خواننده به ما معرفی میکند؟
برای من که اینطور بود، امیدوارم برای خواننده نیز همینطور باشد. کوهن در این شعرها بسیار صمیمی است، انگار در خانهاش را باز کرده و تعارفمان میکند وارد شویم، برای من این کتاب با همهی شعرها و تصویرهایش به فیلمی مستند دربارهی زندگی این هنرمند میماند. از ته قلب امیدوارم با وجود همهی محدودیتها، توانسته باشم همین فضا را برای خوانندهی فارسی زبان بسازم.
هیات داوران جایزه پرنس استوریاس در سال ۲۰۱۱ هنگام دادن جایزه به کوهن گفته بودند که «او تصویری آفریده است که در آن، شعر و موسیقی در هم آمیختهاند و به چیز گرانبهای تغییر ناپذیری بدل شدهاند.» به عنوان مترجم کارهای ایشون چقدر این حرف را تأیید میکنید و میتوانید در مورد آن برای خوانندگان توضیح دهید؟
گاهی با خود فکر میکنم کوهن کدام طریق را طی کرده که چنین تعریفی از آثارش، نه اغراق بلکه عین واقعیت است. او نه فقط شاعر، نویسنده، نقاش، ترانهنویس، آهنگساز و خنیاگر بلکه یک اسطوره است؛ اما آدمی مگر چقدر میتواند شهامت داشته باشد که اینطور تا اعماق درون خود برود و اینطور صادقانه راوی انسان بودن خود باشد؟
در مورد کارهای آیندهتان برایمان بگویید.
غیر از شعر اسطورهها نیز همیشه مجذوبم کردهاند، مشغول ترجمه کتابی هستم با عنوان یونگ و تاروت که به بررسی کهنالگوهایی میپردازد که تصویرشان بر کارتهای تاروت نقش بسته است.