انگشت سلیمانی و نقش نگینی
سهشنبه بیستوسوم خرداد، نشست هفتگی شهرکتاب به نقدوبررسی «قرآن کریم در فرهنگ عامیانهی ایرانیان» اختصاص یافت؛ در خور تاکید است، این نشست با شب نوزدهم ماه مبارک رمضان مصادف شد. محسن معینی، قرآنپژوه و عضو هیاتعلمی دانشنامهی جهان اسلام، در این نشست ضمن طرح مباحثی دربارهی قرآن و فرهنگ عامه، آشنایی عامه مردم با قرآن، منابع فرهنگ عمومی قرآن و وثوق آنچه دربارهی قرآن در فرهنگ عامه مطرح است، نمونههایی از حضور قرآن کریم در فرهنگ عامهی ایرانیان را تبیین و تشریح کرد.
معینی در ابتدای سخنان خود دامنه و عمق تأثیر قرآن کریم بر زندگی ایرانیان را تشریح کرد و از میزان آگاهی ایشان در اینباره گفت؛ وی از آنپس تصریح کرد: در ابتدا مطلوب است تعریفی از فرهنگ عامه و فولکلور ارائه کنم. فولکلور یا معادل فارسی آن فرهنگ عامه، فرهنگ عوام یا دانش عوام است. نخستین بار این واژه را دبلیو جی تامس به کار برد؛ همچنین نخستین بنیانگذار مطالعات نظاممند دربارهی فولکلور یاکوب گریم بود. در ایران نیز ابتدا صادق هدایت از این اصطلاح استفاده کرد که به تدریج رایج شد. در واقع به مجموعهای از رفتارها، آداب و رسوم، دانش عوام، معتقدات، باورها، ترانهها، افسانهها، مثلها و دیگر دانشهای متعلق به عامهی مردم فولکلور میگویند که جای اصطلاحاتی چون «رسوم قدیمی مردم» و «ادبیات مردمی» وضع شد.
وی در ادامه قلمرو فولکلور را به چند دسته تقسیم کرد و در شرح آنها گفت: رابطهی انسان با انسانها در چارچوب رفتارهای اجتماعی، آداب و رسوم و بازیها و سرگرمیها، رابطهی انسان با محیط زیست، اختراع و ابداع کلیه ابزارها و رابطهی انسان با جهان اطراف و ماورالطبیعه، کشف و شهود، جن، کرامات، سحر، روح، طب، گاهشماری و چون آنها قلمرو فولکلور را تعیین میکنند. از آنپس باید دریابیم مراد از قرآن و فرهنگ عامه چیست و آن دو چه نسبتی با یکدیگر دارند. قرآن از آغاز تولد انسان مسلمان تا پایان زندگی، حتا پس از مرگ نیز در زندگی وی حضور حضور دارد. آنچنانکه پس از تولد نوزادگاه یک جلد قرآن جای بالش زیر سر او میگذارند؛ در مراسم نامگذاری نوزاد مسنترین فرد خانواده چند اسم انتخاب میکند، روی ورقههایی مینویسد و آن را میان اوراق قرآن میگذارد، از آنپس قرآن را باز میکنند و اولین نامی که میبینند بر بچه میگذارند.
معینی افزود: رسم دیگری که در گذشته میان ایرانیان رواج داشت کتابت نام و تاریخ تولد فرزندان در ابتدا یا انتهای قرآن خانوادگی بود؛ نادرپور در بیتی به این رسم اشاره کرده است: آری بدینسان نیمقرنی پیش از این دوران/ بر صفحهی قرآن، تبرک یافت میلادم. از آنپس کودکان در مکتبخانهها قرآن را ضمن فراگیری جزء آخر میآموختند. در مراحل بعدی زندگی ما نیز قرآن نقش دارد؛ از جمله اقلامی که در سر سفرهی عقد لازم است، قرآن است. پیش از استقرار در خانهی تازه باید به آنجا آینه و قرآن فرستاد.
وی در ادامه به تأثیر قرآن در عادات زبانی ایرانیها اشاره کرد و برخی مصادیق آن را برشمرد؛ معینی اظهار داشت: در خواندن نماز یومیه سورهی فاتحه را میخوانیم که در واقع ذکر است و توصیهای قرآنی. بسیاری از اذکار قرآنی در زندگی ما رواج دارند؛ از آنجمله میتوان به اللهاکبر، سبحانالله (به وقت تعجب)، الحمدالله (در پاسخ به احوالپرسی دیگران)، لااله الالله (هنگام عصبانیت یا تشیع جنازه) و انشاالله اشاره کرد. انشاالله در زندگی ایرانیها کاربرد بسیار دارند؛ حتا آنها که اعتقاد چندانی به آموزههایی از ایندست ندارند از آن بهره میجویند؛ تکرار انشاالله پیش از انجام کارها توصیهای قرآنی است؛ مولوی در اینباره تاکید دارد که انشاالله باید با جان انسان آمیخته باشد. بارکالله، مبارک باد و لعنت بر شیطان نیز از ایندست عادات هستند. همچنین اگر کسی وقت تنهایی بترسد باید چهار بار بگوید «فالله خیرالحافظا و هو ارحم الراحمین» و دور خود بدمد تا بدبختی و اجنه از وی دور شوند. دیگر اینکه برای تسخیر و رامکردن جن و پری و برقراری ارتباط با آنها از اول شب تا صبح نخستین آیهی سورهی جن را تلاوت میکنند.
معینی نقش قرآن در هنگام فوت افراد را تشریح کرد؛ وی اظهار داشت: همچنین اگر کسی شبهنگام فوت کند روی سینهی او یک جلد کلامالله میگذارند و یک قاری حضور مییابد تا شیطان در جسد متوفی حلول نکند. آنها که میخواهند به اموات خود احسان کنند عصر پنجشنبه با یک سینی حلوا، خرما و انجیر بر در خانهشان میایستند و آن خوردنیها را به رهگذران تعارف میکنند؛ آنها از میوهها و حلوا بر میدارند و سورهی فاتحه و اخلاص میخوانند؛ خواندن حمد و قلهوالله موجب آمرزش مردگان است. ایرانیها برای اطمینان از آمرزش مرده سورهی قدر را میخوانند و بعد هفت خط بر گور مرده میکشند. دیگر اینکه، از جمله چیزهایی که بر سفرههای هفتسین میچینند یک جلد کلامالله است؛ همچنین در انتظار تحویل سال مومنان آیاتی چند از قرآن را تلاوت میکنند.
وی در ادامه به مصادیق دیگری از ایندست اشاره کرد و تصریح داشت: منع از بازگذاشتن قرآن پس از خواندن، آغاز کلاسهای درس، مراسم مختلف و حتا مسابقات ورزشی با تلاوت قرآن، استخاره با قرآن، پیراهن قرآن و استفاده از آیات قرآنی به منظور تعویذ چشمزخم از جمله تاثیرات قرآن در فرهنگ عامهی ایرانیان است. بسیاری از آداب و رسوم یادشده مورد تأیید و اعتماد است؛ برخی از آنها نیز ممکن است خرافی و غیرقابل اعتماد باشند.
معینی از آنپس به تشریح منابع مردم در شناخت قرآن پرداخت و افزود: در گذشته تحصیل در مکتبخانهها یکی از راههایی بود که افراد از طریق آن با قرآن آشنا میشدند؛ اما یکی از رایجترین آنها حضور در مجالس وعظ و خطابه در مساجد است. خواندن کتابهای مختلف نیز در آشنایی ما با مفاهیم قرآنی موثرند. تأثیر صدا و سیما در تحقق این امر را نیز نمیتوان نادیده انگاشت. اینترنت و فضای مجازی را هم میتوان به این فهرست افزود. علمای دین و روحانیها مورد اعتماد مردم هستند؛ مردم از ورای سخنان ایشان نیز با قرآن آشنا میشوند. البته باید این را نیز در نظر آورد که برخی موارد شناخت مردم از قرآن را با آسیبهایی همراه میکنند؛ از جمله مدعیان دروغین ارشاد جامعه هستند؛ برخی خود را در این لباس قرار میدهند، حال آنکه لیاقت ندارند مرشد مردم باشند. اینقبیل افراد با القای برخی ذکرها در شیوهای نادرست موجب گریز مردم از دین میشوند؛ اما یک مرشد واقعی و راهیافته اینگونه عمل نمیکند و شیوهی صحیح را پی میگیرد؛ حافظ در اینباره میگوید: گر انگشت سلیمانی نباشد/ چه خاصیت دهد نقش نگینی.
وی در ادامه ضمن تشریح انواع رویکردهای ناشایست دیگر در این زمینه، بر نقش عالمان واقعی در آشنایی صحیح مردم با آموزههای قرآنی تاکید کرد و ادامه داد: خرافه یکی از آسیبهای جدی در شناخت مردم از قرآن است. در کندوکاو دربارهی این مفهوم در مییابیم خرافه ظاهراً نام مردی از قبیلهی عذره بوده است که بنا بر روایات جنیان او را ربودند و او پس از بازگشت به قبیلهی خود، حکایاتی شگفتانگیز از مصاحبت خود با جنیان نقل میکرد. از آنجا که مردم سخنان او را باورکردنی نمییافتند، به تدریج هر سخن عجیب و ناپذیرفتنی را «حدیث خرافه» نامیدند. منشأ این روایات در منابع اسلامی دو حدیث است که از طریق عایشه از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است؛ در آنها وجود فردی به این نام، ملاقات او با پیامبر و ماجراهایی که میان او و جنیان رخ داده، تأیید شده است. این روایات چنان مشهورند که از قرن سوم «حدیث خرافه» در شمار امثال سایرهی عرب درآمده و در بیشتر مجموعههای امثال عربی ذکر شده است.
یزید و ابنزیاد در آخرالزمان
معینی بر صحت برخی اعتقادات مردم تاکید کرد؛ اما دربارهی برخی دیگر گفت: در نگاه و باور خواص، خرافات غالباً برساختهی باور عوام است؛ از اینروی در ذکر باورهای نامعقول و غیرمستند، مردم عادی جامعه از الگوی «عوام می گویند...» یا «باور عوام آن است که...» استفاده میکنند. به زعم ایشان اکثر مردم عامی، باطل ممتنع را بیشتر دوست دارند و به اخبار خرافی چون داستانهای راجع به جن و قول و پری بسیار علاقهمندند. علمای شیعه نیز در رد و نقد بعضی باورهای عامیانهی دینی و مذهبی از همین عنوان استفاده کردهاند. به گفتهی عبدالجلیل قزوینی این باور که در آخرالزمان، یزید و ابنزیاد و خوارج زنده میشوند و به قتل میرسند، اصلی ندارد و از جمله خرافات و ترهات است و این افراد همچون همهی آدمیان فقط در قیامت زنده میشوند و به مجازات اعمالشان میرسند.
وی افزود: بسیاری از علما سعی داشتد با ایندست باورهای خرافی مقابله کنند تا آنها به باورهای عمومی مردم تبدیل نشوند. در تعالیم قرآن نمونههایی از رد و نقد و انکار باورهای خرافی عرب جاهلی نیز وجود دارد. یکی از باورهای خرافی که پیامبر(ص) با شکلگیری آن برخورد کرد ماجرای کسوفی بود که هنگام مرگ فرزند ایشان، ابراهیم رخ داد. ابراهیم در سن پایین درگذشت؛ همزمان با روز درگذشت او کسوفی رخ داد؛ عدهای آن را به درگذشت ابراهیم مرتبط دانستند؛ پیامبر(ص) از پی این رخداد به صراحت آن را رد کرد تا باوری را که در حال رواجیافتن بود از میان بردارد. موارد متعددی از ایندست وجود دارد؛ علی(ع) نیز در مواردی از رواج باورهای خرافی جلوگیری کرده است؛ او هرچند در نهج البلاغه بر چشمزخم، سحر و فال صحه گذارده است، اما تطیر (فال بد زدن) را مردود شمرده است.
معینی ادامه داد: این را نیز باید در نظر آورد، نقد آنچه خرافه خوانده میشد، به آندسته از پدیدههای دینی یا فرهنگی ناظر بود که به صورت آسیب اجتماعی در آمده بودند. برای نمونه برخی روشنفکران با آموزههای قرآنی مقابله کردهاند؛ آنچنانکه یکی از ایشان در رسالهای با تاکید بر لزوم توجه به پیشرفت و توسعهی علوم و فنون جدید از عادات مردم ایران به گفتمان «انشاالله» به شدت انتقاد کرده است. حال آنکه میدانیم پیشرفت و توسعهی علوم و فنون هیچ ارتباطی با انشااللهگفتن ندارد؛ این یک آموزهی قرآنی است؛ گفتن انشالله تنها استثناکردن اراده و خواست خود به اراده و مشیت خداوند متعال است؛ یعنی اینکه من قصد دارم و اراده کردهام این کار را انجام دهم، اگر خداوند هم یاری کند و چنین اراده و مشیتی داشته باشد؛ نه اینکه نوعی بیارادگی و بیعملی باشد.
وی در ادامه راههای مقابله با باورهای نادرست را تبیین کرد و اظهار داشت: استفاده از اینترنت، شبکههای مجازی و رسانهها یکی از موثرترین راهها برای مقابله با شیوع باورهای نادرست است؛ فرهیختگان باید از راه درست با ایندست باورها مقابله کنند. از جملهی این باورها تاکید بر بیتاثیربودن دعا است؛ دعا یک آموزهی قرآنی است؛ وظیفهی ما دعاکردن و یقین بر اجابت آن است؛ اما اجابت دعا به این معنی نیست که همان خواستهی ما لزوماً اجابت شود.
معینی در انتهای نشست با ارجاع به آثار جعفر شهری، برخی باورهای عامیانه دربارهی قرآن را برشمرد؛ وی اظهار داشت: در گذشته برای باطلکردن سحر از چهارقل استفاده میکردند یا ذکر لاالهالاالله میگرفتند و دفع ضرر دشمن را منظور میکردند. در جبهه، رزمندگان برای پنهانشدن از دید دشمن، آیهی وجعلنا از سورهی یاسین را میخواندند. گذشتگان بهمنظور تنزل مرتبه و فنای دشمن و ظالم سورهی تبت را بر خشت خام مینوشتند، آن را معکوس میخواندند، هربار یک کلمه را محو میکردند و بعد از نرمکردن خشت آن را در خانهی دشمن میریختند. آنها برای تفریق، سردی و جدایی بین دو نفر، بر کاردی کارنکرده سورهی یاسین را میخواندند، با آن خیار تری را از میان دو نیم میکردند و به خورد آنها میدادند یا در جایی نمناک دفن میکردند.
وی ضمن اشاره به موارد دیگری از ایندست تاکید کرد: اینقبیل باورها بین مردم رایج بوده است؛ اما میدانیم بسیاری از آنها لزوماً باورهای صحیحی نیستند و ریشهی قرآنی ندارند. اما این امر نباید موجب شود باورهای درست را در این دسته جای دهیم؛ باید دریابیم باورهای قرآنی ما از سوی احادیث صحیح تأیید شدهاند یا نه. بخش عمدهی فرهنگ عامیانهی ایرانیها در زبان گفتاری ایشان نهفته است؛ من در کتاب امثال و تعابیر قرآنی برخی مصادیق آن را با ذکر شاهدمثال برشمردهام؛ مثلاً یکی از رایجترین آنها تعبیر «کن فیکون» است که هشت بار در قرآن استفاده شده است؛ این تعبیر در معنای قرآنی آن یعنی بدون لحظهای درنگ و بدون گذشتن زمان چیزی را آفریدن که در همین معنا در نظم و نثر فارسی بسیار به کار گرفته شده است؛ اما در دوران جدید در محاورهی فارسی تحول بسیار یافته و به سه صورت اسمی (چرا این خانه کن فیکون است؟)، فعل لازم (آن را به توپ بستند و در آن واحد کن فیکون شد) و متعدی (مانند آمریکاییها هیروشیما را کن فیکون کردند) به کار گرفته میشود؛ بنابراین تعبیر قرآن که امر ایجادی الهی است به صورت امر عدمی در آمده است.
معینی افزود: بسیاری از تعابیر قرآنی در زبان فارسی خارج از معنای قرآنی آنها به کار برده میشوند؛ نمونهای از ایندست «والذاریات»، آیهی اول سورهی ذاریات است؛ این آیه سوگند به بادها است؛ اما امروز به معنای گریه و زاری به کار گرفته میشود و در نثر رماننویسان بسیاری استفاده شده است. نمونههای بسیاری از این دست وجود دارد که در کتاب یادشده درج شده است.