شهروند: فراموش نکردهایم چهار پنج سال پیش را که زیر هجوم روزافزون ابزارها و اسباب دیجیتال، در همه جا سخن از این بود که راه نشر سنتی و به عبارتی کتاب کاغذی به انتها نزدیک شده؛ و آینده کتاب و کتابخوانی را منحصراً باید در دنیای دیجیتال جست. آن روزها از این نظر سردرگمی عظیمی ایجاد شده بود. عدهای به قابلیت آسانتر آرشیوکردن هزاران کتاب پرحجم در یک فضای محدود اشاره میکردند و البته عدهای از نوستالژیبازها نیز در دنیای مجازی از بوی کاغذ و کتاب سخن میگفتند؛ و فریاد واحسرتا بابت از دست رفتن این چیزها داده بودند.
چند سال از آن روزها گذشته؛ و نهتنها به پایان کتاب
کاغذی نرسیدهایم که حتی این نوع نشر آن بازارهایی را که در ابتدای تهاجم دیجیتال
و در حال و هوای آن روزها از دست داده بود، کمکم دارد دوباره به دست میآورد. در ایران
که البته بابت این جور مسائل هیچ گاه آماری درست و حسابی نداشتهایم؛ اما اگر شاهد
مثال معتبر در اینباره بخواهید، باید به تازهترین آمارهای دولت کانادا بهعنوان
پرچمدار تولید کتابهای دیجیتال اشاره کنم که روز گذشته اعلام شد و حکایت از کاهش ۱۷درصدی فروش کتاب الکترونیک در سال ۲۰۱۶ برای سومین سال متوالی داشت. یعنی که الان سه سال پشت سر هم میشود
که فروش کتاب دیجیتال در مقایسه با نشر سنتی ۲۰درصد کمتر میشود. اگر این را در کنار کاهش فروش نشر دیجیتال
در آمریکا قرار بدهیم، مشخص میشود که نهتنها نباید نگران افول نشر سنتی بود که
حتی از آن بدتر، آمارها از نگرانیهایی بابت غروب نشر الکترونیک خبر میدهند.
نشر الکترونیک البته از همان ابتدا قرار نبود بهعنوان
آلترناتیوی بر نشر سنتی مطرح شود. در دنیای مدرن امروز، با تمام تغییراتی که در
تمام شئون زندگی ازجمله کتاب و کتابخوانی به وجود آمده، کتاب الکترونیک میتوانست
و میتواند دریچه جدیدی باشد به کتابخوانی. میتوانست برای افرادی که فرصت یکجا
نشستن و مطالعه را ندارند، همراه داشتن صدها کتاب در یک تبلت فرصت و انگیزه لازم
را برای مطالعه ایجاد کند. این قضیه اما در آغازین سالهای ورود از مرزهایی که میباید
میداشت، تخطی کرد و در جوامعی چون اروپای غربی، آمریکا و کانادا نشر سنتی را به
گوشه رینگ برده و کمرنگ کرد. این امر همان نگرانیها را که گفتیم مبادا چاپ
کتاب به شکل سنتی از میان برود، میان افکار عمومی ایجاد کرده بود. نکته جالب اینکه
این نگرانی در ایران، بهرغم اینکه رشد کتابخوانی دیجیتال و نشر دیجیتال بسیار
بسیار کمرنگتر و دیرتر از روند جهانی شکل گرفته بود، شدیدتر و غلیظتر از نقاط
تحت سیطره دیجیتالیزم بود و هنوز صفحات پرشمار روزنامهها و ماهنامههای ادبی
درباره افول قریبالوقوع کتاب کاغذی را از یاد نبردهایم.
نیویورک تایمز بهعنوان نشریهای که بیشترین تأکید را در
میان روزنامههای دیگر روی کتاب و ادبیات دارد، در مقالهای ضمن اشاره به آمار افت
کتابخوانی دیجیتال به نقل از آمارهای دولتهای کانادا و آمریکا، به این نکته اشاره
میکند که بهرغم نگرانی از آینده نشر کاغذی، اما تازهترین آمارهای جهانی چیز
دیگری را نشان میدهند. درواقع کاهش فروش کتابهای دیجیتال در آمریکا و کانادا در
حالی اتفاق افتاده که دولت این کشورها در سالهای اخیر ناشران را به تولید کتابهای
دیجیتالی و صوتی تشویق کرده و حجم قابل توجهی از درآمد ناشران نیز از فروش نسخههای
الکترونیکی کتاب بوده است.
شرایط در جوامعی چون ایران اما در قیاس با افت این بازار
در کشورهای دیگر نیز یکسر متفاوت است. درواقع بهرغم اینکه آمار دقیقی از این
مسائل در دست نداریم، اما بیراه نیست اگر بگوییم میزان شیوع کتابهای دیجیتال در
ایران از ۱۰درصد
فراتر نمیرود؛ اگر این آمار را باور داشته باشیم که سهم بازار نشر الکترونیک در
کشورهای اروپای غربی، کانادا یا آمریکا حدود ۵۰درصد از بازار کلی صنعت نشر است، چنین آماری میتواند مبین این
واقعیت باشد که نهتنها نگرانی از نابودی کتاب کاغذی در چنین جوامعی نباید وجود
داشته باشد که برعکس، میتوان گفت با اندک دشواری هیچ بعید نیست که نشر الکترونیکی
آن اندک درصدش را نیز در بازار نشر از دست بدهد. دشواریهای طبیعی مطالعه کتاب در
تبلتها و ابزار مشابه آنقدر هست که فرد عادتیافته به مطالعه کاغذی را از هرگونه
دوری از کتابهای کاغذی پشیمان کند. این تازه کسانی را شامل میشود که ابزار مناسب
کتابخوانی دیجیتال از قبیل تبلت در اختیارشان است که آمارش در آمریکا در مرز ۴۵درصد و در ایران حدود ۱۳ تا ۱۷درصد برآورد میشود که حدود یکسوم نرم جهانی است. بیایید یک
بار دیگر آمار فروش کتاب دیجیتال را به نقل از نیویورک تایمز مرور کنیم: برای سومین
سال متوالی در آمریکا و کانادا که بالاترین درصد ابزارهای مطالعه دیجیتال را دارند،
فروش نسخههای کتاب دیجیتال حدود ۱۹درصد
کاهش داشته است. این به این معناست که علاقه به خرید ابزارهای دیجیتال کتابخوانی
نیز بشدت کاهش داشته و از ۲۳درصد
در سال ۲۰۱۱ به ۷,۱درصد
در پایان سال ۲۰۱۶ رسیده است.
اینها اگر در ظاهر ربطی به تهدید بازار سنتی نشر ندارند، اما در نگاه از زاویهای
دیگر میتواند اتفاق خوبی برای ادبیات محسوب شود. فراموش نکنیم بهرغم فرصتهایی
که کتابخوانی دیجیتال در اختیار علاقهمندان ادبیات قرار میدهد، این نوع
کتابخوانی و شیوع آن مضاری نیز دارد؛ که مهمترینش عدم وجود هر نوع معیار برای
انتشار آثار در این بازار است. بگذارید این نکته را بیشتر توضیح دهیم. در حالی که
انتشار هر کتاب کاغذی مستلزم این است که نویسنده خوانهای متعددی را پشت سر گذاشته
باشد، رضایت ناشر را جلب کرده باشد، کتابش ویراستاری شده باشد و... اما در کتابهای
دیجیتال ورود نسخ الکترونیکی باعث رشد قارچگونه نویسندگان خود ناشری شده که میپندارند
هر نوشتهای داستان است و قابل چاپ. در اصل همین افت کیفیت نوشتاری در کتب الکترونیکی
که بیشتر در نسخههایی توسط آمازون و بارنزاند نوبل منتشر شدهاند، میتواند خود
یکی از دلایل کاهش فروش و از بین رفتن جاذبه اولیه باشد. در صورتی که مخاطب واقعی
کتاب میداند هنوز نویسنده خوب برای ناشر واقعی جذاب است و آنها را ترغیب به چاپ
اثرشان میکند، این ویژگی در کتاب الکترونیکی نادیده گرفته میشود که یکی از دلایل
غیر قابل اعتماد نبودن آثار منتشرشده در این حیطه است.
همه اینها روی هم رفته ما را به این نتیجه میرساند که
نباید از بابت آینده نشر سنتی نگرانی به دل راه دهیم. زدهشدن مخاطبان از تکنولوژیهای
دیجیتال و تلاش برای بازگشت به سنتها و دوری از ابزارهای دیجیتال که در این یکی دو
سال اخیر در غرب پیش آمده، در مدت زمان کوتاهی نتایج خود را در علایق و سلایق
کتابخوانان ایرانی نیز خواهد گذاشت.