فرهیختگان: تجربه ثابت کرده هرچه به جلو پیش میرویم، بهرغم در دست داشتن
امکانات وسیع و ابزارهای مختلف تکنولوژی، آن حس و حال خوب را که در سالهای گذشته،
خاصه در دوران کودکی و نوجوانی داشتهایم، از دست دادهایم. البته طبیعی است که در
ازای به دست آوردن چیزی، باید چیزهای دیگری را قربانی کرد. یکی از این موارد
میادین شهر ما است که امروز به جای آنکه زیباییهای بصری و تصویری را به هرکدام از
ما منتقل کنند، بیشتر مشتمل بر تصاویر به همریخته و مبهمی هستند که گویا دستاندرکاران
معماری شهری نتوانستهاند در حفظ و نگهداری این مکانها و انتقال آن حس خوب گذشته
به مردم موفق باشند. این غفلت در حالی اتفاق میافتد که از میدان محمدیه گرفته تا
میدان حسنآباد، فردوسی، ونک، صنعت، آزادی، انقلاب و... هر یک یادآور خاطراتی از
حافظه جمعی یک ملت را برایمان زنده میکنند، کمااینکه برخی از این میدانها محل
تلاقی مهمترین حوادث تاریخی سیاسی اجتماعی در برهههای گذشته نیز بودهاند. این مساله
ما را بر آن داشت با تعدادی از هنرمندان و پژوهشگران عرصه فرهنگ و هنر درباره
اینکه اساساً ضرورت دارد میادین شهری مورد بازنگری قرار بگیرند یا خیر به گفتوگو
بنشینیم.
ضرورت دست نخورده ماندن میادین شهری
یعقوب آژند، یکی از پژوهشگران پیشکسوت در عرصه
هنرهای تجسمی است که تا امروز کتابهای متعددی درباره مباحث هنری به رشته
تحریردرآورده است. او با بیان اینکه نسبت به میدانهای شهری به ویژه، آن دسته از
میادینی که از قدمت و پیشینه طولانی برخوردارند بیتوجهی صورت گرفته است، میگوید:
«آنچه درباره میدانهای شهری حائز اهمیت است این است که این آثار باید به صورتی که
پیشتر ساخته شدهاند نگهداری شوند و اگر قرار است مرمتی نسبت به معماری این میدانها
صورت بگیرد بافت سنتی آنها حفظ شود و دستنخورده باقی بماند، چرا که میدانهای
شهری در تمام کشورها به نوعی هویت بومی و فرهنگی آن جامعه به شمارمیروند.»
میدانی برای به یاد آوردن خاطرات کودکی
او اضافه میکند: «یکی از میدانهایی که متاسفانه در سالهای
اخیر دستخوش تخریب قرار گرفته، میدان حسنآباد است. این میدان، میدانی است که به
قولی تهرانیهای قدیم با آن خاطرات زیادی داشتهاند. خود من در دورانی که به مدرسه
میرفتم مرتباً از کنار این میدان رد میشدم و اساساً میدان حسنآباد برایم یادآور
خاطرات کودکی و نوجوانی است. در چهار گوشه این میدان چهار برجک وجود داشت، ولی بهمرور
زمان این برجکها تخریب شد و جای آنها را ساختمانهایی مثل بانک و... گرفت. حالا
دیگر وقتی از میدان حسنآباد عبور میکنیم نهتنها نسبت به این میدان احساس قرابت
و نزدیکی نداریم بلکه فکر میکنیم هویت میدان حسنآباد در گذر زمان دستخوش تغییرات
زیادی شده است.»
با این شهر غریبهام
این پژوهشگر هنر با اشاره به اینکه در تهران دیگر نمیشود
احساس هویت کرد، میگوید: «با اینکه در تهران زندگی میکنم ولی مدتهاست احساس میکنم
با این شهر غریبهام. دلیلش این است که برنامهسازان در شهرداری و سایر نهادهای
مربوطه تمهیداتی نمیاندیشند تا شهر در نظر شهروندان، هویت داشته باشد. روی این
اصل است که تهران امروز، برای من بهعنوان یک شهروند تهرانی، غریبه است. المانها
و عناصری در زیباسازی شهر به کار میرود که عملاً سنخیتی با شهر ندارد. درواقع،
تهران از منظر معماری و شهرسازی به همریخته است و از نظم و انسجام کافی برخوردار
نیست. متاسفم که بگویم کشورهای دیگر بهخصوص کشورهای همجوار مانند باکو، ترکیه،
هند و...توانستهاند در حفظ میادین شهریشان به همان شکل و شیوه معماری سنتی،
عملکردهای موفقیتآمیزی داشته باشند، ولی ما که هم به لحاظ فرهنگی و تمدن شهری از
پیشینه طولانیتری برخوردار بودهایم از این نظر رشدی نداشتهایم. در حالیکه
این میادین حالت نوستالژی دارند و افراد بسیاری بهویژه آنهایی که در پایتخت متولد
شده و بزرگ شدهاند، خاطرات زیادی با این میادین دارند.»
مکانی برای رقم خوردن اتفاقات تاریخی اجتماعی
آژند ادامه میدهد: «نمونه بارز این میادین، میدان
فردوسی، میدان محمدیه (اعدام سابق) و میدان حسنآباد است که پیشتر به آن اشاره کردم.
این میادین ارزشمندند و در طول گذر زمان، حوادث تاریخی اجتماعی زیادی را به خود دیدهاند.
به همین خاطر است که تاکید میکنم ضرورت دارد با پایبندی به عناصر اسلامی ایرانی
حفظ شوند و به همان شکلی که بودهاند باقی بمانند.»
معماری شهریمان گرتهبرداری ناقص از اروپاییهاست
از این پژوهشگر پیشکسوت درباره راهحل بازنگری در میادین
شهری میپرسم. او در پاسخ میگوید: «آنچه مسلم است اینکه باید نسبت به پروژههایی
از این دست نگاه کارشناسی وجود داشته باشد. درواقع سیاستگذاران شهری میتوانند
از این رهگذر، از دیدگاه و نظرات کارشناسان برجسته که نسبت به تاریخ و فرهنگ و هویت
شهری اشراف زیادی دارند بهره ببرند تا با تکیه بر نظرات آنها به جهشهای مطلوبی در
این وادی دست یابند. هر چند با اینکه سالهاست در دانشکدههای مختلف هنری تدریس میکنم،
میبینم آن دسته از دانشجویان خوب رشتههای معماری و شهرسازی بعد از فارغالتحصیلی
بیش از آنکه به مطالعه و پژوهش درباره معماری سنتی خودمان متمرکز باشند تمایل به
کار کردن در حیطه معماری مدرن دارند. البته مدرنیته بد نیست، خیلی هم خوب است و میتواند
به پیشبرد کارها کمک کند، ولی مشروط بر آنکه بتوانیم مدرنیته و اساساً معماری مدرن
شهری غرب را با معماری سنتی خودمان تلفیق کنیم و درعین اینکه به سنتها پایبند
هستیم فرزند زمانه خودمان هم باشیم. اما آنچه امروز در اغلب ساختمانهای شهر میبینیم،
گرتهبرداریهای ناقص از معماری اروپایی است که تنها به تقلید صرف محدود شده و هیچ
زیبایی بصری و تصویری را به مخاطب القا نمیکند.»
میدانها هویت تاریخی هر کشور هستند
عباس جهانــگیریان، نویسنده و پژوهشگر ادبی با در
نظر گرفتن پیشینه فرهنگـــی هــرکــدام از میادین شهری میگوید: «مهمتـــرین کـــاری که
مسئولان در شهرداری باید انجام دهند این است که به حفظ هویت فرهنگی این میادین
بپردازند. ضمن اینکه تصور میکنم نامگذاری میادین ریشه تاریخی دارد. به همین خاطر
نباید ساختار این میادین را به سادگی تغییر داد. پیشنهادی که در این زمینه دارم
این است که بهعنوان مثال، ساختمانی در اطراف میدان فردوسی در نظر گرفته شود و براساس
نامگذاری این میدان، مکانهایی برای نقالی و شاهنامه خوانی پدید بیاید. خاطرم هست
در سالهای گذشته به یکی از معاونان فرهنگی در وزارت ارشاد پیشنهاد دادم، اگر دولت
بتواند ساختمانهای قدیمی حدفاصل تئاتر شهر تا تالار وحدت را خریداری کند و یک
فضای فرهنگی تئاتری در آن خیابانها به وجود بیاورد میتواند به جذب مخاطبان
بیشتری کمک کند. اما مساله این است که با تغییر مدیران در هر دوره، طرح و برنامهها
نیز ناتمام میمانند. همیشه فکر میکنم ای کاش در میدان راهآهن، موزهای هم به
همین نام شکل بگیرد تا کسی که تمایل دارد روی این مقوله تحقیق و تفحص کند با
استناد به منابع این موزه این کار را انجام دهد.»
یک حکایت، یک نام
این نویسنده درباره تغییر نام گذاری میادین شهری نیز میگوید:
«مدتی پیش در سفری که به استان سمنان داشتم به نکته جالبی برخوردم. از
میدانی عبور کردیم که میگفتند نام سابقش «سی سر» بوده است. وقتی درباره وجه تسمیه
«سی سر» پرسیدم، اهالی گفتند زمانی ۴۰ نفر از علویان که در عراق تحت فشار بودند برای رهایی از ظلم و
ستم خلیفه به سمت مشهد کوچ میکنند، اما در سمنان گرفتار سربازان خلیفه و سرهایشان
بریده و به رودخانه انداخته میشود. در این بین، مردم سر ۳۰ نفر از علویان را پیدا میکنند و از
آنها بقعهای به این نام میسازند. ای کاش نام این میدان تغییر نمیکرد. البته این
حکایت ادامهای هم دارد و آن اینکه مردم سمنان، بعد از مدتی ۹ سر دیگر از علویان را هم مییابند و
محلی به نام «نهسر» نامگذاری میکنند که براساس گویش سمنانی به مرور زمان به
«ناسار» تغییر مییابد، میماند یک سر دیگر که هرچه جستوجو میکنند نمییابند. در
نهایت متوجه میشوند سربازان خلیفه، آن یک سر را برای دریافت جایزه نزد خلیفه در
بغداد بردهاند.»
باید از تخریب و تغییر میدانها جلوگیری شود
بههرحال هر کدام از میادین شهری چه در پایتخت و شهرهای
دیگر حافظه جمعی یک ملت به شمارمیروند و یادمان نرود که نمیشود خاطرات جمعی را
پاک و کمرنگ کرد. به نظر میرسد سیاستگذاران در شورای شهر تهران باید تمهیدات جدی بیندیشند
تا از تخریب و تغییر این میادین جلوگیری شود. یک نمونه خوب درباره میدانهای شهری،
میدان ابنسینای همدان است که هم آرامگاه و هم کتابخانه پژوهشی ابنسینا را در
برمیگیرد. من به مدیر این مجموعه پیشنهاد موزه بوعلی را هم دادهام، چون بهعنوان
مؤلف کتاب «سرگذشت پزشکی ایران» به آن مجموعه رفتم تا درباره بوعلی اطلاعات تازهای
به دست بیاورم.
المانهایی به یاد تهران قدیم
جمشید مرادیان، هنرمند مجسمهساز نیز دیدگاهی خاص
نسبت به وضعیت میادین شهری دارد. او در این ارتبـاط مــیگــوید: «میدانها باقیمانده
جامعه سنتی ما هستند و بهنوعی تهران قدیم را به ما یادآوری میکنند، ولی برخی از این
میدانها در طول سالهای اخیر به ناروا دستخوش تخریب و تغییر شدهاند. بهعنوان مثال
میدان مخبرالدوله، امروز به کلی تخریب شده و میدان حسنآباد که پیشتر، گنبدهای
زیبایی دراین میدان وجود داشت، ولی به مرور زمان، جای این گنبدها را بناهای دیگری
گرفت که شناسنامه و هویت این میدان را تحتالشعاع قرار داد.»
میدان انقلاب به نقطه کور برای رانندگان مبدل شده
است
مرادیان همچنین از میدان انقلاب بهعنوان یکی از میادینی
یاد میکند که نیازمند بازنگری جدی است. او دراین باره تصریح میکند: «میدان
انقلاب در چند سال اخیر دستخوش بلاتکلیفی شده است و رهگذرانی که از این خیابان
عبور میکنند نمیدانند اینجا واقعاً میدان است یا نیست، چون اصلاً به لحاظ ظاهری شکل
و شمایل یک میدان را به ذهن متبادر نمیکند. درواقع میدان انقلاب در سالهای اخیر
به گونهای ساخته شده که به مثابه یک نقطه کور است برای رانندگانی که از سمت
جمهوری به شمال میدان میآیند. هرچند میادین دیگر مثل میدان صنعت و میدان ونک هم
شرایط بهتری ندارند. هرازگاهی در این میدانها مجسمههایی نصب میشود، ولی برداشته
میشود. انگار بازهم تکلیف معلوم نیست که باید در این میدان مجسمه باشد یا نباشد.
بیتوجهی به میدانها در حالی صورت میگیرد که اغلب این میدانها در گذشته، مکانی
برای تفریح و تفرج شهروندان بوده است. بهعنوان مثال فوارههایی در این میادین
وجود داشت، فضای سبزی بود و مردم عصرها در این میدانها بخشی از اوقات خود را سپری
میکردند، ولی امروز حجم آلودگی هوا به قدری است که میدانها بهعنوان یک گذرگاه
به شمار میروند. در بین این میدانها، فقط میدان فردوسی است که مجسمه فردوسی به
آن زیبایی و تشخص زیادی بخشیده است، البته اینکه این مجسمه واقعاً ساخته استاد
ابوالحسن صدیقی است یا نه را نمیدانم.»
میدانهایی که نقطه تلاقی تاریخ و فرهنگ بودهاند
او ادامه میدهد: «این مجسمه توانسته در هویتبخشی به
میدان فردوسی نقش زیادی داشته باشد. ولی برج میلاد اصلاً آن احساس هویت شهری را به
ما نمیدهد. به خاطر اینکه تقلیدی از برجهایی است که نمونه آن را در چین و مالزی
به کرات میتوان دید. در حالیکه میدانهایی چون انقلاب و آزادی صرفنظر از آنکه
در زمره قدیمیترین میادین تهران هستند، محل تلاقی مهمترین رویدادهای تاریخی مثل
پیروزی انقلاب بودهاند. بنابراین جا دارد نسبت به معماری و بافت سنتی این میادین
توجه بیشتری شود.»
نصب آثار حجمی در تمام میادین ضروری نیست
بهنام کامرانی، پژوهشگر هنر و استاد دانشگاه نیز
معتقد است: «میدانها در هر شهری جزئی از هویت آن شهر قلمداد میشوند، بهطوری که
خیلی از شهرها را با نام میادین آن میشناسند ولی در سالهای اخیر برخی
براساس تصور غلطی که داشتهاند تلاش کردهاند میادین را از آثار حجمی پر کنند، در
حالی که برخی از میادین واقعاً احتیاجی به مجسمه ندارند و امکان دادن فضای خالی به
این میدانها میتواند هم احساس خوبی را به مردم منتقل کند و هم در زیبایی آن
میدان نقش داشته باشد. برای نمونه میتوان به بخشهایی از خیابان امام خمینی (ره)؛
جایی که ساختمان وزارت امور خارجه و موزه ملک وجود دارند اشاره کرد که وجود فضاهای
خالی در اطراف این بناها باعث شده معماری این ساختمانها بیش از پیش به نظر بیاید
و جلوه داشته باشد.»
میدان آزادی نماد تهران و ایران است
این استاد دانشگاه هنر اضافه میکند: «از اینها گذشته،
میادینی مثل انقلاب و آزادی از جمله میدانهایی هستند که به واسطه حوادثی که
درآنها اتفاق افتاده، برای مردم یادآور خاطرات زیادی هستند، ولی متاسفانه به این
میادین هم اهمیتی داده نمیشود. از این رهگذر میتوانم به میدان آزادی و مجسمه قدیمی
که در این میدان بهعنوان نماد قرار گرفته اشاره کنم. میدان آزادی به نوعی نماد
تهران و نماد ایران به شمارمیرود؛ چندان که هنوز هم که هنوز است عده زیادی از
مردم، عکس گرفتن در کنار این بنای تاریخی را افتخار بزرگی برای خود میدانند. در
شهر رم، میدانها دست نخورده و به همان شکلی که بودهاند باقی ماندهاند؛ دلیلش هم
این است که آنها بر این باورند که این میدانها باید در قالب المانهای سنتی در
معرض دید گردشگران خارجی قرار بگیرند تا آنها بیشتر به عمق تاریخ و فرهنگ کشوری
مثل ایتالیا پی ببرند. مشکلاتی که امروز درباره میادین شهری وجود دارد فقط محدود به
تهران نیست. ما در بسیاری از شهرهای حاشیهای مثل شمال کشور هم غالباً با اشکالات ساختاری
در میادین مواجه هستیم یا همینطور آثار حجمی بیربطی که ضرورتی برای نصب آنها
دراین مکانها وجود ندارد.»