شرق: بهتازگی «آیلف کوچولو»ی هنریک ایبسن با ترجمه
بهزاد قادری توسط نشر بیدگل منتشر شده و به این ترتیب این پنجمین نمایشنامهای از
ایبسن است که با ترجمه قادری توسط این انتشارات بهچاپ رسیده است. «آیلف کوچلو» در
بهار و تابستان سال ۱۸۹۴
نوشته شد؛ زمانی که ایبسن شصتوشش سال داشت. سه سال قبل از آن، او بعد از بیستوهفت
سال خودتبعیدی به نروژ بازگشته بود. این نمایشنامه بعد از «استاد معمار» و پس از یک
وقفه دوساله نوشته میشود و بعد از آن «جان گابریل
بورکمان» و «وقتی ما مردگان سربرداریم» منتشر شدند. در پیشگفتار کتاب درباره آثار
این دوره ایبسن آمده: «هرچهار اثر مربوط به دورهای است که میتوان آن را چهارمین
و آخرین دوره آفرینش هنری او نامید.
همانطور که میدانیم، اولین دوره کارش شامل اشعار و نمایشنامههای
ناسره دوران جوانی اوست و دومین دوره شامل نمایشنامههای فاخر و حماسی، براند، پرگنت،
و امپراتور و جلیلیاند که نخستینبار نام او را بلندآوازه کردند. مرحله سوم او با
عروسکخانه در سال ۱۸۷۹
آغاز شد و با هداگابلر در سال ۱۸۹۰
به پایان رسید. شهرت کنونی ایبسن
برخاسته از همین سلسله نمایشنامههای مرحله سوم او است و از مجموعه نمایشنامههای
همین دوره است که آن بنای کارآموزی و تقلید برپاشده و آن را همچون نماد تأثیر ایبسن
در حال حاضر میدانند.»
از سیر تکوین «آیلف کوچولو» تقریباً چیزی در دست نیست.
اما در این نمایشنامه نیز، همچون «عروسکخانه»، «جنزدگان»، «هداگابلر» و دیگر نمایشنامههای
پیش از آن، درونمایه ایبسن ازدواج است؛ «ازدواج به آن شکلی که تمدن رویش فشار
آورده و آن را پیچیده کرده است». تصور ایبسن از ازدواج خلاف تصور رایج این موضوع
بود. اگر در تصور رایج، ازدواج به معنای پایان ماجرا و خوشبختی است، اما «ایبسن از
پیوند ازدواج برداشتی چنین سادهدلانه نداشت. بیآنکه خودش را درگیر بحث بیهوده
منطقیبودن ماهوی و ضرورت این امر کند، سر آن داشت که تأثیر آن را بر منش و خوشبختی
انسان بررسی کند. برای او کاملاً روشن بود که آنچه ازدواج را از دیگر قراردادها متمایز
میکند، زمان نامحدود و بلاشرط بودن آن است، یعنی این فرض که هرآنچه امروز قول
انجامش را میدهی، باید بتوانی به همین صورت و با همان طیبخاطر در طول عمرت نیز
انجام دهی.» بهزاد قادری در مقالهای در ابتدای نمایشنامه، «آیلف کوچولو» را اثر
«وحشی» ایبسن نامیده، زیرا که این اثر «به نشانه گذر از مارپیچ پدیدارشناسی ذهن و تکامل آگاهی آدمی،
سرکشترین و پنهانیترین کششهای آدمی را در فضایی وحشی رها میکند تا کنشهای خام
آدمی را در پالایشگاهی به نام قانون تغییر و فرایند بپرواند، شاید که مسئولیت انسان
فراورده آن باشد. ایبسن جنبه وحشی این اثر را با توصیف فضای رخداد درشتنمایی میکند.
نمایشنامه نزدیک آبدرهای در بیستکیلومتری شهر رخ میدهد. جهان گیاهی آن رفتهرفته
وحشیتر میشود.»