کد مطلب: ۱۰۴۳۸
تاریخ انتشار: سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۶

مواجهه با فیلسوف

شریف لک‌زایی

فرهیختگان:  در مواجهه با فلسفه سیاسی صدرا موافقان و مخالفانی وجود دارد. آنچه در ادامه می‌خوانید جریان‌شناسی موافقان و مخالفان فلسفه این فیلسوف است.

 جریان‌شناسی مخالفان فلسفه صدرا

در چندسالی که بحث امکان یا امتناع فلسفه سیاسی ملاصدرا به وجود آمده است، موافقان و مخالفانی در این باب اظهارنظر کرده‌اند. اگر ابتدا بخواهم مخالفان و منتقدان را طبقه‌بندی کنم و یک دسته‌بندی از آنها ارائه دهم، باید بگویم که مخالفان و منتقدان در طیف‌های مختلفی قرار می‌گیرند. یک دسته از منتقدان و مخالفان به تعبیر من در طیف سنتی هستند.
به تعبیر من کسانی که به فلسفه اسلامی رجوع می‌کنند و فلسفه‌خوان و فلسفه‌دان اسلامی هستند و فلسفه اسلامی را در دانشگاه‌ها و مراکز علمی و حوزه‌های ما تدریس می‌کنند، جزء طیف سنتی هستند. همین فلسفه معمول و رایج را تدریس می‌کنند. این‌ها یک نوع منتقد مباحث ما هستند و هر نوع ارتباط و نگاه سیاسی به فلسفه اسلامی را مردود تلقی می‌کنند. البته درون آنها ممکن است طیف‌هایی وجود داشته باشند که این قضیه را به‌طور کامل رد کنند و برخی نیز معتقد به وجود رگه‌هایی از فلسفه سیاسی در آثار صدرا باشند.
به‌طور کلی عرض می‌کنم که این دسته معتقد هستند فلسفه اسلامی هیچ ربط و نسبتی با فلسفه سیاسی و حکمت سیاسی ندارد. از دید آنها شاید این‌گونه باشد که فلسفه اسلامیِ معمول و رایج، در جایگاهی نیست که وارد بحث‌های سیاسی شود و کسانی که فلسفه سیاسی استخراج می‌کنند یا بحث فلسفه سیاسی می‌کنند، بحث‌هایشان خیلی دقیق نیست. آن‌ها فلسفه‌دانان فلسفه سیاسی نخوانده هستند.
اشخاصی هستند که مدرس فلسفه هستند و فلسفه اسلامی را چندلایه تدریس می‌کنند و ممکن است بارها شواهد الربوبیه ملاصدرا را تدریس کرده باشند اما فرضاً اگر بپرسید مشهد پنجم شواهد الربوبیه چه جایگاهی در اثر یا فکر ملاصدرا دارد، می‌گویند هیچ نسبتی ندارد و ملاصدرا در انتها صرفاً چیزی را اضافه کرده است. این تلقی از یک مدرس فلسفه نسبت به یک اثر فلسفی وحشتناک است.
به نظر می‌آید که آنها امید و تصوری نسبت به تداوم‌بخشی اجتماعی و سیاسی فلسفه اسلامی ندارند. معتقدند این حکمت و این فلسفه نمی‌تواند در حوزه اجتماع و سیاست تداوم داشته باشد. بنابراین من معتقدم آنها به جای اینکه منتقد و مخالف باشند، یک مانع عمده در راه بسط فلسفه سیاسی اسلامی در دوره معاصر هستند. چون در واقع خود را صاحب فلسفه اسلامی می‌دانند و از این منظر وارد می‌شوند و ارائه نظر می‌کنند. آن‌ها یک طیف و یک دسته از کسانی‌اند که مخالف یا منتقد یا معاند در باب فلسفه سیاسی اسلامی هستند.
طیف دیگر طیفی است که به بحث، نگاه مدرن دارد و معتقد است فلسفه اسلامی ربط و نسبتی با سیاست فعلی و معاصر ما ندارد. این دیدگاه هم برای اعتباربخشی به فلسفه اسلامی، به فلسفه یونان مراجعه می‌کند. در نگاه این طیف، هر چه فلسفه اسلامی به فلسفه یونان نزدیک‌تر باشد، فلسفی‌تر است و هر چقدر دورتر شود، غیرفلسفی خواهد بود. برای مثال فلسفه فارابی چون به لحاظ محتوا به افلاطون نزدیک‌تر است، فلسفه تلقی می‌شود. از نظر این دسته فارابی فلسفه سیاسی دارد و تنها متفکری است که در مورد داشتن فلسفه سیاسی روی او اجماع وجود دارد.
البته چون بحث‌های فارابی به فلسفه یونان نزدیک است و قرابت با آن فلسفه دارد، این فلسفه سیاسی، فلسفه تلقی می‌شود. در حالی که وقتی به ملاصدرا می‌رسیم، دیگر صدرا فیلسوف و فیلسوف سیاسی تلقی نمی‌شود، چون از بحث‌های صرف یونانی عبور کرده و نسبت او با بحث‌های فلسفه یونان خیلی کمتر است نسبت به فارابی. البته آثار ملاصدرا هم این را تأیید می‌کند، منتها چون این به شیوه دیگری به مباحث می‌پردازد و مباحث صدرا از جنس دیگری می‌شود، از دید آنها ممکن است این‌گونه تلقی شود که این دیگر فلسفه نیست!
بنابراین آنها هم یک طیف هستند که در واقع بیشتر فیلسوفان مسلمانی که معتقدیم فیلسوف هستند (ازجمله ملاصدرا) از نظر آنها فیلسوف محسوب نمی‌شوند و بحث‌های آنها را فلسفی نمی‌دانند.
طیف دیگر کسانی هستند که معتقدند بحث‌های سیاسی‌ای که در آثار ملاصدرا وجود دارد، تکرار همان چیزهایی است که دیگر فلاسفه گفته‌اند؛ مثل فارابی. با این تلقی که مباحث صدرا در فلسفه سیاسی تکرار است، معتقدند نکته جدیدی اضافه نشده و در واقع فراتر از آن چیزی که فارابی درباره آن صحبت کرده است، ملاصدرا آورده‌ای ندارد.
بنابراین در مباحث سیاسی معتقدند ملاصدرا فاقد نوآوری بوده و وامدار فارابی است. از سوی دیگر برخی صاحب‌نظران معتقدند ملاصدرا وامدار و پیرو فلسفه اشراق سهروردی است. بنابراین بازآورده جدیدی ندارد. در واقع دو تلقی وجود دارد؛ یک تلقی اینکه ادامه فارابی و تکرار فارابی است و تلقی دیگر این است که تکرار سهروردی است و شیخ اشراق را تکرار کرده است. همین امر نشان می‌دهد که هر دو نگاه نادرست است.
 طیف دیگری نیز وجود دارد که در یک نگاه کلی به فلسفه اسلامی معتقدند که نه‌تنها فلسفه سیاسی نیست، بلکه فلسفه هم نیست و در واقع فلسفه اسلامی صرفاً یک نگاه الهیاتی و کلامی است. این نظر خیلی بی‌راه‌تر از طیف قبلی بحث می‌کند و نسبت به کل فلسفه اسلامی نظر دارند تا نسبت به فلسفه سیاسی به‌عنوان شاخه‌ای از دانش سیاسی.   اجمالاً می‌توان این سه یا چهار طیف را در فضای منتقدان و مخالفان برشمرد.

  طیف‌بندی موافقان فلسفه صدرا
موافقان فلسفه سیاسی ملاصدرا یک‌دست نیستند. بخشی بر این نظرند که می‌توان از دستگاه فلسفه صدرایی، یک فلسفه سیاسی را استنباط کنند. به این معنا که ممکن است ملاصدرا هیچ بحث سیاسی‌ای نداشته باشد. حتی یک صفحه بحث سیاسی نداشته باشد اما شما با اقتضائات دستگاه او و الزاماتی که این دستگاه خواهد داشت، یک فلسفه سیاسی را استنباط و ارائه می‌کنید و می‌گوییم این دستگاه فلسفی، چنین فلسفه سیاسی‌ای را اقتضا می‌کند. بنابراین یک دسته از موافقان این‌گونه سخن می‌گویند که می‌توان از دستگاه فلسفی ملاصدرا یک دستگاه فلسفه سیاسی ارائه کرد. درواقع نظرشان این است که خود ملاصدرا این کار را انجام نداده و قصد انجامش را نداشته است و ما به‌عنوان علاقه‌مند به فلسفه سیاسی آن را ارائه و استنباط می‌کنیم.
یک طیف دیگر از موافقان معتقدند ملاصدرا در آثار خود مواد سیاست و مواد فلسفه سیاسی را داراست. مواد فلسفه سیاسی در آثار صدرالمتالهین به نحو اجمالی وجود دارد. یعنی اگر آثار را مورد کندوکاو و بررسی قرار دهید، درنهایت می‌توانید از مجموع آنها اثری سامان دهید و بگویید اجمال کل بحث‌های سیاسی و فلسفه سیاسی ملاصدرا این است.
در مرحله بعد، این اجمال باید از این حالت خارج شود و تفصیل یابد. ما به‌عنوان محققان و علاقه‌مندان فلسفه سیاسی این را باید بحث و تبیین کنیم تا از این اجمال خارج شود. فرق این طیف با طیف اول این است که اولی می‌گوید بر فرض که هیچ بحث سیاسی‌ای نداشته باشد، ما می‌توانیم یک فلسفه سیاسی بر قیاس دستگاه فلسفی ارائه کنیم. هر فلسفه نظری یا حکمت نظری، یک فلسفه عملی و حکمت عملی را در پی دارد. بنابراین ممکن است حتی به متن هم رجوع نکنیم که بگوییم موادی دارد یا ندارد. اما نظر دوم می‌گوید به طرز اجمالی مواد را می‌توان در فلسفه ملاصدرا پیدا کرد.
برخی هم معتقدند که ملاصدرا آگاهانه و با قصد و نیت، مباحث فلسفه سیاسی را در آثار خود گنجانده است. اگر هر کدام از آثار ملاصدرا را در دست بگیرید، این قصد و نیت آگاهانه را می‌توانید در آن ببینید. برای مثال همین «رساله سه اصل» که جلوی چشمان شماست را در نظر بگیرید. اگر از ملاصدرا هیچ اثر دیگری هم در دسترس نداشته باشید، در همین رساله می‌توانید ملاحظه کنید که سرشار از مباحث فلسفه سیاسی است.
«اسفار اربعه» و سایر آثار ازجمله «مبدأ و معاد» و حتی «تفسیر قرآن» و «شرح اصول کافی» و «ایقاظ النائمین» و «کَسر اَصنام جاهلیه» و به‌خصوص در مشهد پنجم «شواهد الربوبیه» برخوردار از مباحث فلسفه سیاسی است. آیت‌الله جوادی‌آملی سخن دقیقی در این رابطه دارند و می‌فرمایند: «این‌طور نیست که به تعبیر برخی، ملاصدرا در شواهد الربوبیه صرفاً در تدارک کشکول یا جُنگ بوده باشد! همه آنچه در قبل از مشهد پنجم آمده، مقدمه این مشهد است. و در اسفار اربعه هم سه سفر قبلی مقدمه سفر چهارم است. اگر سفر چهارم برداشته شود، آن سه سفر عقیم است. اسفار اربعه به این معناست. سفر چهارم در حوزه اجتماع باید تحقق یابد و حضور و ظهور فیلسوف را با خود به همراه داشته باشد. بنابراین این هم یک طیف است که معتقد است کل این دستگاه، دستگاهی است که آگاهانه ارائه شده و فلسفه سیاسی و مباحث سیاسی هم به صورت منطقی در جای خود قرار دارد. نمونه آن در مشهد پنجم شواهد است که بحث سیاسات و نبوات را بررسی می‌کند. بنابراین همه آنچه ملاصدرا گفته مبتنی‌بر طرحی از پیش تدقیق شده است. به‌خصوص سفر چهارم که باید در جامعه رخ دهد و سفرهای قبلی مقدمه این سفر است.»
به نظرم رسید این طیف‌بندی را می‌توان در باب ملاصدرا، موافقان فلسفه سیاسی ملاصدرا ارائه کرد. البته من معتقدم از هر سه مسیر می‌توان مباحث فلسفه سیاسی صدرا را دنبال کرد. مثلاً صرف‌نظر از اینکه اصلاً ملاصدرا مواد سیاسی دارد یا ندارد یا تکرار هست یا نیست، یک بار به‌عنوان محقق، الزامات فلسفی سیاسی در قیاس با فلسفه صدرا یا به تعبیری حکمت عملی این دستگاه نظری را بررسی و ارائه کنیم.
یک بار هم می‌گویید این مواد را دارد و ما براساس این مواد که به نحو اجمال است، تفسیر می‌کنیم. یا اینکه کل این دستگاه را می‌گویید که چینشش براساس این است که به فلسفه سیاسی برسد؛ مترصد این است که به جامعه و خلق برسد و بخواهد در آنجا اقداماتی داشته باشد.  توجه اصلی من در کتاب «فلسفه سیاسی صدرالمتالهین» به مواد فلسفه سیاسی بوده است. شیوه بحث این کتاب در طیف دوم قرار می‌گیرد. دکتر طوسی که پژوهشگاه، کتاب ایشان با عنوان «درآمدی بر فلسفه سیاسی صدرالمتالهین» را چاپ کرده است، بیشتر در طیف اول قرار دارد. به هر حال از هر سه مسیر بحث‌هایی شده و البته جای کار و بحث هنوز هست و اینها قدم‌های اولیه است.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST