«دیالکتیک سکولارسازی دربارهی عقل و دین» حاصل گفتوگوی کاردینال یوزف راتزینگر (پاپ بندیکت شانزدهم) و یورگن هابرماس است. این کتاب با ویرایش و پیشگفتاری از فلورین شولر، مدیر فرهنگستان کاتولیک باواریا منتشر شده است. سجاد دهقانزاده کتاب را به فارسی برگردانده و بنگاه ترجمه و نشر پارسه آن را در ۷۴ صفحه به قیمت هشتهزار تومان منتشر کرده است.
یوزف راتزینگر کیست؟ در ابتدای کتاب میخوانیم: یوزف راتزینگر، پاپ بندیکت شانزدهم، بیش از بیستوپنج سال تحت نظر پاپ ژان پل دوم، رئیس کنگرهی آموزهی ایمان و پیش از آن سراسقف شهرهای مونیخ و فرزینگ بود. راتزینگر متألهی مشهور و استاد الهیات جزمی و بنیادی در دانشگاههای بن، مونستر و توربینگن بود. برخی آثار او عبارتند از: مقدمهای بر مسیحیت، حقیقت و تسامح؛ مسیحیت و بحران کلیسا؛ اصول الهیات کاتولیک؛ خدا و جهان.
دربارهی هابرماس هم اینطور نوشته شده است: استاد فلسفه و جامعهشناسی، کتابهای متعدد در زمینهی فلسفه و نظریهی اجتماعی نوشته است که از میان آنها میتوان انسان تکساحتی و نظریهی کنش ارتباطی را نام برد.
در نوشتهی پشت جلد کتاب آمده است: یورگن هابرماس، فیلسوف و جامعهشناس، با این درخواست که «جامعهی سکولار باید فهم جدیدی از اعتقادهای دینی به دست آورد» موجب شگفتی بسیاری شد. او میپرسد آیا عقل عرفی میتواند شالودههایی کارآمد را برای دولت قانونی مردمسالار تأمین کند؟ از سوی دیگر یوزف رایتزینگر، پاپ بندیکت شانزدهم، به منظور استقرار و تقویت شالودههای اخلاقی دولت و نیز آنچه «آسیبشناسیهای عقل و دین» مینامد، دربارهی اهمیت عقل ناب و دین مشروع بحث میکند. مقالات خردمندانهی کتاب حاضر نتیجهی گفتوگوی این دو متفکر است که با حمایت آکادمی کاتولیک باواریا برگزار شد.
این گفتوگو در تاریخ ۱۹ ژانویهی برگزار شده است. ویراستار کتاب در پیشگفتار نوشته است: مبالغه نیست اگر بگوییم که این رویارویی بین یکی از برجستهترین فلاسفهی معاصر و رئیس کنگرهی رومیِ آموزهی ایمان در آن زمان، توجه جهانی را به خود جلب کرد.
در بخشی دیگر از پیشگفتار میخوانیم: البته هماکنون مکانهایی وجود دارد که به شکل آگاهانه وقفِ یافتن حقیقت و انتشار عقاید خودی ـ نه با تعدیل نابجا بلکه با روحیهی غیرمتعصبانه و باز ـ در مباحث فکری و عقلانی شده است. این مکانها به طور سنتی فرهنگستانها بودهاند. پس از سال ۱۹۴۵، وحشت ناشی از تجربهی ترور و جنگ و آگاهی از مسئولیتمان در زمینهی کمک به تأسیس جامعهای که منزلت انسانی را بزرگ بدارد، منجر به بنیانگذاری فرهنگستانهای کلیسایی در آلمان شد. کلیساهای کاتولیک و پروتستان متعهد به بهثمر نشاندن این فرهنگستانها شدند. کاردینال یوزف راتزینگر در طول دورهی سراسقفیاش در مونیخ، یکی از حامیان پرشور فرهنگستان کاتولیک باواریا بود. این فرهنگستان از سال تأسیس در ۱۹۵۷ هم در محافل عمومی و هم به صورت جلسات پشت درهای بسته، به مسائل واقعیت اجتماعی، آرای سیاسی و اقتصادی و گرایشهای فرهنگی پرداخته است. به همین دلیل روشن به نظر میرسید که ما باید دست کم در فرصتی مناسب سعی میکردیم کاری انجام دهیم که انجام آن به عنوان بخشی از چشمانداز فرهنگی در فرانسه و ایتالیا مسلم فرض میشد، یعنی از این دو شخص که نام هر یک، نمایندهی یک دنیای عقلانی (و فرهنگی) کاملی است، دعوت به عمل میآوریم.
در بخش دیگری از پیشگفتار آمده است: قصد من ارائهی مقدمهای بر محتوای این کتاب نیست و با تلخیص سخنان گفتوگوکنندگان، آنچه را آنها باید بگویند پیشبینی نمیکنم. اما میخواهم بر امتیازهای آشکار کتاب پیش رو از این حیث تأکید کنم که بسیار خلاصه است و متنی بیش از اندازه طولانی ندارد و از مقالات مفصلتر و رسالات حجیمتر مشابه بهتر است. خواننده در این کتاب میتواند وارد گفتوگویی قوی شود که بر موضوعات اساسی متمرکز است. خواننده میتواند دو شکل از استدلال را بیاموزد که در اصل همخوان هستند و تبیینی از دیدگاههای مورد حمایت گفتوگوکنندگان ارائه میکنند. همانطور که یورگن هابرماس و یوزف راتزینگر هر دو تأکید میکنند، بحثهای آنها در حوزهی علمی به نتایج بسیار مشابهی میرسد، در حالیکه دربارهی توجیهی که برای رفتار اخلاقی مطرح میکنند، در زمینهی پذیرش گزارههای قانون یا ـ آنگونه که راتزینگر میگوید ـ در زمینهی «زمینی که از آن انگیزه میروید» اختلافهای آشکاری را به نمایش میگذارند. ما میتوانیم از روش نظاممند و ساختار بحث اصلی که هر دو طرف مطرح میکنند، موارد بسیاری را بیاموزیم. در عین حال، بسیار جالب است که شنوندهی دیدگاههایی باشیم که یک طرف گفتوگو از طرف دیگر آن انتظار ندارد. متن حاضر بهطور یقین ارزش واکاوی عقلانی را دارد. فاصلهای که بین دو نظریهی کاملاً متمایز ایجاد میشود، ما را به چالش میکشاند تا اعتقادات خودمان را صورتبندی کنیم و به آنها عینیت ببخشیم، دقیقاً همان طور که در ۱۹ ژانویهی ۲۰۰۴ در مناظرهی مسبوق به دو بیانیه اتفاق افتاد؛ متأسفانه ما نمیتوانیم متون این بیانیهها را در اینجا ارائه کنیم. انگیزههای فراهمشده توسط هابرماس و راتزینگر هرگز تازگی خود را از دست ندادهاند و ضروری است که آنها را جدی بگیریم.