کد مطلب: ۱۰۵۸۱
تاریخ انتشار: سه شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۶

قلندرانه با زنان

ابتکار: آشنایی و همراهی آرام‌آرام ایرانی‌ها با پدیده‌های نوظهور دوره مدرن را می‌توان تکاپویی جدی برای برون‌رفت از چفت و بست‌های رنگ و رو رفته و گاه واپسگرای سنتی دانست. تلاشی که در سایه آزمون و خطاهای فراوان هنوز جوان هستند و نتوانسته‌اند ابعاد واقعی خود را به آن شکلی که در غرب وجود دارد به دست آورند.
بدون شک از دوره مشروطه به بعد به واسطه افزایش ارتباطات سیاسی و فرهنگی، برخی از موضوعات که تا آن زمان چنان بدیهی و عادی دانسته می‌شدند که اندیشه و دغدغه احدی صرفشان نمی‌شد، تبدیل به «مساله» جامعه ایرانی شد و در پی این «مساله شدگی»، انتظارات جدیدی خلق شده و درباره آنها بحث و گفت‌وگوهایی شکل گرفت. از جمله این مسائل، موضوع زنان و حقوق آنها بود که توجه به آن باعث شد درباره‌اش، انجمن‌هایی شکل بگیرند و به صورت ویژه به اموری چون حق آموزش، حقوق مدنی، حق رأی و... زنان بپردازند. گرچه بیشتر فعالان در این زمینه، زنان پیشرویی چون صدیقه
دولت آبادی، مستوره افشار، شهناز آزاد و مهرتاج رخشان بودند، اما مردان ایرانی نیز نسبت به این مطالبات بی‌توجه نماندند و بعضاً با حضور حمایتی خود در کنار آنها نشان دادند نزد آن‌ها، مبارزه برای ارتقای جایگاه زنان، نه نزاعی صرفاً جنسیتی بلکه مساله‌ای انسانی و اخلاقی است.
فمینیسم مکتبی است با گرایش‌ها و نحله‌های متفاوت که گرچه آرمانش را «اعاده حقوق زنان» اعلام کرده است اما در کنار این آرمان، همواره به‌صورت پررنگی این ادعا را مطرح می‌کند که از اصلی‌ترین موانع محروم ماندن زنان از حقوق خود، «مردان» و مناسبات مردسالارانه جامعه است! ازاین‌رو مبارزه با مردسالاری و در پاره‌ای موارد مردستیزی در آموزه‌های این مکتب به‌وفور یافت می‌شود. بااین‌حال فمینیسم نیز به‌مانند بسیاری از افکار و اندیشه‌هایی که از مغرب زمین به ایران آمدند در اینجا رنگ و بوی ایرانی گرفت و با خلق‌وخوی ایرانی عجین شد. این ادعایی است که با مراجعه به اندیشه‌ها و نوشتارهای پاره‌ای از روشنفکران عصر مشروطه و اوایل پهلوی می‌توان صدق آن را نشان داد.
مرد اصفهانی و دفاع از حقوق زنان
چنانکه گفته شد جنبش زنان ایرانی متأثر از افکار نوین غربی بود اما این به معنای بی تفاوتیش نسبت به سایر تکاپوها در شرق و به‌ویژه ملل اسلامی نبود. به‌عنوان‌مثال به‌محض انتشار کتاب «تحریرالمراه» (آزادی زن) از قاسم امین نویسنده مصری که در آن کشور هم سروصداهای بسیاری برپا کرد، این کتاب در ایران نیز ترجمه و به‌سرعت تکثیر شد. کتابی که در آن به زنان به‌عنوان «مظهر ملت» و «مظهر شرافت ملی» توصیه می‌شد تحصیل کنند. در ایران نیز اشخاصی چون میرزا ملکم خان و طالبوف که منادیان گسترش آموزش همگانی به سبک نوین بودند، اگرچه به‌صورت مستقیم به لزوم آموزش دختران و زنان اشاره نکردند اما تفکیکی هم بر حق ویژه مردان در این زمینه قائل نبودند. بااین‌حال از اولین مردانی که به‌صراحت از تغییر وضعیت زنان دفاع می‌کردند، می‌توان به یحیی دولت‌آبادی اشاره کرد. یحیی دولت‌آبادی فرزند حاج سید میرزا هادی دولت‌آبادی در دولت‌آباد برخوار در ۲۰ کیلومتری شمال اصفهان به دنیا آمد. پدرش از روحانیان روشنفکر و معروف این شهر به شمار می‌رفت و صدیقه (خواهرش) بعدها از شناخته‌شده‌ترین فعالان حقوق زنان در تاریخ ایران شد. یحیی از پنج سالگی آموزش خواندن و نوشتن را نزد زن‌های مکتبی آغاز کرد. دولت آبادی را بسیاری بعد از «میرزا حسن رشدیه» مهم‌ترین فرد در پایه گذاری آموزش به سبک نوین در ایران می‌دانند. او دوبار ازدواج کرد که حاصل آن سه دختر به نام‌های؛ فروغ الزمان، فخرالزمان و مجدالدین و یک پسر به نام علی اکبر بود. دولت آبادی را از مدافعان سرسخت آموزش دختران و زنان می‌شناسند که بارها در گفتگوهایش تعمداً به این بحث می‌پرداخت که چقدر خوشحال است که دخترانش تحصیل کرده هستند. برخی معتقد به ازلی بودن او هستند که از سر همین اتهام ناچاربه ترک اصفهان و مهاجرت به تهران شد اما در تهران هم از گزند دشمنان و حسودان درامان نبود و کهنه پرستان مرتجع اقدامات او را خلاف شرع می‌دانستند. ولی او با دل‌گرمی بسیاری به تعلیم و تربیت نوآموزان که کمال مطلوب او بودند ادامه داد.
اعتقاد دولت آبادی به دفاع از حقوق زنان تا اندازه‌ای بود که بعدها با نگارش مقاله مبسوطی در روزنامه‌ی اطلاعات برای نخستین بار خواستار اعزام دختران به همراه پسران برای ادامه تحصیل به خارج از کشور شد و در عین حال بیان داشت علاوه بر دانشجویان پسر و دختری که به خارج فرستاده می‌شوند، باید در تهران دارالفنون عالی(دانشگاه) هم دایر کنیم تا جوانان ما استقلال فکری پیدا کنند. از دیگر مردانی که از حقوق و فعالیت‌های سازمان‌های زنان دفاع می‌کردند می‌توان اشخاصی چون سعید نفیسی، رضازاده شفق، ابوالقاسم آزاد، میرزاده عشقی و ابراهیم خواجه‌نوری را نام برد.
عده‌ای جوان تجددطلب، فمینیست می‌شوند.
ابراهیم خواجه‌نوری روزنامه‌نگاری است که در جوانی با انتشار مجله «نامه جوانان» سروصدای زیادی برپا کرد. بعدها به سیاست روی آورد و در چهار دولت، به معاونت نخست‌وزیری رسید و مدتی نیز نماینده مجلس سنا شد. وی به‌طور مرتب در مطبوعات مقالاتی در زمینه‌های اجتماعی از جمله حقوق زنان می‌نوشت.
خواجه‌نوری در یکی جلسات «سازمان زنان ایران» (به ریاست صدیقه دولت‌آبادی) به بیان خاطراتی پرداخته که تا حد زیادی گویای فهم ایرانیان از «مساله حقوق زن» است. وی با یادآوری خاطره‌ای از دخالت در یک نزاع خشن خانوادگی چگونگی ورود خود به عرصه حمایت از حقوق زنان و (به قول خودش) «چگونه
فمینیست شدنش» را چنین شرح می‌دهد: « روزی با جمعی از یاران تجددطلب؛ قدم می‌زدیم و اتفاقاً بحث تفننی ما در اطراف فمینیسم دور می‌زد که از تصادف روزگار یک‌مرتبه صدای ضجه و ناله زنی که پیدا بود به‌شدت کتک می‌خورد؛ توام با نعره و فحاشی مردی که معلوم بود به‌شدت کتک می‌زند؛ مثل شوک الکتریکی ما را تکان داد. هنوز به خودمان نیامده بودیم که درهای یک‌خانه باز شد و زنی چارقد دریده با لباسی پاره و سر و صورتی خون‌آلود ضجه‌کنان بیرون دوید و مـــرد قلدری با کمربند قلاب‌دار؛ با نهایت شدت و شقاوت بر سر و روی او می‌زد. مشاهده این وضع غیرمنتظره تردید ما را شکست و طبیعتاً حس دفاع از مظلوم که در هر بشر غیروحشی وجود دارد؛ غیرت انسانی ما را به جوش آورد و بدون شور با یکدیگر همه به‌سرعت سرازیر شدیم و بین ظالم و مظلوم فاصله انداختیم. شوهر شقی و وحشی چنان از مداخله ما و از این‌که نگذاشته‌ایم از حق شوهریش ب‍‍‍‍‍‍‍‍ـــــه طورکامل استفاده کند عصبانی شد. اما دوستان ورزیده مهلتش ندادند، بر سرش ریختند و زن و شوهر را به پلیس رساندند. بنده نگذاشتم مرد را بازداشت کنند بلکه به‌عکس در ضمــن دلجویی از او فقط به گرفتن التزام در خوش‌رفتاری نسبت به زنش اکتفا کردم. هفته بعد در یکی از دوستان جمع شدیم و «جمعیت ترقـی نسوان» را تشکیل دادیم و مبارزه پی گیـری برای رشد زن‌ها و حمایت حقـوق آن‌ها آغاز کردیم: مقاله نوشـتیم؛ شعر ساختیم؛ تئاتر ترتیب دادیم؛ جلساتی نیمه مهمانی و نیمه آموزشی به وجود آوردیم و...»
خواجه نوری علت حضور خود و دوستانش در تلاش‌ها برای بهبود رفتارها با زنان را «غلیان غیرت انسانی و تحریک حس دفاع از مظلوم» با دیدن آن صحنه تاثربرانگیز می‌داند. پس از مدتی او و دوستان «تجدد طلبش» به این نتیجه رسیدند که نوشتن مقاله و سرودن شعر به اندازهای که باید راهگشا نیست و باید اقدامات دیگری انجام دهند. در آن دوره به سبب حساسیت‌های اجتماعی، پیاده روهای خیابانها را تفکیک کرده بودند و زنها و مردها هریک از طرفی عبور می‌کردند و یا سوار شدن همزمان زن و مرد غریبه در کالسکه‌ها جرم محسوب می‌شد. «ولی ما عمداً با مادر یا خواهر خود متفقاً از یک‌طرف خیابان عبور و یا سوار درشکه می‌شدیم و همه این کارها را هفته‌ای چندبار تکرار می‌کردیم و البته بارها کارمان به کمیسری می‌کشید. می‌خواستیم هرچه بیشتر با این سروصداها وسیله بحث ایجاد نماییم تا با تکرار مطلب؛ مردم را متقاعد سازیم.». مراجعه به سخنان و نظرات فعالان مرد حامی حقوق زنان در این دوره نشان می‌دهد «مساله زنان» گرچه ازجمله مسائل جدید جامعه ایرانی بود اما از آن فهمی بومی شد و فعالان حقوق زنان ضمن آنکه بر نقش و وظایف سنتی زنان در خانواده تاکید داشتند، معتقد بودند رفتارهای دونشان با زنان غیر اسلامی و غیراخلاقی است. چنانکه خواجه‌نوری ضمن نقل خاطرات، فمینیسم را چنین تعریف می‌کند: «فمینیست به کسانی می‌گویند که اعتقاد زیاد به لزوم ترقی و رشد زن‌ها دارند و معتقدند محروم داشتن زن‌ها از مقداری حقوق و وظایف اجتماعی و سیاسی هم برخلاف انصاف است، هم برخلاف عقل است و هم اینکه شدیداً بر ضرر جامعه‌ای است که این عدم‌تساوی حقوق در آنجا وجود دارد»
در واقع فهم ایرانیان از فمینیسم، بیش از آنکه منبعث از مبانی نظری این مکتب باشد، متأثر از فرهنگ عیاری و زنده‌بودن روح جوانمردی نزد مدعیان بود. عقایدی که در آن دستگیری از مظلوم (زنان) و قیام در برابر ظالم (مردان جامعه) از مهم‌ترین وظایف یک فمینیست شمرده می‌شد. مطالعه نظرات فعالان حقوق زن در این دوره نشان می‌دهد، رویکرد آن‌ها برخلاف همتایان غربی‌شان نه آوانگارد و رادیکالیستی؛ بلکه رویه‌ای کاملاً اصلاح‌طلبانه و عملگرایانه دارد که تلاش می‌کند ضمن نقد ملایم ارزش‌های سنتی، بر حفظشان و کرامت زن در خانواده و جامعه تاکید کند.

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST