یکی از فعالیتهای عمدهی شهرکتاب برای اعتلای فرهنگ و ادب فارسی، برگزاری نشستهای هفتگی در معرفی و نقد کتابهای اثرگذار است؛ تعداد این نشستها سرانجام به هزار رسید و شهرکتاب این اتفاق را جشن گرفت. جشن هزارگان شهرکتاب با نگاه به آینده و نقدوبررسی رویکردهای پیشین شکل گرفت. در این نشست اصحاب فلسفه، هنر و ادبیات گرد آمدند تا کارگزاران شهرکتاب را در صورتبندی آتیهای بهینه همراهی کنند.
در این نشست، دکتر رضا داوریاردکانی رئیس فرهنگستان علوم، رضا صالحیامیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، حجتالاسلام محمود دعایی مدیرمسئول موسسهی اطلاعات و عضو هیات امنای شهرکتاب، بهرام قاسمی سخنگوی وزارت امور خارجه و معاون وزیر، مهندس مهدی فیروزان مدیرعامل شهرکتاب، اشعری عضو هیاتامنای شهر کتاب، داوود موسایی فعال حوزهی نشر و از همراهان قدیمی شهرکتاب، کوروش کمالی سروستانی مدیر مرکز سعدیشناسی و جمع بزرگی از استادان حوزههای مختلف چون دکتر امیرعلی نجومیان، بلقیس سلیمانی، دکتر محمدمهدی اردبیلی، دکتر حسن بلخاری و مجید قیصری سخنرانی کردند.
در این جشن از تلاشهای بیوقفهی علیاصغر محمدخانی معاون فرهنگی و امور بینالملل شهرکتاب تقدیر شد. غالب افراد حاضر همت بلند وی را ستودند و از تاثیرش در شکلگیری نقاط قوت فرهنگی در جامعهی فرهنگی امروز گفتند.
تجاهل به امور جاری و افول
فیروزان، مدیر عامل شهرکتاب در ابتدا به تنوع موضوعی نشستهایی که به همت معاونت فرهنگی و امور بینالملل شهرکتاب برگزار شده است اشاره کرد و از نقش مدیریت شایستهی محمدخانی در شکلگیری آنها گفت؛ وی از آنپس اظهار داشت: این جشن در ذهن ما به مثابه یک امر تشریفاتی نبوده است؛ اصلا در ذهن شهرکتاب تشریفات نیست. در عرصهی فرهنگ تشریفات معنی ندارد؛ در این عرصه هدف مطرح است. هدف از برگزاری از این جشن مرور آنچه گذشت و شناسایی نقاط ضعف و تقویت آنها در آینده است.
وی افزود: میدانید یکی از دغدغههای شهرکتاب همواره توسعه بوده است، توسعهی فردی و جمعی. توسعه در گرو یادگیری است؛ یادگیری به معنای پردازش اطلاعاتی که به ما قدرت گمانهزنی برای انتخاب درست میدهد. چه اتفاقی موجب شد، جوامع اسلامی از اوج شکوفایی خود آهستهآهسته به رکود هبوط کردند؟ از زمانی که زمین لعن شد و آسمان مرکزیت یافت و در پی کشف راههای آسمان، زمین را از یاد بردیم، روز و کوچههای زندگی را از یاد بردیم و نسخهپردازی برای آخرت را در پی گرفتیم، فاصله گرفتیم از اوج شکوفاییای که داشتیم. به معنای دیگر تجاهل به امور جاری زندگی این امر را صورت داده است.
وی تاکید کرد: نهضتی که مشروط به زندگی فکر کند، در سالهای پس از انقلاب شکل گرفته است. شهرکتاب یکی از بنگاههایی است که میخواهد (به اندازهی خودش) با اتکا به معارفی که سالها شکوفایی تمدن ایران را بنیان گذاشته بودند، برای زندگی امروز نسل جوان چیزهایی استخراج کند. شهرکتاب معلم نیست؛ بنا نیست کسی را هدایت کنیم؛ میخواهیم افراد را به تفکر مشترک دعوت کنیم؛ باید با تولید علم و معرفت با یکدیگر رشد کنیم.
هزار نشست فرهنگی
کمالی سروستان از ویژگیهای انبوه «هزار» در فرهنگ، گفتار و ادبیات ایرانی گفت و سخن خود را آغاز کرد: «هزاری» که امروز به جشن مینشینیم هزار مادی نیست؛ هزار کاسه و آجر و ساختمان نیست؛ هزار نشست فرهنگی است. هزار نشست فرهنگی فقط برای کسانی قابل تصور است که هم فرهنگ را بشناسند و هم هزار را. در طول چهلسالی که از پیروزی انقلاب میگذرد، کدام برنامهی مستمر در بخش خصوصی یا دولتی توانسته است اینگونه تداوم داشته باشد، بر دل بنشیند و مورد اقبال قرار بگیرد؟ هزار نشانهای است؛ پیامی است؛ اوجی است که دانایی و توانایی و عشق و درایت محمدخانی و همراهی فیروزان آن را به ثمر رسانده است.
ما به فرهنگ و ادب نیاز نداریم!
داوریاردکانی ضمن تاکید بر اینکه در این جشن مقام، مقام تعارف نیست و آنچه میگوید نه از ایندست است، گفت: ما اهل کتابیم؛ اهل کتاب با یکدیگر تعارف نمیکنند؛ وقت تملق و مداهنه ندارند. محمدخانی کاری کارستان کرده است؛ اگر همه درک نمیکنند، ما درک میکنیم. اما من خواهم گفت چرا برخی درک نمیکنند. ما بهعنوان آدمی نیازهایی داریم، نیازهای معین محسوس؛ اما به فرهنگ و ادب احساس نیاز نمیکنیم. همهی علوم عزیز، شریف و سودمندند؛ اما آنهایی که بیشتر به کار میآیند، بالاترین نیستند؛ اساسیترین نیستند. میتوان ثابت کرد که به مهندسی نیاز داریم؛ اما نمیتوان به آسانی اثبات کرد به شعر نیاز داریم یا نه. از اینروی بسیار کسان نمیپذیرند که شعر و تفکر و فلسفه در زندگی آدمی جایی دارد.
وی ادامه داد: شاید آنچه خواهم گفت غلوآمیز باشد، اما جامعه مثل پیکر آدمی تنی دارد و جانی. جان و روح جامعهی بشری شعر و هنر و دین است؛ دین را به معنی تام و تمام آن در نظر دارم نه آنچه به شریعت تعبیر میشود. ولی ما ظاهر را میبینیم و توجه نداریم که ظاهر در زبان هم بسته به باطن است؛ اگر باطنی نباشد ظاهری وجود نداد؛ ظاهر، ظاهر باطن است و باطن، باطن ظاهر است؛ باطن و ظاهر مستقل نیستند؛ لااقل ظاهر مستقل نیست.
داوری تاکید کرد: محمدخانی در این مجموعه با علاقه و عشق و فارغ از سیاست و چونوچراهای آن کار فرهنگی میکند. ما هم حس نمیکنیم او چه میکند. نشستهای متعدد در اینجا برگزار میشود و همهی طبقات و گروهها تجلیل میشوند. احترامکردن دانشمند کار خوبی است؛ من نیز از این لطف و مرحمت بارها برخوردار شدهام. اما اینها را کسی ندیده است؛ این هزار را کسی ندیده نیست؛ این هزار، هزار عدد نیست؛ بیش از اینهاست. ما این هزار را نمیبینیم. یک بار کسی نگفته است: آقای محمدخانی! دستمریزاد. البته این قضیه خیلی اهمیت ندارد؛ چراکه شاید تاکنون چنین چیزی از ذهن محمدخانی نگذشته است؛ او کار خود را صورت میدهد؛ کاری که عین زندگیاش است. این مغتنم است؛ از اینروی من محمدخانی را یکی از وجودهای مغتنم این زمان میدانم؛ صفات و ویژگیهای او کمنظیر است.
که مردم بیشتر کتاب بخوانند!
نجومیان شهر کتاب را نهادی بیهمتا در ایران خواند و کارکرد این مجموعه در توسعهی فرهنگی کشور را دلیل آن برشمرد؛ وی اظهار داشت: من بیش از ده سال است با شهرکتاب همراه و با محمدخانی دوست بودهام و از نزدیک دیدهام که این نهاد چگونه با کمترین امکانات کارهای بزرگ صورت داده است. توسعهی فرهنگی یعنی ایجاد یک فضا، فضایی برای نقد، برای پرسشگری، برای تضارب آرا، آرام و به دور از هیاهوهای رایج در جامعهی ما. شهرکتاب با فراهم آوردن این فضا جامعهی ما را به سوی خواندن کتاب هدایت کرده است.
وی افزود: من میدانم دلمشغولی محمدخانی در این سالها این بوده است که مردم بیشتر کتاب بخوانند. من هم تصور میکنم جامعهی ما بیش از هرچیز به همین نکته نیاز دارد و علاوه بر آن فضایی برای آموزش. در این سالها شهرکتاب فضایی را فراهم کرد تا جوانان به خواندن کتاب ترغیب شوند؛ این همه بدون داشتن نگاهی ایدئولوژیک صورت گرفته است. این روز، روز بسیار مهمی است؛ آنچنانکه گفته شد پایان نیست؛ در واقع شروع یک دورهی جدید است. امیدوارم آنچه از این دوره آموختهایم را به کار گیریم و مسیر آینده را با علاقه و دلسوزی برای اندیشهورزی، پرسشگری، نقد، شناخت و آموزش پیش ببریم.
دقت، نظم و استمرار
اشعری سخنان خود را با طرح پرسشی آغاز کرد و اظهار داشت: «چرا باید کار فرهنگی را دولتها انجام دهند؟» اگر بنا بر این است که مردم رشد فرهنگی داشته باشند، خود باید این امر را صورت دهند. در این صورت است که جامعه از لحاظ فرهنگی رشد مییابد. کار فرهنگی کار دولتی نیست؛ در دورههایی تلاش شد در برخی شهرستانها ادارههای ارشاد تعطیل شوند و انجمنها و گروههای مردمی جایگزین آن شوند؛ اما قانون اجازه نمیداد و ممکن نشد. به هر حال به نظر میرسد با گذشت نزدیک به چهل سال از انقلاب (و در نظر داشتن اینکه در فرهنگ ما «چهل» نشانگر عقل و رشد است) اقتضا دارد باری دیگر ساختار نظام اداری کشور را بازنگری کنیم و دریابیم روشی که دنبال میکنیم مناسب است یا روشهای مطلوب دیگری را میتوان جایگزین کرد؟
وی افزود: من در ذهن خود همواره چند فعالیت برجسته را در نظر دارم؛ رویکرد آیتالله مرعشی از آنجمله است؛ یا میتوان به روحانی دیگری اشاره کرد که به تنهایی ساکن در خانهاش در قم، با افراد بسیاری زیادی (در حوزههای سیاسی و فرهنگی) از کشورهای دیگر گفتوگوهایی را صورت داده است؛ میتوان رویکرد او را با عملکرد وزارت فرهنگ و ارتباطات مقایسه کرد. واقعا در همهی این سالها ما در حوزههای دولتی نتوانستیم کاری مشابه کار او را صورت دهیم. یکی از حوزههای دیگر همین حوزهای است که شهرکتاب در آن فعال است؛ وزارت ارشاد (به دلایل مختلف) فرصت کار خلاقه نداشته است؛ نمیتوان موردی مشابه آنچه شهرکتاب در این سالها صورت داده است در عملکرد وزارت ارشاد یافت. در این سالها کدام رویکرد خلاقهی مستمر (در حوزهی تعاملات فرهنگی) را میتوان سراغ گرفت که متولی آن وزارت ارشاد باشد؟ از اینروی کار شهرکتاب، کاری بسیار بزرگ است. دقت، نظم و استمرار این مجموعه در خور قدردانی است.
مخاطبانی در خور تقدیر!
بلقیس سلیمانی به پیشینهی همکاری خود با شهر کتاب اشاره کرد و اظهار داشت: پیش از هر چیز من از این جلسات چیزهای زیادی را یاد گرفتهام. تصور میکنم در صورت کلی، مجموعه جلسات شهرکتاب چند مفهوم را به همهی ما آموخته است: امکان گفتوگو که در جامعهی ما بسیار اندک و البته غریب است (بهویژه در عرصههای فرهنگی)؛ شکلگیری یک فضای دموکراتیک (در اینجا موضوعات و کتابها بر اساس اصول عقلانی انتخاب میشود؛ این اصل اولیه برای شکلگیری یک فضای دموکراتیک است)؛ جلب اعتماد اهل فرهنگ (تقریبا محال است کسی از سوی شهرکتاب دعوت شود و جواب منفی بدهد؛ چراکه این فضا فارغ از دغدغههای سیاسی و تماما فرهنگی و هنری است). علاوه بر کارکنان شهرکتاب و محمدخانی باید از مخاطبان صبور و با پشتکار شهرکتاب نیز قدردانی شود؛ بسیاری از آنها افراد میانسالند که ما را بر سر شوق میآورند؛ بسیاری از مخاطبان شهرکتاب همیشگیاند و باید از آنها قدردانی شود.
چنین کنند بزرگان
در ادامهی نشست، یادداشت دکتر باقری در تقدیر از رویکردهای شهرکتاب خوانده شد.
«آشنایان ره عشق میدانند.
شخصیتهایی در این نشستها شرکت میکنند که اصولا دستیابی به بسیاری از آنان به این سادگیها نیست؛ عنقا شکار کس نشود، دام بازچین؛ بزرگانی که به هر دلیل از حضور در مجامع رسمی پرهیز دارند. اما ایشان (محمدخانی) در دفتر کتاب ماه ادبیات و فلسفه و اینک در شهرکتاب عرصه و فرصتی چنان استادانه و امن و آرام و بیحاشیه فراهم کرده است که برکات بیپایان این گفتوگوهای فرهنگی و هنری و ادبی به دورترین شهرستانها و روستاها و دورترین کشورهای جهان نیز میرسد؛ و چه کار فرهنگی از این بهتر و ماندگارتر و پربارتر؟ چنین کنند بزرگان. به قول یکی از دوستان فاضلم باید از طبیعت نظم و تعادل و تداوم را فرا گرفت؛ نظم و تعادل و تداوم همواره از اصول کاری جناب آقای محمدخانی بوده است.»
شهرکتاب و تیراژ کتابها
موسایی ابتدا به چگونگی شکلگیری شهرکتاب اشاره کرد و ازآنپس بر تاثیر رویکردهای این مجموعه در اقتصاد نشر تاکید کرد؛ وی اظهار داشت: میدانیم امروزه برای کتاب تبلیغ نمیشود؛ روزنامهها تیراژ بسیار اندکی دارند؛ تلویزیون نیز برنامههای ویژه و کارآمدی دربارهی کتاب ندارد؛ تنها جلساتی که میتوانند موثر باشند و موجب شوند نشریات علاقهمند به کتاب فعالیتهای چشمگیری داشته باشند، در شهر کتاب صورت میگیرند. میتوان گفت برگزاری هزار جلسه دربارهی کتاب خود یک رکورد است. دامنهی تاثیر جلسات شهرکتاب دربارهی یک کتاب یا یک اثر تا مدتها در مطبوعات و شبکههای مجازی دیده میشود. من برای محمدخانی آرزوی طول عمر و موفقیت دارم و امیدوارم که رویکردهای وی و همکارانش گسترش یابد.
کمیت مطلوب!
اردبیلی به مفهوم کمیت (از منظر فلسفه) اشاره کرد و در اینباره گفت: معمولا در برگزاری جلسات فرهنگی بر کیفیت تاکید میشود و اینکه نباید کیفیت فدای کمیت شود؛ این بسیار درست است؛ اما به نظر من در حق کمیت اجحاف میشود؛ اینکه تا کمیت نباشد، کیفیت مجال بروز نمییابد؛ امکان شناخت از مجرای کمیت و کمیتپذیری ابژهها فراهم میشود. این هزار جلسه را میتوان از این منظر در نظر آورد. چرا هزار مهم است؟ کارهای مختلفی در این کشور صورت یافته است؛ اما از منظر یادشده و با توجه به جلسات شهرکتاب میتوان دریافت استمرار جزو جداییناپذیر فرهنگ است که عموما نادیده گرفته میشود. از اینروی میتوان دولتینبودن شهرکتاب را از مواهب آن به شمار آورد.
وی ادامه داد: امروز شهرکتاب به یک نهاد فرهنگی تبدیل شده است؛ این نهاد به لحاظ کمی توانسته است خود را در بستری مطلوب بازنمایی کند؛ اما این وضعیت فرصتهای جدیدی را عیان میکند. با توجه به نقایص بسیاری که در عرصههای فرهنگی وجود دارد شهرکتاب توانسته است، گامهای بلندی را بردارد. به نظر میرسد مطلوب است تجلیل از این رویکرد انگیزهای بشود برای شکلگیری یک مسیر جدید؛ وقتی کمیت به تمامی متجلی شده است، وقت آن هم فرا رسیده است که شهرکتاب به یک نهاد فرهنگی و مدنی مستقل در فضای فرهنگی ایران بدل شود و فرمهای تازهای از فرهنگ را دراندازد.
فضیلتهای فراموششده
دعایی نیز به پیشینهی شکلگیری شهرکتاب و فراز و فرودهای آن اشاره کرد و از آنپس تصریح داشت: افراد زیادی در تداوم مسیر شهرکتاب دخیل بودند؛ اما یکی از دستاوردهایی که نصیب همه شد، پذیرش مسئولیت از سوی فیروزان بود؛ او یک مدیر مبتکر، موفق، پیگیر و شایسته است. جفاست واقعیتها گفته نشود و شایستگیها و خدمات و تاثیرات وجودی او مغفول بماند. یکی از انتخابهای بسیار موفق فیروزان، انتخاب محمدخانی بود. محمدخانی این افتخار را بر اهل فرهنگ عرضه کرده است که هزار شب موفق، برنامههای تاثیرگذار و ماندگاری در عرصهی فرهنگ و ادب و تاریخ این کشور بنیان گذاشته است.
وی ضمن تاکید بر اهمیت رویکردهای محمدخانی در عرصههای مختلف فرهنگ، در خصوص سه کتابی که به محمدخانی هدیه کرد، گفت: یکی از این سه کتاب، فرهنگواژهی قرآن است؛ این کتاب مجموعهای است از آثار چهلوسه پژوهشگر برجستهی مسلمان و غیرمسلمان دربارهی قرآن؛ محمدخانی با سعهی صدر به دنبال ایندست مسائل است؛ او صرفا بر گفتهی مسلمانها تاکید ندارد؛ به غیرمسلمانها هم بها میدهد و ارزش برایشان قائل است. دومین کتاب «مجموعهی نامهی ایران» نام دارد. این کتاب به همت حمید یزدانپرست تالیف شده است؛ او آثار زیادی تالیف کرده است که برخی از آنها برندهی جایزهی کتاب سال شدهاند؛ برخی دیگر از سوی مقام معظم رهبری تشویق و تقدیر شدهاند؛ یزدانپرست فرهیختهای است گریزان از نام و نشان و عنوان؛ او مجموعهی خدمات خود را در زمینهی ایرانزمین در پنج مجلد فراهم کرده است که ما با عشق به محمدخانی تقدیم میکنیم.
دعایی در معرفی کتاب سوم گفت: در سالهای پیش از انقلاب در رادیو ایران انسان فرهیختهای به نام مرحوم راشد سخنرانی میکرد؛ سخن این انسان وارسته بسیار تاثیرگذار بود؛ آنچنانکه طیفهای مختلف سخنان او را گوش میکردند و واقعا متاثر میشدند. پس از انقلاب مرحوم مطهری اصرار داشت برنامههای راشد تداوم داشته باشد که البته محقق نشد. تنها فرزند او (مرحوم بتول راشد) کتابی را در اختیار من گذاشت که مرحوم راشد در شرح زندگی پدرش (آخوند ملاعباس تربتی) نوشته بود. این کتاب که «فضیلتهای فراموششده» نام دارد، گوهری ارجمند و زیبا است. این کتاب چاپ شد؛ مقدمات بسیاری بر آن نوشته شد؛ از آنجمله میتوان به مقدمهی جلال رفیع، دکتر سروش، آیتالله خزعلی و بسیاری دیگر اشاره کرد. این کتاب مکررا چاپ و توزیع شد. من این آثار را از طرف موسسهی اطلاعات به محمدخانی تقدیم میکنم.
مکانی که عَرَض نیست
بلخاری به پیشینهی آشنایی خود با شهرکتاب و محمدخانی اشاره کرد و در این باره اظهار داشت: من تا پیش از آشنایی با شهرکتاب مکان را عرض میدانستم؛ میدانیم در فرهنگ فلسفی ما عرض نقطهی نازل ذات است و معمولا نگاهی توام با تحقیر به آن دارند؛ لکن حقیقتا پس از آشنایی با شهرکتاب و انسی که با این فضا گرفتم مکان را دیگر عرض نمیدانم. البته متاثر از سخن داوری ظاهر را نقطهی مقابل باطن نمیدانم؛ عرض را نقطهی مقابل ذات نمیدانم؛ اگر ظاهر نقطهی مقابل باطن بود در خدا جمع نمیشد. به همین سبب عرض همان ذات است و باز به همین دلیل محمدخانی شهرکتابی درست کرده است که نمونهی آن را در ایران نداریم. شما به این وسعت جغرافیایی کوچک مکان ننگرید؛ جایی که بتواند تمامی بزرگان فرهنگ این مملکت را گرد آورد، کوچک نیست.
وی تاکید کرد: شهرکتاب جزو مکانهای مقدس ما است. فضایی ایجاد کرده است که همه در این محفل و مجلس حاضر میشوند و از جان و دل سخنان خود را ارائه میدهد و چون از دل بر میآید هیچ معارضی هم ندارد. در هیچجای ایران محلی با انس عظیم بهتر از اینجا نمیبینم.
شهرکتابیام
قیصری در ابتدا به تصادف سالروز تولد دولتآبادی با برگزاری این جشن و نیز درگذشت مدیا کاشیگر اشاره کرد و از آنپس گفت: همهی شهرها به خیابان، خانه و کوچه نیاز دارند؛ اما من در ذهن خود شهرکتاب را پل میبینم، پلی بین امروز و دیروز ما؛ اما امروز شاهد این هستیم که پلی بین امروز و فردای ما نیز ساخته میشود. این حرکت بسیار بزرگ است. من سخن خود را با داستانی کوتاه خاتمه میدهم. وقتی ابراهیم در آتش میسوخت پرستویی منقار بر آب میزد و بر آتش میریخت؛ از او پرسیدند چگونه میخواهی با این کار بر آتش غالب شوی؟ پاسخ داد، به اینجا آمدهام تا بگویم من ابراهیمام؛ من هم امروز به اینجا آمدهام تا بگویم: شهرکتابیام.
بابی تازه برای گفتوگوی ملتها، دولتها و تمدنها
قاسمی ضمن تاکید بر اهمیت دیپلماسی عمومی و اشاره بر فعالیتهای بینالمللی شهرکتاب، تاثیرات این مجموعه بر مقولهی یادشده را برشمرد؛ وی گفت: بر جهان امروز روندی تازه حکمفرماست؛ جهان امروز با قرون هجده و نوزده و حتا با بیستسال گذشته قابل قیاس نیست؛ سرعت تحولات بسیار زیاد است و مفاهیم و معانی نیز به سرعت تغییر مییابند. امروزه بحثی تازه مطرح است با عنوان دیپلماسی عمومی؛ در این مقوله الزام و امر و اجبار مطرح نیست؛ بحث اقناع مطرح است. اقناعیبودن این مفهوم بسیار اهمیت دارد؛ عقل و منطق به تنهایی پاسخگوی دیپلماسی عمومی نیست؛ احساس نیز در آن نقشی اساسی دارد. از اینروی در این بحث بسیاری چیزها (از جمله همهی حوزههای فرهنگی) قرار میگیرد. دیپلماسی عمومی باب تازهای را برای گفتوگوی ملتها و دولتها و تمدنها میگشاید.
سخنگوی وزارت امور خارجه تاکید کرد: کاری که در شهرکتاب صورت گرفته است، در شکلگیری دیپلماسی عمومی بسیار اهمیت دارد و تاثیرگذار است و باید آن را قدر دانست. ما دریافتهایم در حوزهی دیپلماسی عمومی تنها دولتها کارساز نیستند؛ دولتها نمیتوانند به تمام و کمال کارایی لازم را داشته باشند؛ امروز بخش خصوصی میتواند نقش اساسی داشته باشد. آنچه شهرکتاب در حوزههای مختلف (بهویژه در شهرهای مختلف دنیا) صورت داده است، باورکردنی نیست. به نظر میرسد نهادهای دولتی تاکنون کاری در این وسعت و کیفیت صورت ندادهاند. از اینروی این بخش بسیار اهمیت دارد و باید به کارگزاران شهرکتاب تبریک گفت. من با تمام وجود آمادگی دارم کمککار شهرکتاب باشم. ما در وزارت خارجه میتوانیم از عملکرد شهرکتاب بیاموزیم؛ بسیاری از آنچه شهرکتاب صورت داده است جدید است و دریچههای تازهای را به روی ما میگشاید.
پلی میان مناسک و معارف
صالحی امیری برگزاری جشن هزارگان شهرکتاب را تبریک گفت و آن به یک جنبش فرهنگی تعبیر کرد؛ وی اظهار داشت: به نظر میرسد شهرکتاب در بروز تحولات فرهنگی جامعهی ایران تاثیرگذار بوده است و انشاالله خواهد بود. از این حیث باید شهرکتاب را کانونی اثرگذار در جریانهای فرهنگی دهههای اخیر دانست. باید به نکاتی توجه کرد؛ من مدت زیادی است بر تبیین تحولات جامعهی ایران در دههی چهارم انقلاب اسلامی تمرکز دارم؛ باید بتوان اجزا و اضلاع و ابعاد این تحولات را بازشناسی کرد. ما اکنون وارد دههی چهارم شدهایم، اما من هنوز این کار را چاپ نکردهام؛ چراکه همچنان ابهامات و پرسشهای بیپاسخ بسیاری دارم که نتوانستهام آنها را پاسخ دهم.
وی افزود: کلید این بحث در این است، من بر این باورم که ما در مسیر تحولات و تغییرات گستردهای قرار داریم. سرعت، حجم، شتاب، گستره و عمق تغییرات بیش از تدابیر ماست. این به این معناست که ما حرکت قطاری را نظاره میکنیم که در فرایند حرکت آن هیچ نقشی نداریم؛ این شاید مهمترین مسالهی نظام فرهنگی در دههی چهارم باشد. ذیل همین نکته باید در نظر داشت که جامعهی نخبگی ما عموما توصیفگر و تبیینگر گذشته است و کمتر منبعی در اختیار ما قرار داده است که روند تحولات این جامعه را (حداقل در یک دههی آینده) تصویر کرده باشد.
صالحی امیری بر اهمیت یک پرسش تاکید کرد و گفت: در انتهای دههی چهارم یا در دورنمای 1404 ساختار گفتمان فرهنگی حاکم بر جامعه چگونه خواهد بود و نسبت بین این گفتمان با گفتمان رسمی چیست؟ همهی ما اذعان داریم، یک شکاف جدی بین گفتمان رسمی و گفتمان غیررسمی در جامعه بروز یافته است و ما نسبت به این شکاف عموما رویکرد نظارهگری داریم. ما به عنوان جامعهی فرهنگی در این فرآیند چه نسبتی بین فضای رسمی و جز آن برقرار کردهایم؟ بنابراین میتوان دریافت که هنوز درک روشن و عمیقی از ابعاد، اجزا و اضلاع تحولات فرهنگی نداریم که هنوز نتوانستهایم نسبت بین فرهنگ و دولت را به درستی تبیین کنیم و همچنان فرهنگ در سطح نظام دولتی (بهعنوان یک نظام فربه) باقی مانده است و کماکان به گسترش شکاف یادشده منجر میشود.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در شرح نکتهای دیگر افزود: ما به نوعی مناسکگرایی افراطی در حوزههای فرهنگی و اجتماعی دچار شدهایم. از اینروی همچنان در فضایی کمیتگرایانه زیست میکنیم و در اثربخشی، محتوا، عمق و تحولات درونی و معرفتی جامعه کمتر دقت میکنیم. جالب است بدانید الان که در دههی مبارکهی کرامت هستیم، در هفتصد شهر، طی دوهزاروپانصد برنامهی گسترده، در مجموع سیصدوپنجاههزار مراسم (مناسک) برگزار میکنیم؛ هشتادهزار مسجد، چهلهزار پایگاه بسیج، هشتهزار امامزاده، پنجهزار موسسهی قرآنی و ششهزار موسسهی فرهنگی درگیر این مناسکند. یک نفر تا امروز نپرسیده است که گیرم سیصدوپنجاههزار مناسک را در هفتصد شهر و دوهزاروپانصد نقطه برگزار کردید، این مناسک چه میزان در فرایند معرفتی جامعهی ایران تاثیرگذار بوده است؟ اخلاق، معرفت، همدلی، همنوایی و سرمایهی اجتماعی با این حجم از مناسک در جامعهی ایران چه تغییری خواهد کرد؟
وزیر ارشاد ادامه داد: باید اعتراف کنم، سنجشها و رصدهای میدانی، تغییرات عمدهای را به ما نوید نمیدهد. از اینمنظر بر این باورم که ما نیازمند یک تحول فکری و گفتمانی در نظام فرهنگی هستیم، از منظر عبور از فضای کمیگرایانه به فضای کیفیگرایانه، از فضای مناسکی به معرفتی، از سطح به عمق و از پوستر و تبلیغات به انسانسازی و تربیت انسانی. امروز در کشور بیش از ششهزارروسیصد موسسهی فرهنگی، بیش از پنجهزار موسسهی دینی و قرآنی، بیش از بیستهزار کانون فرهنگی و هنری مساجد و بیش از هشتهزار امامزاده (بهعنوان قطبهای فرهنگی) فعالیت میکنند؛ این حجم باید دستخوش یک تغییر گفتمانی و معرفتی قرار گیرد؛ ما بیش از هر زمان دیگری باید از مناسک به معرفت عبور کنیم. محصول این حرف این است که اگر چنین اتفاقی صورت گیرد ما با جامعهای با انبوه آسیبها و مشکلات مواجه نخواهیم بود. در سال گذشته بیش از هشتصدهزار نزاع بین مردم درگرفته که منجر به مراجعه به قوهی قضاییه شده است؛ در این جامعهی مناسکی یازده میلیون پرونده در قوهی قضاییه مفتوح است (حداقل بیستودومیلیون نفر روزانه با یکدیگر مناقشه دارند)؛ در همین جامعه صفی برای طلاق و جدایی و فروپاشی خانواده برقرار است؛ در همین جامعه دومیلیون معتاد وجود دارد. جامعهی معرفتی از این پلشتیها به دور است؛ از این منظر نیازمند یک جهش فکری و گفتمانی هستیم برای اینکه از سطح مناسکی به معرفتی عبور کنیم. این کاری بسیار پیچیده و دشوار است.
صالحی امیری در شرح چرایی بروز آسیبهای یادشده اذعان داشت: من در کتاب آسیبشناسی فرهنگی چهلوسه دلیل را برشمردهام؛ یکی از اصلیترین آنها این است که به تاخر فرهنگی دچار شدهایم؛ یعنی سیر تحولات در بستر شبکههای مجازی بسیار زیاد است (در دههی هشتاد فضای مجازی و در دههی نود شبکههای اجتماعی ظهور فراگیر داشتهاند)؛ آنچنانکه امروز یک شبکهی اجتماعی یکونیممیلیون کانال دارد و در ایام انتخابات روزانه نزدیک به سهمیلیارد رکورد در آن تولید شده است. این حجم وسیع از دادهها موجب نوعی غرقشدگی اطلاعاتی در جامعه شده است و قدرت تشخیص را از جامعه گرفته است و خود منشا آسیب جدی است.
وی ادامه داد: در چنین فضایی چه باید کرد؟ به اعتقاد من راه نجات جامعه سه مفهوم کلیدی است: تغییر گفتمان فرهنگی جامعه از سطح رسمی به سطح غیررسمی؛ تقویت حلقههای واسط که ما از آنها به عنوان نهادهای مدنی یاد میکنیم (شهرکتاب یکی از آن نمونههای موفق آن است)؛ فراگیرکردن جنبش گفتوگو در کشور (این امر را نیز شهرکتاب در نظر داشته است). ما نیازمند فضای جدیدی هستیم تا به کمک آن سطح سازگاری و مدارا را در جامعه افزایش دهیم؛ اگر تاثیرگذاری فرهنگ در تحولات جامعه را باور داریم چهار شاخص را باید بسنجیم: انسجام فرهنگی و ملی؛ سنجش هویتی؛ شخصیت فرهنگی؛ سازگاری اجتماعی. امیدوارم تلاش مجموعهی شهرکتاب در جهتگیری یادشده موثر و مفید باشد. این مجموعه باید در سطح نظام تقویت شود و نگاه ما به آن همواره نگاهی حمایتی بوده است.
عمر نوح، بی صبر ایوب
محمدخانی در انتهای این جشن پس از دریافت نشان ویژهی شهرکتاب و لوح تقدیر و هدایای ویژهای از سوی دعایی، وزیر ارشاد و هیات امنا و هیاتمدیرهی شهرکتاب به ایراد سخنانی پرداخت؛ وی گفت: تمامی آنچه دربارهی فعالیتهای فرهنگی شهرکتاب گفته شد و با تکرار نام من همراه بود، همگی مرهون تلاشهای خود اهل فرهنگ است. ما تنها صدای اهل فرهنگیم و همهی این تلاشها از آن خود آنها است. باید به نکاتی توجه شود؛ فعالیتهای شهرکتاب و پیش از آن کتاب ماه (طی بیست سال) از چه روی بوده است؟ کدام کمبود در فضای فرهنگی و علمی کشور صورتبندی این فعالیتها را موجب شده است؟ این فعالیتها چه ویژگیهایی داشتهاند؟ در جامعهی ما تداوم وجود ندارد؛ چرا مثل برخی کشورهای دیگر مجلهای نداریم که طی صدوپنجاه سال، متداوم منتشر شود؟
وی ادامه داد: هر گروهی که میآید، گویی مبدا تاریخ است و از اول آغاز میکند؛ بنابراین ما همواره در حال آغازیم و هیچگاه پیش نمیرویم. ما سعی داشتیم حرکتی مداوم را آغاز کنیم؛ از اینروی طی بیستسال هر سهشنبه جلسهی نقد کتاب را دنبال کردیم. دومین نکته برنامهریزی و دورنگری است؛ از اینروی ما در شهرکتاب برنامهی بیستسالهی درسگفتارهای ادبیات کلاسیک فارسی را طراحی کردیم که ده سال از آن گذشته و پانصد جلسه درسگفتار برگزار شده است. این رویکرد هیچکجا تکرار نخواهد شد؛ کجا یکسال دربارهی خاقانی درسگفتار برگزار میشود؟ برنامهی دهسالهی سعدیشناسی را درانداختیم که شش سال آن نیز در تعامل با دیگر کشورهای جهان گذشت. بنابراین ما بر آنیم که میتوان برنامهریزی درازمدت را صورت داد.
محمدخانی در شرح سومین نکته اظهار داشت: آنچنانکه وزیر ارشاد نیز بر این امر تاکید کرد، گفتوگوی فرهنگی نیاز مبرم ما در همهی حوزهها است. ما سعی کردیم بین کلاسیکها و نوجوانها، بین شرق و غرب و میان حوزههای مختلف گفتوگو برقرار کنیم. در بحث گفتوگو میان فرهنگهای مختلف آسیبهای زیادی وجود دارد؛ اما ما نشان دادیم که میتوان به رفع آن کوشید. ما فرهنگ را به مثابه یک کار اداری در نظر نیاوردهایم؛ ما خانوادهای فرهنگی تشکیل دادیم؛ ما با یکدیگر زندگی میکنیم و مشکلات یکدیگر را مرتفع میکنیم. دیگر سیاست ما ساخت پلی ادبی میان ایران و دیگر کشورهاست. هر سال چندین برنامه از ایندست را صورتبندی میکنیم؛ شواهد بسیاری وجود دارد دال بر اینکه کشورهای مختلف شناخت چندانی از ما ندارند. پلهای ادبی ما میتواند این آسیب را نیز مرتفع سازد. توجه به زبان و ادبیات یکی مهمترین وظایف همهی ماست؛ ما این نکته را نیز در نظر آوردهایم. در این سالها بیش از دویست دورهی آموزشی در این زمینه برگزار کردهایم و نتایج مطلوبی گرفتهایم؛ ایندست رویکردها میتواند حتا آسیبهای موجود در نظام دانشگاهی را رفع کند.
وی افزود: ما به فعالیتهای بینرشتهای نیز توجه ویژه داشتهایم؛ دنیای تکرشتهی امروز دیگر محلی از اعراب ندارد؛ امروز نمیتوان فلسفه را در کتاب گفت، باید در فیلم یا یک نقاشی گفت. این رویکرد با گفتوگو محقق میشود. نکته دیگر اینکه اهالی فرهنگ در ایران یا به خودزنی دچارند یا به خودشیفتگی. مصادیق زیادی برای هرکدام وجود دارد. اما باید در نظر داشت، خود واقعی ایران در این میانه گم شده است. باید بررسیهای دقیق در اینباره صورت گیرد تا شناخت واقعی از وضعیت فرهنگی و ادبی ایران حاصل شود. ما سعی کردهایم در تحقق این امر نیز بکوشیم. یکی از اساتید در یادداشت خود نوشته بود: برگزاری هزار نشست عمر نوح میخواهد؛ خدا را شاکریم که عمر نوح به ما داد، اما مشکلاتی داریم که از او صبر ایوب هم طلب میکنیم.