شرق: «باید از آن ناخویشتنی که گذشته بر شخصیت ما تحمیل میکند رها
شویم و بهراستی خود باشیم. باید کاری کنیم که زمان، افقِ ما شود تا دیگر اسیرِ
گذشته نباشیم بلکه بهعکس، گذشته اسیر ما شود. و حال، ارباب ما نباشد بلکه تابع فعالیت
ما شود و ما جزئی از آینده نباشیم بلکه آینده، مؤلفه زمانی خلاقیتِ ما باشد.»
نوگرایی شعری آدونیس، شاعر معاصر عرب خصیصه یکهای دارد. او تبارِ شعر و تفکر عرب
را در نسبت با تاریخ توأمان با مواجهه سنت عرب یا تجددِ غرب میخواند و در غالب
آثار او، خاصه آثار نظری این شاعر، سنت و تجدد مسئله محوری است: در «سنت و تجدد یا
ثابت و متحول» که پژوهشی است در نوآوری و سنت عرب، تا اثر معروف و جنجالی او، «الکتاب»۱ که اخیرا ترجمه و منتشر شده است. از دیدِ آدونیس در سایه نسبت
سنت و تجدد است که میتوان ریشههای نوگرایی شعر و شعور عرب را پیدا کرد، نوگرایی
خلاق شعر که قرابت همیشگی با زمان ندارد و از اینرو شخصیت محوری «الکتاب»، متنبی،
شاعری متعلق به قرنها پیشتر از آدونیس است اما این شاعر معاصر ردِ نوگرایی شعر عرب
را از اندیشه و شعر او میگیرد. نوگرایی ضد زمانِ آدونیس از یکسو با واکاوی عمیق
در سنت، میراثِ «معاصر» و تکههای کنونی تاریخ گذشته را شناسایی میکند و در پیوند
خلاق با اکنون از شعریتی سخن میگوید که بیزمان است. او باور دارد «نوگرایی،
مستلزم قطع رابطه با گذشتهزدگی و غربزدگی در آنِ واحد است.»
تاکید آدونیس بر سنت و تجدد و نسبت این دو در گذار زمان
در جهان عرب، نهتنها شِمایی از تطور و تحول شعر عرب بهدست میدهد، تاریخ فرهنگ
عرب را نیز با رویکردی انتقادی شُخم میزند و خاصه در کتاب «سنت و تجدد»۲ بعد از وارسی جریانهای عمده تاریخ
عرب که میراثدار تفکر این جوامع بودهاند، به ادبیات و جریانهای مهم فرهنگی و
ادبی میرسد که برمبنای تاریخِ دوره خود شکل گرفتهاند. «هر نظام قدرت رژیم حقیقت
خاص خود را میآفریند؛ یعنی حقیقت را به هیئت خود درمیآورد» از این است که متون
فرهنگی و ادبی هر زمان یا تحتتاثیر و همبسته با این رژیمِ حقیقت، خواستهناخواسته
بر قوام و دوام آن پامیفشارند و یا سودای دگرگونی آن را در سر دارند. کارِ کارستان
آدونیس نیز شاید نورتاباندن بر دستگاه هژمونی حاکم بر هر دوره است و ردیابی جریانهایی
که در خدمت یا خصم این دستگاهاند. آدونیس با واکاوی موشکافانه در سیر تحول شعر
عرب از مقلدان و معاصرانی میگوید که در شعر و تفکر شعریشان در مواجهه با سنت و
تجدد تعریف شده و بخشی از فرهنگ و باور تاریخی مردمان عرب را نمایندگی میکند. او
از خصلت رستاخیزی برخی از شاعران میگوید و دست ایندست شعرها را رو میکند.
شعرهایی که نوعی رستاخیزند یعنی سخت به گذشته وفادارند و آن را بعینه تکرار میکنند.
او با پیشکشیدنِ دو مفهوم «بازآفرینی» و «تقلید» و همطراز دانستنشان بر هر دو
مفهوم بهجانبداری از نوگرایی خط میزند زیرا در این دو نوعی بازگشت وجود دارد. و بلافاصله
این تلقی بهظاهر رادیکال را نفی میکند که شعر جدید هیچ رابطه و نسبتی با گذشته
ندارد یا بهقولِ آدونیس از عدم آغاز میشود. «نو بودن شاعر آن نیست که از ریشههای
گذشته بگسلد و از میراث جدا شود؛ بلکه اگر ناگزیر از بازگشت به گذشته است.» و
البته این بازگشت در نظر آدونیس بازگشت به شکلها نیست، بلکه حامل جهشی است که اشکال
نو پدید میآورد. بر این مبناست که آدونیس رأی میدهد شاعر باید از منظر سنتی
فراتر رود و دیدِ سنتی نزد او، همان دیدگاهی است که مقلدان سنت شعر عرب دارند و
هویتشان را نگاه معطوف به گذشته تعریف میکنند که یکسر در کارِ تکرار است. آدونیس
با تاکید بر زمان و خوانشی که از زمانِ شعر بهدست میدهد، تکلیف خود را با تاریخ
و گذشته یکسره میکند و راه را بر هر قرائتِ غریب از آرای خود میبندد. زمانِ آفرینش شعر، خطی نیست بلکه دایرهای است. و این زمان در
نظر آدونیس جز با ویرانکردن زمان افقی پدید نمیآید، با ایجاد فاصله میان زمان
گذشته و حال. در شرحِ زمان افقی، آدونیس آورده است که زیستن در زمان افقی به عادت
و غریزه مربوط است بدون هیچ تعارض و گسستی. اما جوهر شعر بهتعبیر این شاعر/متفکر
چیزی جز «کشف مستمر و پیوسته روابط تازه نیست.» و اصلا خصیصه شعر همین عمودیبودن
آن است. جوهر آفرینش نیز در تضاد و تباین است نه در تماثل و تشابه. جامعهای پویا
نیز در پی جابجایی مدام روابط و چارچوبهای متصلب است، چنانکه آدونیس خلافِ آن را
در الگوی تاریخی حکومتهای استبدادی عرب جست. میراث ادبی هر ملت هم به تباین و
گسستهای فرهنگی آن وابسته است و نه تداوم و تقلید گذشته. اگر از آرای آدونیس نوعی
بازگشت به ریشهها مستفاد میشود، منظور بازگشت به گذشته برای فراروی از آن است و
نه اقامت در گذشته. آدونیس برای بسط نظرات خود به سنت «خطابه» در تاریخ عرب اشاره میکند
و آن را در تقابل با «نوشتار» یا «مکتوب» مینشاند تا نشان دهد چگونه دگردیسی از
خطابه نوشتار، فرهنگ و نقدِ جدید را پدید آورد. «نوشتار، محاکات یا ائتلاف نیست،
بلکه اختلاف و ابداع است.» از اینروست که بهقول آدونیس مخاطب یا درستتر بگوییم
خواننده متن، از شاعر نمیخواهد چیزی را تولید کند که شاعران سلفِ او پیشترها خلق
کردهاند، یعنی تکرارِ گذشته یا قدیم. از شاعر دیگر نگاه تازه به جهان و پدیدههای
آن انتظار میرود. اینکه چیز تازهای خلق کند. یعنی شاعر باید چنان بنویسد که
انگار پیش از آن شعری در کار نبوده است یا شعرِ او «آیینهای برای همه صداها»
باشد. فرم نوشتار نزد شاعر معاصر درست برخلافِ قواعد جاافتاده خطابه در سنت عرب،
آن است که تفکر و دنیایی نامنتظر خلق کند. بهتعبیر آدونیس، اینجا - در شعر یا
نوشتار معاصر- گویی زبان مخلوق نیست، بلکه خالق است و شعر/نوشتار شکل و فرم از پیش
تعیینشدهای نیست که اندیشه مابعدی را دربر گیرد و ازقضا چیزی را بیان میکند و
آن را از فضای بسته بیرون میکشد که نه مستقل، قدر مشترک تمام انسانهاست. «در یک
کلام، تجربه وجودی و طوری ورای طور کلام و سخن معمولی است و بهتبع آن فراتر از
طور شکل و فرم.»
پروژه آشکارسازی رژیمهای حقیقت در هر دوره و نسبت آن با
ادبیات و فرهنگ، دست آخر آدونیس را به این باور رساند که حمل شاعران عرب به این
حقیقت بوده و هست که آثارشان در چارچوبی معین و بسته زندانی است، زندانی که
گورستان کلمات است. حال آنکه زیباییشناسی و معیارهای آن متغیر است و شعر دیگر
پاسخ یا «محصول نگارش» نیست بلکه «پرسشی در ضمن پرسش دیگری» است. ردِ آرای آدونیس
را جز در نوشتار نظریاش، در اشعار «الکتاب» نیز میتوان پی گرفت. «از اینجا و/ از
آنجا/ نیستم/ و نه از آن عالمِ خاموش./ گامهایم از راهی میآیند که نیامدهاند،/
قدم در ظلماتِ مکان میزنم/ و/ چراغ زمان را/ بر میافروزم... (عطری که از آستینِ
شعر میتراود/ درمانِ افسردگی «زمان»
است)/ و راوی پرسید:/ «آیا دیدهای که راهها/ چون ترسیم
گردند/ تاریک شوند؟»/ و راوی ادامه داد:/ چه دروازهها/ که بلایا/ بر ما/ بستهاند/
و چه دربها!/ آنک شعر است/ که بهنامِ مسافرانِ نور/ در تاریکی این منحنی شبمدار/
آن دربها را/ یکانیکان/ بر ما/ میگشاید...»
۱. الکتاب،
گذشته مکان اکنون، ترجمه امیرحسین الهیاری، انتشارات مولی
۲. سنت و تجدد،
پژوهشی در نوآوری و سنت عرب، آدونیس، ترجمه حبیبالله عباسی