ایران: گفتهاند تا اواسط مهر، بهمناسبت سالگرد تولد ابوالحسن
نجفی، مختصری دربارهاش بنویسم. گفتهام بعید میدانم دهم مهر تاریخ واقعی تولدش
باشد و قرار شده است همین را، که قبلاً بهاختصار نوشتهام، توضیح بدهم. میدانیم که
تاریخ واقعی تولد بسیاری از همنسلان او متفاوت است با آنچه در شناسنامهشان ثبت
شده است (موضوعی که البته درباره برخی متولدان دهههای اخیر هم صادق است). درباره
آنان که قبل از سال ۱۳۰۴
بهدنیا آمدهاند، یک مشکل دیگر هم هست: احتمال وقوع خطا در تبدیل تاریخ از هجری
قمری به هجری شمسی.
ابوالحسن نجفی، برطبق شناسنامهاش، در «دهم مهر ۱۳۰۶»، در «اصفهان»، متولد شده است.
درباره «سال» و «محل» تولدش گفته است: «خانواده نجفی خانواده بسیار وسیعی است، اما
من تنها عضوی از این خانواده هستم که در شهر نجف به دنیا آمده است.[...] وقتی به
ایران آمدیم، شناسنامه تازه مرسوم شده بود. پدرم سال
تولد مرا دو سال زودتر از زمان واقعی آن در شناسنامهام ثبت کرد، زیرا میخواست
مرا در پنج سالگی به مدرسه بگذارد، یعنی الان مطابق شناسنامهام متولد ۱۳۰۶ هستم» («جشننامه ابوالحسن نجفی»، بهکوشش
امید طبیبزاده، تهران: نیلوفر، ۱۳۹۰؛
ص ۲۱)(۱). بر سنگ مزارش، مطابق شناسنامه، نوشتهاند: «۱۳۹۴- ۱۳۰۶»، اما در شناسنامه اغلب کتابهایش، در کادر مخصوص «فهرست پیش از انتشار» (فیپا)، سال تولدش را ۱۳۰۸ نوشتهاند. «فیپا»ی کتاب «وزن شعر فارسی (درسنامه)»، که پارسال بهکوشش امید طبیبزاده
منتشر شد، از همه عجیبتر است: «۱۳۹۴ - ۱۳۰۷».
۱۳۰۷ نه با شناسنامه مطابق است، نه با گفته
خودش (آیا میانگین ۱۳۰۶
و ۱۳۰۸ را گرفتهاند؟!) تاریخها را
کتابخانه ملی برطبق کدام اَسناد در «فیپا» میآورد که در دو کتاب از یک نویسنده،
با فاصله انتشار کمتر از یک سال، یکدست نیستند؟
باری، در تابستان ۱۳۹۱، برای نوشتهای درباره پیشگامان عروض جدید فارسی، از او تاریخ
دقیق تولدش را پرسیدم. بلافاصله گفت: «سیزدهم تیر ۱۳۰۸». آشنایان
ابوالحسن نجفی میدانند بندرت جوابی چنین محکم و خالی از قیود تردید میداد.
احتیاطش بهحدی بود که در بیمارستان و با ناخوشاحوالی هم، در جواب پزشکی که مثلاً
میپرسید سابقه ناراحتی قلبی دارد یا نه، میگفت: «تا آنجا که میدانم، نه». این را هم
میدانیم که هرگز قول شفاهی را بر سند مکتوب ترجیح نمیداد. پس اطمینانش به تاریخ
سیزدهم تیر، بیتردید، مبتنیبر سندی خانوادگی (مثلاً یادداشت یکی از والدین) بوده
است، سند متقنی که احتمال صحت تاریخ مندرج در شناسنامه را منتفی میکرده است.
مطابق عادتش که هر پرسش را فقط بهقدر ضرورت پاسخ میداد، آن روز چیزی درباره «دهم
مهر» و شناسنامهاش نگفت. وقتی هم که فهمیدم، دیگر در این دنیا نبود که بپرسم (آیا
«مهر» تصحیف «تیر» است؟ ۱۳
چطور ۱۰ شده است؟) تکلیف چیست؟ نمیدانم.
برای همین، نمیخواستم به این مناسبت بنویسم. هرچه هست، درباره همنسلان نجفی، در
صورت تفاوت تاریخهای مندرج در اسناد خانوادگی و شناسنامه، بهگمانم اولی را معتبر
باید گرفت. باری، در سرزمینی که پیش از رواج شناسنامه، در طول قرنها، کمتر به ثبت
و ضبط تاریخ ولادت فرزندان اعتنا میکردند و هنوز هم، ۹۰ سال پس از رسمیت شناسنامه، خیلیها
تاریخ تولد فرزند را یا زودتر ثبت میکنند (برای جلو انداختن مدرسه) یا دیرتر (برای تعویق «اجباری»)، باز این سخن سید محمدعلی جمالزاده را
بهیاد میآوریم: «یقین دارم تاریخ وفاتم روشنتر از تاریخ تولدم خواهد بود و شاید
نتیجه آشنایی من با قلم و قرطاس همین باشد.»
۱. گفتوگوی
مفصلی که در آغاز این کتاب آمده است، برای آشنایی با زندگی و کارهای نجفی و یافتن
نکتههایی مهم درباره ترجمه و درستنویسی و وزن شعر و فرهنگنویسی و مسائل زبان
فارسی، بسیار مفید و خواندنی است.