نوگرایی در شعر ترکیه با ناظم حکمت در سال ۱۹۲۹ میلادی آغاز شد و انقلابی در شعر ترکیه ایجاد کرد. تاثیری که ناظم حکمت بر شعر ترکیه گذاشت مانند تاثیر نیما یوشیج بر شعر فارسی است که تاثیری بس بزرگ و به یادماندنی بود؛ چنانکه شاعران بعدی با شجاعت بیشتری توانستند نوگرایی را ادامه بدهند.
خوانندگان ایرانی ادبیات ترکیه با نامهای شاعرانی چون ناظم حکمت، اورهان ولی، اکتای رفعت، ملیح جودت و ... آشنایی دارند و آثار این شاعران به فارسی ترجمه و منتشر شده است؛ اما متاسفانه با تحولات ادبی و شعر امروز ترکیه در دو دهه گذشته آشنایی اندکی در ایران وجود دارد و ضروری است که مخاطبان و علاقهمندان ادبیات ایران و ترکیه با تحولات ادبی دو دههی اخیر در دو کشور بیشتر آشنا شوند.
نشست هفتگی شهر کتاب، سهشنبه دوم آبانماه به بررسی و تحلیل «شعر ترکیه بعد از سال ۲۰۰۰» اختصاص یافت؛ در این نشست تورقای شفق مدیر موسسهی یونس امره در تهران، عثمان اوزباغچه و خاقان شرقدمیر از شاعران امروز ترکیه و ناصر فیض و اسماعیل امینی از شاعران امروز ایران حضور یافتند.
بدهبستانهایی در عرض تاریخ
شفق در ابتدا مناسبات و مشترکات فرهنگی میان ایران و ترکیه در عصر حاضر را تشریح کرد و از ضرورت برگزاری نشستها و برنامههایی از ایندست گفت؛ وی اظهار داشت: میدانیم ادبیات ترکیه تا دورهی «تنظیمات» بیشتر متاثر از ادبیات ایران بوده است؛ اما از آنپس حرکتی را در جهت عکس وضعیت یادشده میبینیم؛ آنچنانکه شعرای ایران در دورهی مشروطه از افرادی چون «نامی کمال» و «توفیق فکرت» متاثر بودهاند؛ ایدههای نو که از اروپا وارد استانبول شده بود از طریق شعرای ترک وارد ایران شد. روشنفکران ایرانی که در استانبول ساکن بودند از اوضاع آن مقطع تاثیر پذیرفتند و اندیشههای تازهی اروپایی را به ایران بردند. در این زمینه پژوهشی دقیق و شایسته صورت نگرفته است؛ بنابراین باید کارهای بیشتر و دقیقتری در صورت گیرد تا مشترکات ما در دورهی معاصر بیشتر عیان شود.
انشایی برای چشم
اوزباغچه مباحث خود را با موضوع «چارچوب کلی شعر مدرن ترکیه» آغاز کرد؛ وی گفت: شعر هنری است که پیوسته به دنبال شیوههای تازهای برای بیان میگردد. شعر ما در دهههای پس از ۱۹۹۰ مشکلاتی داشته است که باید حل شوند؛ بررسی امکانهای جدید در صدر این فهرست است. در طول تاریخ ذوق شعر از نو به وجود میآید. در شعر مدرن ترکیه، یک دوره از دو نسل تشکیل شده است. فرآیند نگارش دو کتاب اول شاعران این دوره، فرآیند تولد یک نسل است؛ با این حساب از سالهای اول دههی ۱۹۲۰ تا کنون در شعر ترکیه، یک دوره بیست تا سی سال طول میکشد؛ یعنی شعر، هر بیست یا سی سال یکبار احیا میشود. شعر ترکیه از سال ۱۸۵۰ تا ۱۹۵۰ سه تحول بزرگ را از سر گذرانده است. از ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ شعر ترکی در مسیری قرار گرفته است که میتوان محصول آن را «شعر اجتماعی» نامید. در دههی ۱۹۸۰ اشعاری در جهت مخالف شکل گرفت؛ این تلاشی بود برای نزدیکشدن به «اشعار خالص».
وی ادامه داد: دههی ۲۰۰۰ به جستوجوی شیوههای جدید بیان، گذشت؛ از اینروی در این مقطع، بحثهای بسیاری دربارهی مشکلات تکنیکی درگرفت. شعر تنظیمات در مراحل مختلف از شعر کلاسیک دور شد و به تدریج فرم شعری «خطاب مستقیم» بر مبنای مناقشات فکری وجود آمد. بر خلاف فرم یادشده، فرم «ثروت فنون» به مثابه نوعی عقبنشینی به سمت مسائل درونی شعر است. از ۱۹۹۰ به این سوی تنها قالبهای شعری محل بحث بودند. شعر ترکی، دههی ۲۰۰۰ را با مانیفستهای پیشنهادی آغاز کرد؛ این خود دورهای تازه در شعر ما بوده است. ایندست پیشنهادها، شعر را به ساختاری جزمی هدایت میکردند؛ این به مثابه گرهی در روند یادشده بود. مانیفستهایی که در چارچوب قوانین مسجل قرار میگیرند در بازهی متغیر زندگی به سرعت کهنه میشوند.
اوزباغچه روند طی شده را موجب قدرتیافتن شعر ترک دانست و از آنپس افزود: بحثهای آزاد دربارهی مشکلات ساختاری را میتوانیم با عنوان تکنیک و نظریه گرد آوریم؛ این رویه خود دورهای تازه را در شعر ترکی درانداخته است. پس از دورهی نوآوران دوم، رویکردهای انتقادی دربارهی شعر ترک افزایش یافته است. بررسیهای فرمی در شعر امروز ما بسیار مورد توجه است. در دههی ۲۰۰۰ نوآوری به فرم محدود شده است؛ این رویکرد به واسطهی امکانات جدید تاثیرگذار مینماید. در این چارچوب ، با تقسیم کلمات به دو یا سه جزء، تلاش میشود مفاهیم افزایش یابند؛ در پی آن شاخصهای مرتبط با تکنولوژی (رایانه، اینترنت)، عناصر دیگری برگرفته از دیگر هنرها و نیز شاخصهایی چون علائم راهنمایی و رانندگی وارد متن شعر شده است؛ همچنین علائم غیرنگارشی بسیاری نیز به دنیای شعر ما ورود یافته است.
وی با ذکر نمونههایی ابعاد مختلف رویکردهای رایج در شعر معاصر ترکیه را برشمرد و افراد موثر در این حوزه را معرفی کرد؛ اوزباغچه در تشریح گونهای دیگر در شعر ترکیه پس از سال ۲۰۰۰ گفت: در «شعر عینی» ظاهر کلمات ملاک قرار میگیرد و حروف و کلمات به مدد تصاویر انشا میشوند؛ این گونهی شعری کارکرد کلام را تغییر داده و آن را به انشایی برای چشم بدل کرده است؛ جای خواندن با تعبیر و برداشت از متن عوض شده است. این گونه را بهعنوان تصویر باید ادراک کرد و خواند. رویکردهای مبتنی بر فرم در این دوره نشان میدهد، رویکردهای سنتی برای بیان مفاهیمی که مدام در حال تغییرند کافی نیستند. البته رد و نشان سنت در تلاشهای فرمی تازه به خوبی دیده میشود؛ حال آنکه آنها به تنهایی پاسخگو نیستند و نمیتوان مسائل دنیای امروز را تنها در قالب آنها مطرح کرد. انسان امروزی روزانه از هزاران تصویر عبور میکند؛ او وقتی بخواهد مفاهیم تازه و منیت خود را در شبکهای از تصاویر و فرمهای سنتی بیان کند دچار مشکل عدم تناسب در فرم و محتوا میشود؛ محتوای تازه، فرم تازه را میطلبد.
وی در انتها زیرساختهای تاریخی، اجتماعی و سیاسی مبتنی بر شکلگیری فرمهای تازه در شعر معاصر ترکیه را با ذکر مصادیقی تشریح کرد و فراز و فرودهای آن را برشمرد.
که ما ترکیم و ترکی باید ماست
شرقدمیر «شعر ترکی، مدرن، پستمدرن و پس از آن» را موضوع سخنان خود قرار داد؛ وی در ابتدا به تعریف شعر و شاعر پرداخت و از آنپس تصریح کرد: از اوایل قرن نوزدهم، انسانی نوین و به تناسب آن جهانبینی نوینی در کشور ما ظهور کرده است؛ این جهانبینی که با جنبشی فرهنگی در هم آمیخته با ظهور شعر مدرن ترکی شکل گرفته است؛ منبع اصلی این جهانبینی نوین، شعر است. انقلاب در گام نخست در شعر مدرن ظهور یافته و به کل حیات اجتماعی گسترش یافته است. به اعتقاد «احمد محیالدین» این تحول از یک سو به دلیل تاثیرات فرهنگ غربی و از سوی دیگر در ارتباط با سقوط فرهنگ سنتی موجود در امپراتوری عثمانی شگل گرفته است. در شرایط یادشده، نوآوری در شعر موجب تغذیهی حوزهی فرهنگ شده و تحرکات موجود در حوزهی فرهنگ نیز موجب ایجاد تحول هم در عرصهی اندیشه و هم در ساختار اجتماعی گردیده است.
وی افزود: اولین شعرای مدرن ترکیه که در محور انسان نوین و جهانبینی مدرن اقدام به نوآوری شعر نمودند، گویی اشتیاقی را آشکار کردند که سالیان دراز امکان ظهور نیافته بود؛ این اشتیاق که متاثر از فرهنگ فارسی در شعر کلاسیک ترکی سرکوب شده بود، نشانهی بارز نوآوری در شعر است. بیشک این اشتیاق موجب سرایش مصرع «که ما ترکیم و ترکی باید ماست» شده است؛ بیش از عناصر خارجی، عناصر ترکی ناشی از ترکگرایی سرایش مصرع یادشده را سبب شده است؛ زیرا ترکی عامل اصلی بیان جملهی «ما شعری همطراز شعر غربی داریم» است؛ شعر ترکی هرچه مدرنتر شده است، رفتهرفته ترکیتر شده و در نهایت به نقطهی آغاز خود بازگشته است؛ همچنین به شفافیت عصر ظهور ترکی دست یافته است.
شرقدمیر در ادامه با ذکر مثالها و مصادیقی، رویکردهای ساختاری رایج در آن ادوار را تشریح کرد و به معرفی افراد موثر در شکلگیری آنها پرداخت؛ وی از آنپس ادامه داد: پس از دورهی یادشده نثر ترکی تازهای شکل گرفت که از حوزهی تاثیر زبان فارسی خارج شده و از غرب متاثر شده بود. تجدد در زبان نثر زمینهای برای ظهور اندیشههای نو و تحقق مدرنیته در شعر را فراهم کرد. در این مقطع مضامین شعر کلاسیک رها شد و مفاهیمی اصیل و معاصر چون وطن، حریت و ملت به شعر مدرن ترکی ورود یافت. اما به رغم اینکه این مفاهیم متاثر از فرهنگ غربی ظهور یافتند، باید آنها را بهعنوان محصولات ذهنیتی در نظر آورد که با پیشزمینهی فرهنگ ترکیاسلامی رشد یافتهاند. بیشک تحقق کامل این اندیشهی نوین در اشعار عبدالحق حامد مشهود است؛ اولین دروازهی بازشده به شعر مدرن اثر وی با نام «صحرا» است. او متاثر از رمانتیسیسم غربی توازنی میان رویکردهای کهن و شیوههای نوین برقرار کرده است. احمد محیالدین معتقد است او با زیروروکردن قالبهای شعر کلاسیک و با استفاده از وزن ملی ترکی، گذشته ترکیه را احیا کرده است.
وی دیگر افراد موثر در این زمینه را به اجمال معرفی کرد و افزود: از آنپس اولین تلاشها در زمینهی شعر آزاد شکل گرفت و شعر آهنگین جدیدی به گسترهی شعر ترکی ورود یافت. هرچند مکتب ملیگرایی بهعنوان واکنشی در برابر غربگرایی ظهور یافت، لیکن به شکل جریانی با منشاء کاملا غربی رشد کرد و به طور کامل شعر کلاسیک را پشتسر گذاشت. پس از آن دورهی ادبیات ملی که مدافع نوشتن با زبان مردم و بازگشت به ارزشهای ملی بود شکل گرفت و موجب ظهور جریانهای تازه شد. محصول این دوره و رویکرد افراد موثر در آن، تولد شعری بود که مدافع سلیقهی عوام و کاملا بر زبان محاوره استوار بود. این جریان مرزهای شعر مدرن ترکی را قطعا مشخص کرد. با این همه، مدرنیته در شعر ترکی با جریانی غریب به پایان رسید؛ عنصری که موجب اوجگیری آن تا سطح شعر غربی شد، تنها محدود به روابط فرمی نبود؛ بیشک در قلب این درک شعری، وعدهی آزادی و حقیقتی ذاتی برای شعر نهفته است؛ این اندیشه، تنها در ذات شعر است و تنها از طریق شعر بیان میشود.
شرقدمیر ضمن برشمردن رویکردها و مکاتب ظهوریافته در ادوار بعدی و شرح اجمالی مولفههای آنها افزود: شعر پیشرفتهی قرن بیستم، مصادف است با شکلگیری جریانی دیگر موسوم به «نوین دوم»؛ از این منظر شعر نوین دوم مهر تاییدی است بر وجود شعری همطراز با شعر غربی. نوین دوم شعری است که در آن واحدی که شعر را شعر میکند، بهجای مصرع، واژه است و واژهها مجموعا این روند را مشخص میکنند. رفتهرفته عنوان نوین دوم به مکتب نئورئالیسم تغییر یافت. دلیل این امر تفاوتهای اساسی موجود میان جهانیبینی این جریان با جهانبینی جریانی غریب (که نوین اول نامیده میشود) است. این تفاوت در نگاه به حقیقت بروز مییابد. شعر مکتب نئورئالیسم بر خلاف مکتب پیشین، به جای کاری علیالعاده، خلق فوقالعاده است؛ چنانکه در نگاه شاعر جدید، در افقهای لایتناهی اکنون، زمان اهمیت خود را از دست داده است. از آنپس شاعران تا حد بسیار زیادی به تعاریف شعر پستمدرن نزدیک شدند؛ روایتهای بزرگ قدیمی که در شعر جدید تحقق مییابند، با داستان شاعر پیوند میخورند. این شعر ترکیبی که واقعیت کج و معوج و منفی انسان را تولید کرده با احساس مکان بیگانه شده است و به سمت عینیِ عینیها و پلاستیک میرود و موجب بروز شکافی بزرگ و تغییری اساسی در زمینهی شعر مدرن میشود و به این ترتیب حوزهای کاملا جدید را به شعر ترکی میافزاید.
وی در انتها رویکردهای اعتراضی بعد از دههی ۱۹۹۰، منتهی به بروز رویکردهای تازه در حوزهی شعر را به اجمال تشریح کرد.
فانتزی به جای حکمت!
امینی در ابتدا به مشترکات فرهنگی و ادبی میان ایران و ترکیه پرداخت و در اینباره تصریح کرد: زمینهی فرهنگی و ادبی ایران و ترکیه به مقدار زیادی یکسان است؛ رخدادهای بسیار دیگری جز ادبیات نیز دو کشور را به یکدیگر پیوسته است. اما در این میان نکتهای بسیار مهم است؛ ما در شعر فارسی به سنت دیرینهای اتکا داریم که متون کلاسیک ما آن را ایجاد کردهاند. برخی از این متون کلاسیک، میان ما و ترکها مشترک است؛ اما یک سوءتفاهم در این میان وجود دارد؛ آنچنانکه در شعر فارسی این سوءتفاهم وجود دارد که گویی شعر ما پس از اسلام متاثر از شعر عربی بوده است، دربارهی شعر فارسی و شعر ترکی نیز وجود دارد؛ یعنی این تصور در جامعهی ترکیه وجود دارد که شعر سنتی ترک به شدت متاثر از شعر سنتی فارسی است. در پی این تصور، فاضلنمایی مبنی بر فارسیدانی در آثار، دستاویز منتقدان و طنزنویسان ترک قرار میگرفت؛ بهویژه اینکه ادبای کلاسیکتر علاقهمند بودند در میان آثار خود از کلمات و ترکیبات فارسی نقل کنند.
وی افزود: نکتهی حائز اهمیت دیگر بر ظرفیت شعر در بیان مسائل امروزی انسان دلالت دارد؛ گاه در مجامع دانشگاهی نیز این فرض مطرح میشود که شعر کلاسیک ظرفیت مسائل انسان امروز را ندارد؛ بنابراین گونهای از شعر پیشنهاد میشود که قابلیت بیان مسائل یادشده را داشته باشد. در جامعهی ما و ترکیه بیش از صدسال از گسستن از سنت شعری و ورود به شیوههای نوین میگذرد؛ اما حاصل آن شعری نیست که از زندگی سخن بگوید؛ بنا بر این بود که جایگزین حکمت (که در شعر گذشته بود و تجربهی عام انسانی را بیان میکرد) شعری باشد که جای حکماندازی کلی مسائل جزئی و عینی و ملموس زندگی را مطرح کند. اما عملا فانتزی جایگزین این ایده شده است؛ آنچنانکه در شعر امروز بیش از اینکه با اندیشه یا کشف جهان از ورای جزئیات رویارو باشیم، با فانتزی و بازی با صورتها و کلمات مواجه میشویم.
امینی ادامه داد: در اینجا این پرسش مطرح میشود: آیا جوامع آکادمیک چرایی جایگزینی فانتزی با اندیشه را در نظر دارد؟ این اتفاق در داستان و رمان صورت نیافته است؛ داستانها و رمانهای فارسی و ترکی پیوستگی بسیار با زندگی دارند؛ حال آنکه جریان غالب در شعر فارسی و شعر ترکی معاصر تقریبا ارتباطی با زندگی ندارد. پیشگامان و نوآوران شعر معاصر فارسی و ترکی آرزو داشتند فاصلهی میان زبان شعر و زبان گفتاری حذف شود که البته آن هم محقق نشده است؛ ما امروز با شعری رویاروییم که نهتنها به زبان گفتاری و زبان مردم نزدیک نیست، حتا برای اهل ادبیات نیز ناشناخته است.
نیاز به جهانیشدن و شعر
فیض به آسیبهایی که در زمینهی شناخت ادبیات نوین ترکیه در میان پژوهشگران ایرانی وجود دارد اشاره کرد و در اینباره اظهار داشت: در سخنان پیشین به نکتهای اشاره نشد؛ اینکه کدام انگیزه اتفاقات یادشده در شعر نوین ترکیه را سبب شده است؟ ترکیه کشوری آسیاییاروپایی است؛ گذشتهی درخشانی در سایهی شرق دارد؛ اما همواره در تماس با غرب به فرهنگ غربی نیز گرایش داشته است؛ ریشه این وضعیت را باید در سیاستی جست که به تغییر خط در ترکیه انجامید. برخی تصور میکردند که به ضرر ادبیات ترکیه است؛ اما امروز مشکل چندانی در اینباره وجود ندارد. به اعتقاد من این اتفاق موجب شد گرایش به سمت جریانات نوین به شکلی درستتر صورت گیرد؛ همچنین سوقیافتن ادبیات ترکیه به سمت جهانی شدن را هم در پی داشت.
وی مصادیقی را در تایید این مدعا مطرح کرد و از آنپس ادامه داد: البته جز آنچه گفته شد، جریانهای مختلف پیشین نیز در شکلگیری وضعیت یادشده موثر بوده است. از اینروی است که بهرغم وجود شعرای متعدد ما ناظم حکمت را بیش از دیگران میشناسیم و او را نمایندهی شعر مدرن ترکیه میدانیم. این اوست که قالبهای پیشین را میشکند و در قالبهای آزاد سخن میگوید؛ حال آنکه ریشه در همان دانستههایی دارد که شرق در آنها دیده میشود. این روند همواره در جریان بوده است؛ بهعنوان مثال شمس کسمایی و هوشنگ ایرانی، بروز و ظهور مییابند، اما ما باز هم نیما را میبینیم. شعر «مناظر انسانی سرزمین من» نوشتهی ناظم حکمت از اینروی دیده میشود که ترکیه پس از حرکات نوین پیشین به جهانیشدن شعر خود نیاز داشته است. پیش از آن «گفتن از من»، «شعر تصویری» و مباحثی چون آن اهمیت داشته است؛ اما در شعر ناظم حکمت صدای انسان ستمدیدهای شنیده شد که میتواند در همهجای جهان باشد؛ اینگونه است که ناظم حکمت به یک شاعر جهانی بدل میشود که ترکی میداند و به این زبان سخن میگوید. او تمام معیارهای شعر کهن (دال بر معنامحوربودن شعر) را در نظر دارد؛ رویکردهایی که مدتی رواج یافتند و بعد تمام شدند، هیچگاه در شعر ناظم حکمت تمام نشدند؛ حال آنکه او همواره رویکردهای مدرن را در نظر داشته است.
فیض افزود: ما از آنروی که اشعار ناظم حکمت ترجمه شده است او را نمیشناسیم؛ او را به این جهت میشناسیم که هر شعرش می تواند درسی در کلاسهای آموزشی شعر مدرن باشد. ناظم حکمت به شعر گذشته پشت کرده، اما آن را دور نریخته است؛ بسیاری از ارکان شعر کهن در آثار وی به خوبی دیده میشود.