کد مطلب: ۱۱۳۲۵
تاریخ انتشار: شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۶

هنوز صدای جیغ گربه می‌آید

علی مسعودی‌نیا

جامعه‌ی فردا: کسی خودش را خطاب قرار داده یا شاید نه؛ ما خودمان طرف خطاب هستیم؛ در دنیایی پر از اصوات شوم و دگردیسی و استحاله و نعره‌های انسانی و جیغ گربه که تاریخش نیز جعلی است و پیدا نیست دوزخی است زمینی یا برزخی است متافیزیکی. این دنیای مالیخولیایی رمان «آئورا» را حتماً بسیاری از کتابخوان‌های حرفه‌ای تجربه کرده‌اند. یک نوولت جمع‌وجور که وقتی می‌خوانیش تا مدت‌ها و بلکه تا زنده‌ای، رهایت نمی‌کند. اثری درخشان از کارلوس فوئنتس، نویسنده بزرگ مکزیکی که هنوز هم بهترین کلاس و کارگاه برای آموختن معنای درست رئالیسم جادویی است. کارلوس فوئنتس را ما ایرانی‌ها، گمانم از میانه دهه ۶۰ شناختیم، با رمان درخشان «مرگ آرتیمو کروز» با ترجمه مهدی سحابی. رمانی که روزهای احتضار یک سیاستمدار، روزنامه‌نگار و کهنه‌سربازی را روایت می‌کرد که خاطرات زندگی خویش را مرور می‌کند و در این میانه انگار تاریخ معاصر آمریکای لاتین است که از منظر فردی دخیل در رویدادهای مهمش برای ما بازگو می‌شود.
اما اصل آشنایی ما با فوئنتس، بازمی‌گردد به اواخر دهه ۶۰ و انتشار رمان «آئورا» با ترجمه درخشان عبدالله کوثری؛ مردی که حالا نامش در ذهن ما با نام بسیاری از نویسندگان آمریکای لاتین، خاصه فوئنتس، گره خورده است. «آئورا» در آن روزگار تب رئالیسم جادویی و سلطنت آثار گابریل گارسیامارکز بر بازار کتاب، واقعاً اتفاق بزرگ و مهمی بود. فوئنتس برآیند تمام چیزهایی بود که از ادبیات آمریکای لاتین می‌دانستیم: مالیخولیای خوان رولفو، سورئالیسم تاریخ‌محور بورخس، جادوی رئالیستی مارکز و حیثیت سیاسی-تاریخی ماریا بارگاس یوسا. فوئنتس تمام اینها را باهم داشت. انگار نقطه همرسی تمام نویسندگان شاخص جنبش «بوم» باشد. بعدتر مجموعه داستان کوتاهش «خودم با دیگران» منتشر شد، باز با ترجمه عبدالله کوثری که البته تا حدی مهجور ماند. اما ایمان مضاعف و بی‌رخنه به نبوغ او زمانی حادث شد که «پوست‌انداختن» منتشر شد. رمانی قطور که رفتن به سمتش جرات می‌خواست. ایجاز «آئورا» شاید دلیل این بیمناکی بود. اما «پوست‌انداختن» چنان خوش‌خوان و لذیذ و درخشان بود که خیلی زود هول کثرت صفحاتش از دل رخت برمی‌بست. اصل ماجرا بسیار ساده است: دو زوج روشنفکر از شهر شلوغ مکزیکوسیتی دل می‌کنند تا در منطقه‌ای ساحلی اقامت کنند. اما در میانه راه خودرویشان خراب می‌شود و ناگزیر در هتلی در همان حوالی اقامت می‌کنند و پوست‌انداختن از همین‌جا آغاز می‌شود. عنوانی کنایی که فاش‌شدن لایه‌های شرور روح آدم‌های داستان را به‌مثابه نوعی دگردیسی عینی و فیزیکال وصف می‌کند. رمانی با دیالوگ‌ها و موقعیت‌های درخشان و شخصیت‌پردازی فوق‌العاده. اینجا خبری از سحر و جادو و فراواقع‌گرایی نیست؛ اما خود روایت به‌اندازه کافی مسحورت می‌کند. سویه بورخسی-یوسایی نویسندگی فوئنتس را البته باید در دو رمان دیگرش نظاره کرد: «گرینگوی پیر» که یک بیوگرافی خیالی است از امبروز بیرس، نویسنده مشهوری که در گیرودار انقلاب مکزیک برای خودش جایگاه ویژه‌ای داشت، اما ناگهان ناپدید شد و حرف‌وحدیث‌های بسیاری درباره او رواج یافت و نیز «آب‌سوخته» که به‌نوعی رئالیستی‌ترین و تاریخ‌نگارانه‌ترین اثر کارلوس فوئنتس است و فرازونشیب‌های سیاسی و اجتماعی مکزیک را به‌تصویر می‌کشد. نباید فراموش کرد که خود فوئنتس نیز در تمامی بزنگاه‌های مهم سیاسی و تاریخی کشورش حضور مؤثر و مستقیمی داشت و اساساً یک آدم سیاسی بود و در مقام دیپلمات حتی به‌عنوان سفیر مکزیک در فرانسه نیز انجام وظیفه کرده بود. در زندگی شخصی اما روزگار خوشایندی را تجربه نکرد. از سه فرزندش، یک دختر و یک پسرش، یکی به‌علت بیماری و دیگری به علت اعتیاد، از دنیا رفتند و خودش هم سالیان پایانی عمرش را در درگیری مدام با بیماری و ناتوانی جسمی گذراند.
فوئنتس البته به اندازه دو همراه و درعین‌حال هماوردش، مارکز و یوسا، خوش‌اقبال نبود. چندبار نامش در میان نامزدهای دریافت نوبل ادبیات ذکر شد اما هیچ‌وقت جایزه را به او ندادند. این مکزیکی نخبه البته به‌شکلی کنایی تولد ۸۰ سالگی خود را در کنار گابریل گارسیامارکز و نادین گوردیمر که هر دو نوبل گرفته بودند، جشن گرفت. مکزیکی‌ها او را چون یک اسطوره می‌ستودند و هنوز هم می‌ستایند. پنج سال پیش که از دنیا رفت، انگار وزن ادبیات دنیا کم شد.
از این غول‌ها در روزگار کنونی تک‌وتوکی باقی مانده‌اند. غول‌هایی که جهانی می‌شوند و نه‌فقط ادبیات کشور و زبانشان که ادبیات دنیا را دگرگون می‌کنند. کارلوس فوئنتس نویسنده نسبتاً پرکاری بود و ما هنوز بخت خواندن اکثر آثارش را نداشته‌ایم و احتمالاً همچنان چشمانمان به‌قلم هنرمند عبدالله کوثری دوخته شده است تا بازهم از آثار نبوغ‌آمیز این نویسنده برایمان ارمغانی بیاورد. هنوز در پسله‌های ذهن ما صدای جیغ گربه می‌آید.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST