اعتماد: شانزده
سال قبل زمانی که دانشجوی رشته زبان بودم نخستین ترجمه کتاب را که اثری هنری بود
تمام کردم و با ذوقوشوق پیش یکی از اساتید دانشگاه برای چاپ بردم. او هزینه بالای چاپ و تازهکار و ناشناس بودن من را به عنوان
مترجم مطرح کرد و گفت به زمان و تجربه بیشتری نیاز دارم و نباید عجله کنم؛ باید بیشتر
ببینم و تجربه کنم. آن روز متأثر شدم و کمی ناامید. آن کتاب چند سال بعد منتشر شد.
و حالا با گذشت سالها از آن زمان و ترجمه بیستوچهار عنوان کتاب بالغ بر یازده
هزار صفحه، صحبتهای آن روز استاد را درک میکنم؛ مترجم نیازمند علم، بینش، آگاهی
و تجربه است. حداقل برای من به عنوان مترجم ادبیات داستانی اینطور بوده. اما
امروز این موضوع اهمیت خود را از دست داده و با سونامی ترجمه در حوزه ادبیات
داستانی مواجه هستیم.
با گشتی در شهر کتاب، معمولاً در بدو ورود، تازههای
ترجمههای ادبیات داستانی چشمنوازی میکنند؛ انبوهی از کتابهای روی میز با
مترجمان جدید و بعضاً ناشران نوپا که آیندهای رؤیایی را برای خود متصور میشوند و
میخواهند جا در پای بزرگان بگذارند. در کنار این موارد آثاری نیز مشاهده میشوند که
بارها ترجمه شدهاند. ترجمههایی از نویسندگان و آثار مطرح که گاه چندین و چند
مترجم و ناشر آنها را ترجمه و منتشر میکنند تا در این آشفتهبازارِ کتاب سابقهای
برای مترجمان و سودی برای ناشران آنها به همراه داشته باشد!! اما کمی که در این
فروشگاهها قدم میزنید از تعدد ترجمهها و کتابها گیج میشوید. برای من که در این
حوزه فعالیت میکنم انتخاب اثر و مترجم در میان دریایی از کتابهای ترجمهشده سخت
است؛ چه برسد به مخاطبی که با هزار ذوقوشوق آمده و میخواهد کتاب بخرد!! طرح خاص،
اسم شیک، اعتبار ناشر، توصیه دوستان، تبلیغ دهان به دهان و شبکههای اجتماعی از
برخی عواملی هستند که روی انتخاب مخاطب تأثیر میگذارند.
اما به راستی دلیل این حجم وسیع از ترجمه ادبیات داستانی
در سالهای اخیر در ایران چیست؟ چرا عده زیادی از اقشار مختلف مردم در این سالها
به ترجمه ادبیات داستانی روی آوردهاند؟ مطمئناً علت، سودآوری مالی، حداقل برای
مترجم نیست چون واضح است که ترجمه به ویژه در بحث ادبیات داستانی بهجز برای عدهای
انگشتشمار که بیشتر اقبال به آنها روی آورده تا عوامل دیگر، درآمدی ندارد. این
سونامی به گونهای است که حتی بسیاری از هنرمندان در حوزههای سینما، تئاتر، ورزش،
سیاست و... را نیز دربرگرفته است! شاید بتوان گفت در دورهای هستیم که ژست روشنفکری
در داشتن یک یا چند کتابِ ترجمهشده در قفسه کتابخانهها، حضور در محافل ادبی، جشن
امضا و رونمایی و در نهایت اغنای درونی و حس رضایت از خلق کردن است! اما به چه قیمتی؟
آیا ترجمه صرفاً برگردان از زبان مبدأ به زبان مقصد است؟ و گاه در این میان، اضافه
کردن ذوق و سلیقه و عقاید شخصی و... به متن مقصد. با این سیل علاقهمندان و
مشتاقان چه باید کرد؟ سدی در مقابلشان ساخت یا این جریان را هدایت کرد؟ و در این میان
نهادها و مؤسسات مسوول کدامند؟
بهتر است از منظری دیگر به این چالش نگاه کنیم؛ متاسفانه
بازار نشر در ایران تفاوتی پرمعنا با بقیه دنیا دارد و مطابق اصول جهانی پیش نمیرود. ناشران با توجه
به میزان نفوذشان و قدرتی که در بازار دارند، نقش پررنگتری نسبت به توانایی مترجم
دارند. علاوه بر این انبوه ترجمههای بیکیفیت، اهمیت ندادن ناشر به بررسی آثار
ترجمه شده با اصل اثر، قدرت نفوذ ناشر در بازار و... عواملی هستند که در نهایت
منجر به عدم اعتماد مخاطبان و سردرگمی آنها در انتخاب انبوه رمانهای ترجمهشده میشود.
چند سالی است که ترجمه آثار داستانی جهان و انتشار آنها
در بازار نشر ایران رونق داشته و دارد، اما با چه کیفیتی! داشتنِ نگاه اقتصادی، جای
تأمل و تعمق را در عرصه ترجمه گرفته است. دهههای سی و چهل مترجمان بزرگی همچون محمد
قاضی، بهمن فرزانه و نجف دریابندری سعی کردند علاوه بر ترجمهای صحیح، بینقص و
روان، جریانهای فکری تازهای را در جامعه هدایتگری کنند اما مترجمان امروز فاصله
معناداری با آنها دارند. ترجمه رمان به فعالیتی تفننی تبدیل شده که اقشار مختلف
جامعه گاه با تجربه و سواد اندکی از زبان، این توانایی را در خود میبینند که
مانند دیگر پدیدههایی که در جامعه مُد میشود دستی هم در ترجمه آثار ادبی داشته
باشند. امروز در فضای مجازی مشاهده میکنیم که در سوابق شخص، اغلب عناوینی همچون
مترجم، ویراستار، شاعر و نویسنده نوشته شده است. تبِ روشنفکری حتی در داشتن کتاب و
اثری از خود از جمله آسیبهای نشر و جامعه امروز ما است که باید جدی گرفته شود.
مشکل از آنجا آغاز میشود که نهاد نظارتی در این زمینه
وجود ندارد. به بیان بهتر هیچ نظارتی برای بررسی صحت ترجمهها نیست! بسیاری از
ناشران کتابها را بدون بررسی با اصل اثر و اطمینان از صحت کیفیت ترجمه میپذیرند که
به ترجمههای ضعیف منجر میشود. این معضل باعث تعدد ترجمه، ترجمههای شتابزده و
ترجمههای موازی از یک کتاب میشود که در سالهای اخیر سبب شیوع سطحینگری و تعمقگریزی،
دلزدگی مخاطبانِ جدی و نادیدهماندن ترجمههای اثرگذار شده است.
در پایان باید گفت هیچکس را نمیتوان از علایقی که دارد
منع کرد و جلوی آن را گرفت اما باید آن را در مسیر صحیح هدایت کرد تا نتایج مطلوبی
برای شخص و جامعه داشته باشد. بیشک تربیت مترجمان کارکشته میتواند هم به معرفی
آثار فاخر و نه صرفاً مطرح و پرفروش دنیا بینجامد و هم آثار خوب داخلی را به دنیا
معرفی کند.
اما این قصه سر دراز دارد!