کد مطلب: ۱۱۵۰۸
تاریخ انتشار: سه شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶

اینترنت ما را «کم‌عمق» می‌کند

فرزاد نعمتی

ابداع اینترنت و افزایش روزافزون استفاده از آن و محصولات منتج از این پدیده عالمگیر، نظیر شبکه‌های اجتماعی سوالاتی بنیادین را در ذهن محققان حوزه‌های مختلف دانش موجب شده است. از جمله حوزه‌هایی که درگیر بحث‌هایی بسیار مهم دراین‌باره هستند، می‌توان به حوزه‌های عصب‌شناسی و کتابداری اشاره کرد. نیکلاس کار (Nicholas Carr) متولد سال ۱۹۵۹ و نویسنده کتاب «اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟» در سال ۲۰۱۰، در اثر خود در تلاش برای پاسخی به پرسش تأثیر اینترنت بر مغز آدمی، به بحثی مفصل و ترکیبی در هر دو حوزه مبادرت ورزیده است و این پرسش را میان نهاده است: آیا اینترنت بر مغز آدمی و متعاقب آن بر کیفیت مطالعه اثر منفی دارد؟

این سؤال را می‌توان در دو مجرای متفاوت مورد بررسی قرار داد. مجرای نخست می‌تواند محقق را رهنمون پاسخ به این پرسش کند که آیا استفاده از فناوری‌های عصر مدرن بر آن‌چه می‌توان آن را «عمق‌نگری» و «ژرف‌اندیشی» نامید، اثری معکوس دارند و انسان مدرن به‌واسطه خصلت شتابناک تحولات، صورت‌بندی‌های عمیق اندیشیدن را فراموش کرده است و یا کمتر تمایل دارد به یاد بیاورد؟ در این مسیر، اینترنت، خود، یکی از حلقه‌های زنجیره ممتد تحولات فکری و فرهنگی و اجنماعی برآمده از تحولات فناورانه پنج قرن اخیر خواهد بود.

مجرای دوم برای ورود به این بحث، اما تمرکز ویژه خود را بر خود اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، به‌مثابه محصولات و فناوری‌هایی یکسره متمایز از سایر ابداعات فرهنگی و فناورانه می‌گذارد و معتقد است اینترنت، بیش از هر چیز مغز و ذهن انسان را به تسخیر خود در می‌آورد و بر این اساس استدلال می‌آورد که مغز و ذهن انسان بهره‌مند/ دچار اینترنت، دچار پرش‌ها و انقطاع‌هایی خواهد شد که آن‌چه را می‌توان برای نمونه کیفیت اعلای مطالعه دانست، مخدوش می‌کند. از منظری دیگر، اما برخی معتقدند استفاده از اینترنت و محصولات جانبی آن، چنان سرعتی به فرایندهای پیش‌تر دشوار گردآوری و جمع‌بندی داده‌ها داده است که چشم‌پوشی از تأثیرات مثبت آن، نظیر انکار گردش زمین به دور خورشید خواهد بود.

نظیر هر پرسشی درباره هر امری در عصر مدرن و پست‌مدرن، سه واکنش اولیه درباره نسبت اینترنت (مظهر عصر مدرن و پست‌مدرن) و مطالعه (مظهر امری کلاسیک و گویی متعلق به گذشته) می‌تواند وجود داشته باشد:

۱ ـ نگرش مثبت و خوشبینانه: اینترنت باعث افزایش سرعت جستجوی آخرین و بهترین منابع برای مطالعه خواهد شد، سد سانسورهای دولتی را دور خواهد زد، فواصل زمانی و مکانی را می‌کاهد و نویسنده را به مخاطب پیوند می‌دهد. از این رو فرصت‌های مطالعه برای افراد کتابخوان روی‌هم‌رفته افزایش پیدا می‌کنند.

۲ ـ نگرش منفی و بدبینانه: اینترنت و محصولات جنبی آن، انسان را از تمرکز بر متون طولانی و تعمق بر کتاب دور می‌کنند و باعث می‌شوند آن مخاطب ایده‌آلی که «غرق در کتاب» به مطالعه می‌پرداخت و می‌توانست ساعت‌ها با کتاب مؤانست داشته باشد، به مخاطبی بازیگوش بدل شود که هر آن بر اساس میل بنیادین «هوسرانی» و «تنوع‌طلبی» از صفحه‌ای به صفحه‌ای دیگر برود و بر روی هیچ متن اینترنتی توجه لازم را نداشته باشد.

۳ ـ نگرش خنثی و میانه‌رو: اینترنت نیز نظیر هر پدیده و ابزار نوین دیگری، می‌تواند مورد استفاده‌های درست و نادرست مختلفی قرار بگیرد. مشکل از خود اینترنت و شبکه‌های اجتماعی نیست، بلکه استفاده از این ابزارهای نوین، بستگی به ذهنیت افراد و بسترهای فرهنگی دارد که افراد و ابزار در آن بسترها به هم رسیده‌اند. نه نفی مطلق و نه پذیرش تام، هیچ‌کدام صحیح نیست و استفاده از این ابزارها برای افراد مختلف با ذهنیت‌ها و عادات متفاوت، نتایج مختلفی دارد.

اگر بخواهیم جایگاه نیکلاس کار را در این سه جریان شناسایی کنیم، ناچار از اذعان به این نکته هستیم که کار از جمله نویسندگان بدبین به اینترنت است و ادعای او مبتنی بر تاثیرات مخرب آن، لااقل بر نحوه تفکر و مطالعه آدمی است. کار بحث خود را با نکته‌ای به‌غایت مهم شروع می‌کند که چه‌بسا برای مای مخاطب ایرانی اهمیتی مضاعف نیز داشته باشد. قصه از این قرار است که ما همواره در سه دهه اخیر مارشال مک‌لوهان، نظریه‌پرداز برجسته رسانه‌ها را در خودِ رسانه‌ها و گاه حتی در محافل دانشگاهی و البته مناظره‌های سیاسی، با تیتری به‌غایت جذاب: «دهکده جهانی» شناخته‌ایم و به یاد آورده‌ایم. منظوری نیز که از این تیتر برداشت شده است، بیشتر به پذیرش بی‌چون‌وچرای فناوری‌های ارتباطی نوین اعم از تلویزیون، رادیو، سینما، تلفن، ویدئو، ماهواره و ... و لزوم انعطاف‌پذیری در برابر ورود چنین پدیده‌های جهانشمولی به جامعه ایرانی متمایل بوده است. نتیجه آن اصرار، انکار سنت‌گرایان و فناوری‌ستیزانی بوده است که همواره از مضرات و معایب رسانه‌های نوین سخن به میان آورده‌اند و آن‌ها را نه‌تنها برای انسان ایرانی، بلکه برای بشریت، چاهی رو به خسران و زیان تعبیر کرده‌اند. پاسخ مشتاقان، اما، پاسخی دمده از جنس نگرش میانه‌روی پیش‌گفته بوده است که البته از فرط تکرار، حتماً شما نیز در حال حاضر آن را در ذهن خود فراخوانده‌اید: از هر رسانه‌ای می‌توان به شکل مثبت یا منفی استفاده کرد یا به بیانی دیگر، رسانه به‌خودی خود عیبی ندارد؛ اگر هم مشکلی در کار باشد، از محتوایی است که از آن ساطع می‌شود و لابد این را نیز می‌توان به‌هرروی (خواه به‌سهولت خواه به‌صعوبت) مدیریت کرد.

نویسنده این کتاب، با همین گزاره مشکل دارد و ایراد خود را به نقد خود مک‌لوهان بر طرفداران این ایده استوار می‌کند: «موضع همیشگی ما در مقابل تمامی رسانه‌ها، یعنی همین موضع که نحوه استفاده از آن‌هاست که اهمیت دارد، موضع خنثی و بی‌خاصیت کسی است که از فناوری هیچ سرش نمی‌شود.» (ص ۲۰). چرا مک‌لوهان به این نگرش رایج عامه‌پسند به دید تمسخر می‌نگرد؟ زیرا او جمله به‌غایت مهم دیگری نیز ایراد کرده است که ما کمتر آن را جدی گرفته‌ایم: «رسانه همان پیام است» و منظورش از این سخن این بوده است: «تأثیرات فناوری در سطح نظرها و درک و برداشت ما نیست که بروز می‌یابد، بلکه الگوهای درک و فهم ما را، تدریجاً و بدون این‌که هیچ مقاومتی در مقابل‌شان صورت گیرد، تغییر می‌دهد.» (ص ۱۸) یا به بیانی دیگر، لااقل در این مورد خاص، فرم از محتوا مهم‌تر است و اصلاً فرم است که محتوا را تعیین می‌کند. به بیان نیچه: «ابزار نگارش در شکل‌گیری افکار ما نقش دارد.» (ص ۴۸)

اصل سخن نیکلاس کار نیز همین است و بقیه فصول این کتاب جذاب و آکنده از مثال‌های علمی ساده‌فهم درباره فعالیت مغز و اوهام و تصورات و نظریات نادرست درباره عملکرد آن و رفت‌وبرگشت‌های تاریخی در اعصار زندگی آدمی پیرامون نسبت او با فناوری، به شرح و تفسیر و تبیین این ایده می‌پردازد که نتیجهاستفاده مدام از اینترنت تغییر سلول‌های مغز، ایجاد مسیرهای جدید در آن و تضعیف مسیرهای قبلی است و این امر الگوهای کلاسیک کتابخوانی مبتنی بر تأمل و دقت را ویران می‌کند: «محیط فکری اینترنت را می‌توان چنین ترسیم کرد: تلاش هم‌زمان برای مطالعه کتاب با تلاش برای حل جدول کلمات متقاطع» (ص ۲۴۷) هنگام مطالعه کتاب بخش‌های مربوط به زبان، حافظه و پردازش بصری و هنگام استفاده از اینترنت بخش‌های تصمیم‌گیری و حل مسأله در مغز فعال می‌شوند. از این منظر، استفاده از اینترنت از کهولت مغز جلوگیری می‌کند، اما فراموش نکنیم که تکرار این کار قدرت درک مطلب و حافظه را نیزبه‌نحوی معنادار، مختل می‌کند. در حقیقت اینترنت ما را باهوش می‌کند اما تنها درصورتی‌که تعریف هوش را عوض کنیم و بدتر از آن، اینترنت ما را «کم‌عمق» می‌کند.*

نگرش کار، اگرچه آشکارا فناوری‌ستیز نیست، اما در نهایت امر برخاسته از آن سنت فکری است که در قرن بیستم نگران سلطه عقلانیت ابزاری بر سایر وجوه عقلانیت و بالاخص «تفکر عمیق» به‌مثابه جوهره انسانیت آدمیبود. سرمربی چنین تیمی از متفکران، مارتین هایدگر بود و کار نیز در سطور پایانی کتاب، دین خود را به او با نقل قولی نشان می‌دهد: «موج بالارونده انقلاب فناوری می‌تواند چنان برای انسان، جذاب، فریبا، خیره‌کننده و اغواگر باشد که تفکر حسابگرانه روزی به‌عنوان تنها روش تفکر پذیرفته و اعمال شود.» (ص ۴۲۳) سخن کار نظیر فلسفه هایدگر می‌تواند و باید مورد نقادی قرار بگیرد و نمی‌توان و قرار نیز نیست که آن‌ها را بی‌حرف‌پیش پذیرفت، اما حسن خوانش چنین کتاب‌هایی، علاوه بر ارتقای قدرت تفکر درباره پدیده‌های دوروبرمان، آشنایی با زبانی علمی‌تر و بسیار بهداشتی‌تر از ترهاتی است که دهه‌ها به نام نقد غرب در رسانه‌های به‌ظاهر غرب‌ستیز داخلی باعث فرسایش ذهن مخاطبان بی‌نوا شدند؛ رسانه‌هایی که از قضا، خدای‌شان گوگل است.

*دو ترجمه فارسی از این کتاب وجود دارد که البته نگارنده نسخه نشر مازیار با عنوان «کم‌عمق‌ها: اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟» را تورق نکرده است و بنابراین مبنای متن فعلی، ترجمه نشر گمان است؛ ترجمه‌ای که احتمالاً عامدانه و برای ایجاد تمایز با ترجمه پیشین، عنوان اصلی The shallows را برای درج بر روی جلد کتاب، از قلم انداخته است.

اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟ ـ نوشته نیکلاس کار ـ ترجمه محمود حبیبی ـ نشر گمان ـ ۴۴۴ صفحه ـ ۲۷۰۰۰ تومان

 

 

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST