کد مطلب: ۱۱۸۷۱
تاریخ انتشار: سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶

نسخه‌های نایابی که با خون دل به دست آمد

سایر محمدی

ایران: «سیری در تاریکی‌های نمایش و ادبیات نمایشی ایران در عصر قاجار» عنوان کلی پژوهشی است به قلم نیایش پورحسن که در ۱۲ جلد تألیف و تدوین شده که ۳ جلد آن حدود ۳ ماه قبل به بازار آمد و دو جلد آن زیر چاپ است. این مجموعه از سوی انتشارات کوله پشتی چاپ و منتشر می‌شود و....
نیایش پورحسن متولد ۱۳۶۴ تهران، دارای مدرک کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه تهران است و پیش از این نیز پژوهش‌هایی در حوزه تئاتر و نمایش در نشریات مختلف سینمایی منتشر کرده و ۲ جلد از پژوهش‌هایش تحت عنوان «پیشگامان نمایش و نمایشنامه‌نویسی کودکان در ایران از آغاز تا دهه چهل» را برای چاپ تحویل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان داده بود که با تغییر مدیریت‌ها و به تبع آن رویکردهای این نهاد فرهنگی همکاری‌اش با آن متوقف شد. نیایش پورحسن علاوه بر این آثار دیگری برای انتشارات پیکره آماده کرده که هنوز به زیور طبع آراسته نشده است. «زندگی چند نفر از نقاشان قاجار» عنوان این مجموعه است.

آقای پورحسن چرا اولویت چاپ را به جلد ۳ و ۴ و ۵ دادید قبل از اینکه جلد ۱ و ۲ منتشر شود؟

درست است که این مجموعه پژوهشی هر مجلدش شماره‌گذاری شده است. اما این شماره‌گذاری جلد ۱ و ۲ و ۳ الی آخر هر کدام مربوط به یک مقطع از تاریخ نمایش و نمایشنامه‌نویسی در ایران است، نه براساس موضوع و مضامین پژوهش. در واقع این مجلدات به‌لحاظ توالی موضوع و مضمون ارتباطی به هم ندارند. مثلاً جلد ۳ ادامه جلد ۲ نیست یا جلد ۲ ادامه جلد یک نیست. هر مجلد از این پژوهش موضوع مستقلی دارد، یک جلد مربوط به تراژدی‌است، یک جلد مربوط به کمدی است. یک جلد درباره پیرکورنی است، یکی درباره مولیر است. یک جلد درباره ادبیات نمایشی یونان است و آثاری که به فارسی ترجمه شده بودند. ولی وقتی این مجلدات را به‌لحاظ تاریخی شماره‌گذاری می‌کنید در آنجا شماره‌گذاری مجلدات کتاب تا حدودی معنا پیدا می‌کند.
پیش از شما هم افرادی بودند که در زمینه تاریخ نمایش چندین جلد کتاب نوشتند اما هیچ کدام به این منابع اشاره نکردند یا به این منابع دسترسی نداشتند و از این آثار که شما در پژوهش خود نام بردید، چیزی نگفتند.
آن افرادی که پیش از من به سراغ آن کتاب‌ها رفتند عمدتاً استاد دانشگاه بودند. امکانات و امتیازات استادی داشتند. درگیری‌هایی که من با مسئولان کتابخانه‌های بزرگ داشتم آنها نداشتند. آن‌ها با یک نامه یا با ارائه کارت شناسایی به‌عنوان استاد دانشگاه وارد مخزن هر کتابخانه‌ای می‌توانستند بشوند. یعنی مشکل من با مسئولان کتابخانه‌ها سر همین مسأله بود که یک دانشجوی ۲۴ ساله را به زور اجازه می‌دادند که یک نسخه خطی را دست بگیرد و تورق کند. آن وقت این قیاس به‌وجود می‌آید که کم کاری از سوی استادان ما بوده یا دسترسی به این منابع نایاب نتیجه خون دل خوردن‌های من بوده است؟ تعدادی از این نسخه‌های نایاب در سال‌های اخیر به کتابخانه‌ها داده شده است. من با پیگیری‌های مداومی که داشتم، برای به‌دست آوردن نسخه موسیوپوسنیاک مولیر حدود ۳ سال دویدم تا توانستم آن را از یک مجموعه خصوصی به‌دست بیاورم. «موسیوپوسنیاک» یکی از چهار کمدی بالتی است که مولیر در سال ۱۶۶۹ میلادی آن را نوشته است. این اثر برجسته پر از حرف، با وجود ترجمه‌اش در طلیعه ادبیات نمایشی ایران و چند اقتباس از آن در اواخر دوره قاجار و پهلوی اول همچنان در جامعه هنری و نمایشی ایران مهجور و ناشناس مانده است. من درکتاب خودم پس از معرفی این کمدی به تاریخچه ترجمه و اقتباس از آن پرداختم و نخستین و تنها نسخه خطی ترجمه را که در سال ۱۳۱۶ هـ.ق مکتوب شده به خوانندگان معرفی کردم. یا نسخه «الکترا» سروده سوفوکل را...
نسخه «الکترا» را چگونه به دست آوردید و در چه تاریخی ترجمه شده بود؟
این نمایشنامه براساس اطلاعات من نخستین تراژدی ترجمه شده از آثار کلاسیک یونان باستان در ایران محسوب می‌شود. در سال ۱۳۱۸ هـ.ق یکی از رجال فاضل و فرهیخته قاجار به نام حسینقلی میرزا عماد السلطنه سالور آن را به فارسی برمی‌گرداند اما چاپ آن بعد از گذشت بیش از یک قرن فراموشی برای نخستین بار منتشر می‌شود. من در جلد پنجم مجموعه کتاب‌های «سیری در تاریکی‌های نمایش...» ضمن معرفی نهضت آشنایی ایرانیان با دنیای نمایش یونان باستان در عصر قاجار، به معرفی مترجم نمایشنامه الکترا و تحلیل این تراژدی پرداختم و در نهایت ترجمه این تراژدی قدیمی را آورده‌ام. من برای به‌دست آوردن نسخه خطی این ترجمه که نسخه منحصربه‌فردی است از مخزن کتابخانه‌ملی، چه مشکلاتی را متحمل شدم. برای نسخه «ردگون» هم همین طور.
گویا در جلد سوم این مجموعه به نمایشنامه «ردگون خواهر پادشاه پارت» می‌پردازید که در قرن هفدهم به قلم پیرکورنی در فرانسه سروده شده است.
درست است. نسخه خطی و ارزنده نمایشنامه «ردگون...» برای نخستین بار در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه در ایران ترجمه شد، جالب است که بدانید تراژدی «ردگون...» در قرن نوزدهم نه تنها در ایران بلکه در کشورهای همسایه ایران هم برای نخستین بار ترجمه شده است. بنابراین نمایشنامه فوق برای تاریخ ادبیات نمایشی ایران، اثری ارزشمند شناخته می‌شود. مترجم این تراژدی که برای نخستین بار به جامعه معرفی می‌شود یکی از رجال خوشنام اما کم‌آوازه عصر قاجار به نام میرزا مرتضی خان است که چندی بعد به ممتازالملک ملقب شده بود.
من در جلد سوم پس ازمعرفی «پیرکورنی» و نهضت او در ایران و شناسایی مترجم و تحلیل این تراژدی، برای نخستین بار یگانه نسخه خطی این اثر را که بین سال‌های ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۵ هـ.ق ترجمه شده بود، به جامعه ایران معرفی کردم. البته باید به این مسأله هم اشاره کنم برای به‌دست آوردن تعدادی از نسخه‌های کمیاب از کتابخانه‌ملی اشک من درآمد. ۲ سال منتظر شدم تا این نسخه را اسکن کنند تا بتوانم از آن استفاده کنم، من فکر نمی‌کنم کسی این طوری برای به‌دست آوردن منابع پژوهش خود وقت صرف کرده باشد.
شما در هر مجلد از این پژوهش سعی دارید به یکی از جریاناتی که در دنیای نمایش عصر قاجار تأثیرگذار بودند بپردازید. مثلاً در جلد اول «طلیعه نمایشنامه‌نویسی در ایران» از تأثیر درام نویسانی مانند مولیر، پیرکورنی می‌گویید و در جلد پنجم «تاریخچه آشنایی ایران با تئاتر و ادبیات نمایشی» یونان، عثمانی و اتریش، از تأثیر تراژدی‌های کلاسیک یونان. به‌نظر شما جامعه نمایش از درام نویسان غربی بیشتر تأثیر پذیرفته است یا از تراژدی‌های کلاسیک یونان؟
اگر بخواهیم از منظر ژانر این تأثیرات را توضیح بدهیم، طبیعتاً ژانر کمدی غربی تأثیرگذارتر از تراژدی‌های یونان باستان است. طبعاً نمایشنامه‌های کمدی در جامعه‌ای با آن سطح از سواد که در بین ایرانیان آن زمان سراغ داریم، از اقبال بیشتری برخوردار است و تأثیر بیشتری داشته است و زودتر وارد ایران می‌شود. اما می‌بینیم که تا به حال از ورود تراژدی به ایران در پژوهش‌ها هیچ‌صحبتی نشده است. اما این به‌منزله آن نیست که ما بگوییم هیچ‌گونه تراژدی‌ای با ترجمه وارد جامعه نمایش و فضای ایران نشده است. تراژدی «ردگون» دقیقاً همین را نشان می‌دهد که همزمان یا کمی قبل‌تر از ترجمه و چاپ کمدی در ایران تراژدی ترجمه شده است. باز از نظر ژانر، سبک و مکتب اگر بخواهیم بگوییم، نخستین مکتبی که آثارش در ایران ترجمه می‌شود، آثار کلاسیک و نئوکلاسیک است بعد از آن وارد مرحله رمانتیک و دیگر مکتب‌ها می‌شویم که آثارشان به فارسی ترجمه و منتشر می‌شوند. چنان که در آثار اولیه‌ای که در ایران ترجمه شده، می‌بینیم که کلاسیک یا نئوکلاسیک‌اند. بعد در دوره مظفرالدین‌شاه آثار مکتب رمانتیک هم در ایران پیدا می‌شود. ۳ تا از این مکتب در آثار الکساندر دوما قابل بررسی است. یا چند اثر از ویکتورهوگو... از نظر تأثیرشان برجامعه ایران باید گفت هرکدام از این نویسندگان و آثارشان در یک برهه زمانی تأثیرگذار بودند. مثلاً میزان تأثیری که مولیر داشت، پیر کورنی هرگز نداشت. البته پیرکورنی همچنان و هنوز در ایران درک نشده است. این یک واقعیت است. در طول ۳ دهه گذشته، در هر دهه یک اثر از پیرکورنی ترجمه شده است.
صحبت از کم توجهی و فقدان پژوهش در کتاب وضعیت ادبیات نمایشی و تئاتر ایران از دوران ترور ناصرالدین شاه تا صدور فرمان مشروطیت می‌شود که یازده سال پرهیاهو را در برمی‌گیرد. این یازده سال پرهیاهو تجلی‌اش در عرصه تئاتر بود یا عرصه سیاست و اجتماع؟
زمانی که ناصرالدین شاه ترور می‌شود وضعیت جامعه به تبع آن پرهیاهو و فضای فرهنگی توأم با تشویش و نگرانی می‌شود. این مقطع زمانی به‌طرز عجیبی رساله‌هایی که هم حاکی از نتایج ترور و وضعیت حاکم سیاسی بر جامعه است، هم جریانی در داخل کشور شکل می‌گیرد که گویای آن وضعیت است و هم اختناقی از این فعل و انفعالات پدیدار می‌شود، از درون این رساله‌ها و از لابه‌لای سطرهایش بیرون می‌زند. سؤال این است چطور در پژوهش‌های ادبیات نمایشی دوره مظفرالدین‌شاه نادیده انگاشته شده است؟ یعنی ادبای ما زمانی که به دوره ناصری رسیدند با یک جهش بلند به عصر احمدشاه پریدند و به ندرت به دوره مظفرالدین‌شاه اشاره کردند، حتی به دوره محمدعلی شاه.
آیا دوره مظفرالدین شاه نمایشنامه‌ای در ایران نوشته نشده است؟
قطعاً نوشته شده است. اما چون گفته نشده است، به‌عنوان دوره‌ای دچار سکون و رکود ثبت شده است. یعنی اثری در این دوره ترجمه شده که عمیقاً و فوق‌العاده تأثیرگذار بوده است. درصورتی که دوره مظفری دوره مشروطه نیست. ولی پیش‌درآمد فرهنگی عصر مشروطه است. پیش‌درآمدی که می‌خواهد جریان‌ساز یک مقطع تعیین‌کننده تاریخ باشد. باید خیلی محکم و بنیانی‌باشد. در واقع آن ۱۱ سال پرهیاهوی دوران پس از ترور ناصرالدین‌شاه دورانی است که جامعه می‌خواهد یک شروع تازه، یک شروع درگام برداشتن استوار به سوی مشروطه باشد. از چه طریقی این امکان پذیر است؟ یک راه ادبیات است. یک بخش نهضت فرهنگی است.
گویا در جریان این پژوهش به دفعات مستأصل و سرخورده شدید و عطای کار را به لقایش بخشیدید؟ علل این یأس و سرخوردگی چه بود؟ در همه جای جهان پژوهش یک کار جمعی است و نیاز به بودجه (چه از طرف بخش خصوصی چه دولتی) دارد. چرا در ایران کار جمعی پا نمی‌گیرد؟
شما وقتی فرضاً به کتابخانه‌های بزرگ دولتی یا به کاخ گلستان برای یک کار تحقیقاتی و پژوهشی مراجعه می‌کنید، وقتی سیستم بوروکراسی و کاغذبازی شما را سر می‌دواند و شما ناگزیر می‌شوید کفش آهنین بپوشید و بدوید. یا شما را دنبال نخود سیاه می‌فرستند به جای کمک و یاری، پس از ۳ سال تلاش با ریشخند چشم در چشم شما با یک جمله «متأسفانه نشد» شما را به بیرون هدایت می‌کنند، نتیجه‌اش می‌شود یأس و سرخوردگی پژوهشگر. آن هم تحقیق و پژوهش که نه هیچ مؤسسه فرهنگی به لحاظ مالی پشت‌اش ایستاده و نه هیچ نهاد دولتی. نه بودجه‌ای به آن اختصاص داده شده و نه نهادهای نمایشی از آن حمایت می‌کنند. دیگر چه انتظاری دارید؟ هر انسانی تا میزان معینی توانایی مقابله با این همه موانع را دارد. پس از آن به مرحله‌ای می‌رسد که از کار پژوهش منزجر می‌شود و عطای آن را به لقایش می‌بخشد. تازه بر همه این سختی‌ها فائق بیایید و کاری در خور منتشر کنید، نتیجه مادی چندانی که ندارد تا سال‌هایی که از عمر و زندگی هزینه کرده‌ای جبران شود. اما پس‌از چندی افرادی به اسم پژوهشگر پیدا می‌شوند که از کار شما کپی‌برداری می‌کنند. چرا در جامعه کار پژوهش چندانی صورت نمی‌گیرد؟ از طرفی فرهنگ کار جمعی هم هنوز در جامعه ما نهادینه نشده است.
برای کار جمعی نیاز به تشکل هست. اگر قرار باشد تشکلی پا بگیرد باید اسباب بزرگی همه را آماده کنیم.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST