کد مطلب: ۱۲۰۱۸
تاریخ انتشار: شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۶

هدایت خندان

محسن آزموده

اعتماد: در یکی از دیدنی‌ترین قسمت‌های مجموعه تلویزیونی به یادماندنی قصه‌های مجید، آقای ناظم (جهانبخش سلطانی) از بچه‌ها می‌خواهد انشایی با موضوع «چه کسی بیشتر به مردم خدمت می‌کند؟» بنویسند و مجید (مهدی باقربیگی) که در میان دانش‌آموزان به نوشتن مشهور است، برگزیده می‌شود که انشایش را بخواند. او هم که به قول خودش می‌خواهد نوشته‌اش تازه باشد و تقلیدی نباشد، این طور شروع می‌کند: «همه می‌دانند که دکترها و پرستارها خیلی به مردم خدمت می‌کنند. همه می‌دانند که معلم‌ها بچه‌ها را باسواد می‌کنند تا در آینده کور و بی‌سواد نباشند. همه می‌دانند که سرباز، پاسبان، رفتگر چه خدمت‌هایی به مردم می‌کنند. اما اگر قدری فکر کنیم می‌بینیم که کسانی در این اجتماع هستند که خیلی به مردم خدمت می‌کنند و هیچ‌کس هم به فکر آنها نیست و اسمی از آنها نمی‌برد. این افراد زحمتکش مرده‌شورها هستند»... ناگهان کلاس پر می‌شود از خنده بچه‌ها و بعد سکوت. مجید که می‌فهمد چه گندی زده با نگاهی ترسان ناظم را نگاه می‌کند و آقای ناظم هم با نگاه غضب‌آلود و لهجه اصفهانی می‌گوید: «بوخون!» از اینجا به بعد مجید با صدای لرزان و سریع سعی می‌کند قضیه را فیصله بدهد، اما آقای ناظم بی‌خیالش نمی‌شود و او را استنطاق می‌کند که این مزخرفات را از کجا یاد گرفته است؟ و به او می‌گوید: «کتاب هم می‌خونی؟ حتما هم کتابای صادق هدایت رو می‌خونی؟ ها». مجید که حسابی ترسیده و وحشت کرده جواب می‌دهد: «نه آقا، یه دونه‌ش رو خوندیم تا نصفه، دیدیم چیزی حالیمون نمی‌شه، دیگه نخوندیم. در ضمن می‌گن کتاباش برای سن و سال ما خوب نیست». ناظم با صدای بلند می‌گوید: «می‌گن خوب نیس، ولی تو می‌خونی. ده اونس که همه‌ش از تابوت و نعش و مرده و مرده‌شور حرف می‌زنه، مرده‌شور اون ریختت رو ببرن»! سکوت! چند روز بعد هم بی‌بی به زور مجید را دم در کتابفروشی قدیمی‌ای در بازار می‌برد که مجید کتاب‌هایی که می‌خواند را از او امانت می‌گیرد و از همه‌جا بی‌خبر با پیرمرد بخت‌برگشته که از قضا اسمش «آقا صادق» هست، دعوا می‌کند که این لاطائلات چیست که دست بچه می‌دهد و افکار او را منحرف می‌کند؟!

این بیان طنزآمیز و البته تلخ از نوع نگاهی که در جامعه به خصوص نزد متولیان فرهنگی به صادق هدایت رواج دارد، بی‌شباهت به بیان طنز قدرتمند و گیرای خود او نیست. نگاه رایجی که حول این نویسنده بزرگ ایرانی شکل گرفته، متاثر از همین نگاه، با در هم‌آمیختن گزینشی و ناروای بخش‌هایی از زندگی و آثارش، او را شخصیتی عبوس، غمزده، افسرده، منزوی، مالیخولیایی و عصبی به تصویر کشیده که آثارش منادی یأس و دلمردگی و نومیدی است و هر کس آنها را بخواند، حالش بد می‌شود و در بدترین حالت خودکشی می‌کند. اتفاقا شیوع همین نگرش اساسا غلط است که باعث شده متولیان نگاه رسمی، در هیچ دوره‌ای با او بر سر مهر نباشند و مخاطبان کثیر آثارش ناگزیر شوند نوشته‌های همه‌جا موجود او را یا از کتابفروش‌های کنار خیابان تهیه یا از اینترنت «دانلود.»کنند.

اما همانطور که محمود حسینی‌زاد می‌گوید، غلبه این نگاه غلط به هدایت، از یکسو جفایی در حق این نویسنده توانمند و ذوابعاد است و از دیگر سو محروم ساختن علاقه‌مندان از برخی از اصلی‌ترین وجوه کاری هدایت؛ به دیگر سخن صادق هدایت به اعتراف همه کسانی که مجموعه آثار متنوع و فراوان او را از نظر گذرانده‌اند، در کنار کار نویسندگی، پژوهشگری توانمند با علایق متنوع نیز بود. در کار نویسندگی نیز نمی‌توان و نباید او را محدود به چند داستان و نوشته مشهور مثل بوف کور، زنده به گور و سه قطره خون کرد. یکی از این وجوه فراوان کار هدایت، طنز و طنازی اوست. بی‌دلیل نیست که ضیاء موحد، استاد فلسفه، شاعر و منتقد ادبی معاصر معتقد است در ایران معاصر، بعد از دهخدا در «چرند و پرند»، طنز هدایت قدرتمندترین است. بسط این ادعا را اما باید در کتاب خوب و خواندنی «طنز و طنزینه هدایت» نوشته استاد دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان خواند.

کاتوزیان در بخشی از این کتاب که به طور خاص به معرفی نگاه طنزپردازانه هدایت اختصاص دارد، می‌نویسد: «هدایت یکی از استادان طنز در ادبیات فارسی قرن بیستم است». او در این کتاب با تمایز گذاشتن میان دو مقوله طنز (satire) و طنزینه (irony)، ردپای دومی را در مهم‌ترین کتاب‌های هدایت، حتی در آثاری مثل «بوف کور» و «زنده به گور» و حضور آشکار اولی (طنز) را در آثاری چون وغ وغ ساهاب، فرهنگ فرهنگستان، میهن‌پرست، علویه خانم، حاجی مراد و به خصوص نامه‌های هدایت نشان می‌دهد و می‌نویسد: «طنز هدایت گاهی شیرین و خنده‌دار است، گاهی تلخ و گزنده و گاهی تلخی و شیرینی را با هم در لایه‌های طنز او می‌توان یافت. طنزهایش غالبا ظریفند و در آنها بیشتر ضرب‌المثل و کنایه و گاهی نیز تمسخر و استهزا به کار برده است. اما وقتی آتش خشمش زبانه می‌کشد، از هزل و هجو و درشت‌گویی و هم دریغ نمی‌کند... هدایت طبعا مرد بذله‌گویی بود، آثار این بذله‌گویی در نامه‌هایی که از او به جا مانده مشهوده است. به یک کلام، همه جور طنزی در آثار هدایت می‌توان یافت، ولی غلبه با طنزهای ظریف و لطیف است که البته از تاثیر و تندی محتوا چیزی نمی‌کاهد، بلکه شاید بر آن می‌افزاید.»واقعیت این است که تصوری قالبی و نادرست از صادق هدایت در فضای فکری و فرهنگی ما غالب شده که آثارش را مترادف با سیاهی و سیاهنمایی و تلخ‌اندیشی و نیست‌انگاری می‌داند. این نگاه یکسویه و جزمی سبب شده که ما اولا از اصل آثار او و ارزش‌های ادبی کارهایش غافل شویم و ثانیا جنبه‌های متفاوت و گاه متضاد آثارش را نبینیم. صادق هدایت نویسنده‌ای بسیار باهوش و سخت پرسشگر و جوینده بود و نگاهی نقاد و طنازانه به دنیای پیرامونش داشت. گاهی با خواندن نوشته‌ای یا نامه‌ای از او به تعبیر یا تعابیری بر می‌خوریم در ردیف نوشته‌های طنزپردازان بزرگی چون عبید زاکانی و ایرج‌میرزا. در تجربه شخصی بارها شده که هنگام خواندن نوشته‌ای از هدایت چنان به خنده افتاده‌ام که اطرافیانم را متعجب ساخته‌ام. بعد که متن مذکور را برای آنها خوانده‌ام، با واکنشی مشابه مواجه شده‌ام. این بسیار متفاوت است با آن تصوری که فکر می‌کند هر کس هدایت می‌خواند، افسرده و غمگین می‌شود و به فکر خودکشی می‌افتد!

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST