کد مطلب: ۱۲۲۲۲
تاریخ انتشار: شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۶

ذهن آدمی چرا باید ساکت شود؟

علیرضا صدقی

ابتکار:‌ بروز بحران‌های اجتماعی و رویدادهای دلخراش برای اهالی شرق و ساکنان مغرب زمین پیامدهای متفاوت و گاه متعارضی دارد. گرچه در مقام انسان و انسانیت، هر دو یکسانند و تفاوتی نمی‌کنند. اما نوع مواجهه این دو گونه انسان با مسائل بشری تفاوت‌هایی ماهوی دارد.
این روزها که آوار غم از هر سو، شهروندان ایران و دیگر کشورهای منطقه را بهت‌زده کرده و غم توام با حیرانی آحاد مردم خاورمیانه را فراگرفته، شاید وقت آن باشد که قدری در مورد سکوت گفت و شنید. سکوت از جمله بن‌مایه‌های فرهنگی خاورزمین است. از بودا تا مولانا و از کنفسیوس تا بزرگان دین اسلام، همه به سکوت توصیه کرده‌اند. سکوتی که از ظاهر آغاز شده و تا باطن آدمی می‌رود و سرآخر به ذهن می‌رسد. ذهن ساکت، هم صبور است و هم پر تحمل. در چنین مصیبت‌های طاقت‌سوزی، سکوت راهبردی اساسی نشان می‌دهد.
سکوت ذهنی را می‌توان یکی اصلی‌ترین رهیافت‌های انسان‌شناسان برای زیستنی شادمانه و آرام دانست. گرچه دستیابی به این سکوت ذهنی به طور کلی مسئله‌ای غامض و سخت نشان می‌دهد، اما راهبردی مؤثر و کم‌خطر هم محسوب می‌شود. از جمله ویژگی‌های بارز شرق، توجه به این مسئله در ابعاد و حوزه‌های مختلف است. یکی از بارزترین نحله‌ها و جریان‌هایی که همواره آدمی را توصیه به سکوت می‌کند، عرفان است. عرفان شیعی بیشترین آموزه‌ها را در این خصوص دارد و توصیه‌های فراوان و متعددی در این زمینه ارائه کرده است. آموزه‌هایی که می‌توانند روش و مشی خاصی را در برای زیست انسان در میان جامعه تصویر کنند. تردیدی نیست که هم‌نشینی سکوت ذهنی و زندگی اجتماعی به ظاهر تناقض‌آمیز می‌آید. لیکن در باطن امر هر دو مفهوم می‌توانند با یکدیگر همزیستی مسالمت‌آمیزی داشته باشند. چرا که منظور سکوت عرفانی، خاموشی زبان بدن نیست. این سکوت نویدبخش آرامشی ذهنی است که می‌تواند آدمی را در برابر مجموعه وسیع مولفه‌های اجتماعی مصون کرده و نشان‌دهنده راهی تازه در مسیر زندگی باشد. لذا مطالعه و شناخت سکوت ذهنی در مفهوم عرفانی آن یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است.
سکوت فناآمیز، حال عارف است وقتی که از هر حالی می‌رهد، منطق گفت و گو با معشوق است وقتی که دوگانگی‌ها از میانه برمی‌خیزد و آنچه می‌ماند جز نفس حضور نیست .در چنین حالتی است که هر دغدغه‌ای فرومی‌نشیند و در یک پیوستگی تام میان آدمی و خالق، حالی دگرگون شده پدید می‌آید. حالی که آدمی را از هر آنچه هست می‌رهاند و به منبعی جوشان و خروشان متصل می‌کند.
برای پیمودن بحر باید از اسب فرود آمد و بر قایق سکوت نشست. اما بالاتر از آن، وقتی که با قایق سکوت به میانه دریا می‌رسیم باید آن قایق را نیز درهم بشکنیم که سکوت هم خود از جنس حجاب است . سکوت و سخن فقط در سیاق نشانه‌های زبانی معنا دارد. اگر زبانی در کار نباشد خاموشی «سکوت» نیست، «گنگی» است.
اما حضور نشانه از جدایی دالّ و مدلول حکایت می‌کند. بنابراین سکوت هم همچون سخن به مقام فراق متعلق است. اما در مقام فنا، وقتی که عاشق فاصله میان خود و معشوق را درمی‌نوردد و فراق از میانه برمی‌خیزد، نشانه‌ها بی‌کار می‌شود، و به دنبال آن، «سکوت» هم همچون «سخن» محو خواهد شد.
مقام فنا و وصال ورای سکوت و سخن است، هرچند که در دل «سکوت مافوق زبان» هزار و یک سخن میان «من» عارف و «من من‌تر» او ردّ و بدل می‌شود :
این مباحث تا بدین‌جا گفتنی است
هرچه آید زین سپس بنهفتنی‌ست
چون برسی به کوی ما
خامشی است خوی ما
بودا نیروانه را حالتی آرام بیان می‌کند؛ آرامشی که تمام خواستنی‌ها، دلبستگی‌ها، کام‌ها، رنج‌ها، اندوه‌ها و شادی‌ها در آن خاموش شده است. نیروانه همان آزادی محض و رهایی از رنج و تولد پیاپی است. بوداییان به زندگی‌های متعدد برای همه انسان‌ها اعتقاد دارند که به آن سنساره یا تناسخ می‌گویند. آن‌ها به این مساله قائلند که در یکی تولد انسان نمی‌تواند به تعالی برسد و به‌کرات متولد می‌شود و می‌میرد و در هر زندگی باید تلاش کند تا به کمال که همان نیروانه است، برسد. این تولدها و مرگ‌ها سیر نزولی و صعودی دارند، یعنی ممکن است فردی بر اثر کارما (کار، افعال)‌ بد به موجودی سخیف‌تر در تولد بعدی تبدیل شود. یا بر اثر کارمای خوب به صورت انسانی متعالی‌تر به دنیا بیاید وصد البته نگرش عمیق عارف به این مقوله و دریافتش از اربابان روحی و معلمان درونی نیز شرط است همانگونه که مولانا می‌گوید:
هفتصد و هفتاد قالب دیده‌ام
همچو سبزه از زمین روئیده‌ام
می‌توان این تعبیر را نیز عنوان داشت که این قالب‌ها می‌تواند طی طریقی عارفانه در طول یک عمر زمینی باشد که هر آگاهی به وی نشانی از روح جدید در کالبد اوست و بحث در این مقوله که روح انسانی عالیست و در طریق متعالیست و روحی که در طریق متعالی گام بر می‌دارد پس‌رفت ندارد. به هر روی، آن‌چه از این تعالیم حاصل می‌شود همه توصیه به سکوت است و در هم نوردیدن قالب‌های زبانی و زمانی. که برای آزادی نفس راهی جز این متصور نیست و آدمی را مسیری جز از این طریق فراهم نیامده است.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST