کد مطلب: ۱۲۲۳۸
تاریخ انتشار: دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶

تازه‌های نشر هرمس

شرق: 

 

دفاع از  نبوغ

شرق: «نابغه همیشه فراتر از عصر خویش است.» هرولد بلوم کتابِ «نبوغ» را با بررسی سیمای پنجاه نابغه سخن می‌نویسد، تا به‌قول خودش تعریفی از نبوغ اقامه کند که دقیق‌تر از دیگر تعاریف باشد و نیز، هدفِ تدوین این کتاب را دفاع از مفهوم نبوغ می‌خواند. «مفهومی که دستخوش سوءاستفاده عیب‌جویان و پیروان اصالت تحویل، از طرفداران زیست‌شناسی اجتماعی تا ماتریالیست‌های ژنُم، تا انواع‌واقسام هواداران تحویل امور به تاریخ بوده است.» بلوم هدف اصلی خود را تقویت و تشدید آگاهی به‌قدر و قیمت نبوغ بیان می‌کند و نشان‌دادنِ اینکه تاثیر نوابغ گذشته چگونه نبوغ شخصی را به‌مراتب بیشتر از خطری که از سوی بستر فرهنگی و سیاسی متوجه آن است تهدید می‌کند. بلوم در تعریفِ نبوغ از سقراط و افلاطون آغاز می‌کند و آوگوستینوس و مونتنی تا می‌رسد به سروانتس و شکسپیر و فروید و دیگران. ایبسن، نیچه، هنری جیمز، آرتور رمبو، چخوف، پیراندلو، ریلکه، کافکا، پسوآ، فاکنر، تالستوی، بُرخس، همینگوی، کارپانتیه، بکت، کالوینو. از خواندنی‌ترین بخش‌های کتاب هم همین گشت‌وگذار بلوم در آثار نویسندگان بزرگ هم‌چون کافکا و بکت و پروست است برای جست‌وجوی نبوغی که او بنا دارد در این کتاب بازتعریف کند. ازاین‌رو هر یک از بزرگان سخن و نویسندگان شهیر را نمونه آورده و در آثار و افکارشان به جست‌وجوی نبوغِ خاص آنها برمی‌خیزد. ابتدای صفحات مربوط به کافکا جمله‌ای از کافکا آمده است بدین شرح: «فقط یک عالم وجود دارد و آن عالم روح است؛ آنچه را عالم مادی می‌دانیم همان شر موجود در عالم روح است.» و بعد بلوم می‌نویسد این کلمات نه از مایستر اکهارت است نه از یاکوب بوهم، بلکه از نویسنده یهودی چک، فرانتس کافکاست که چون چهل‌ویک‌سالش بود از بیماری سل مرد. اگر عمری طبیعی می‌کرد احتمالا در یک اردوگاه کار اجباری آلمان‌ها کشته می‌شد، همان‌طور که سه خواهرش و میلنا یسنکا، که دلباخته‌اش بود، دچار این سرنوشت شدند. «اُدن می‌گوید کافکا دانته سده بیستم است ولی در همین نخستین سال‌های قرن بیست‌ویکم درست به‌نظر می‌رسد کافکا واجد چنان اقتداری روحی باشد که لاجرم در اندک نویسندگان برجسته‌ای که از حیث زیبایی اثر همتایان معاصرش بودند سراغ نداریم: جویس، پروست، بکت.» آنچه بلوم آن را اقتدار روح می‌خواند و آن را مرموز و بلامنازع می‌داند. «مسلم است که کافکا متوجه این قدرت خود نبود و منکر این بود که دارای قدرت تمیز است.» در مورد جویس نیز بلوم نظراتی خواندنی دارد. او معتقد است تعریف نبوغ جویس کاری است محال: کیست که بتواند نبوغ شکسپیر یا دانته یا چاسر یا سروانتس را در قالب تعریف بگنجاند؟ البته شاید بشود از قوای خلاقه یا انواع نبوغ جویس سخن گفت ولی حاصل چندانی ندارد.» چنان‌که در مقدمه مترجم آمده است بلوم معتقد است هر یک از این نوابغ خصلتی یگانه و منحصربه‌فرد دارند ولی می‌توان آنها را در رده‌هایی جای داد و تشابهاتی را در رویکرد و تفکرات آنها جست.

زبان‌شناسی، هنر و ادبیات
به‌تازگی کتابی با عنوان «آزادی و بند در زبان و مقالات دیگر» از سوی نشر هرمس منتشر شده که دربرگیرنده مقالات و نوشتارهایی از هرمز میلانیان است که توسط احمد خندان گردآوری شده‌اند. هرمز میلانیان زبان‌شناس برجسته‌ای بود که سال‌ها به پژوهش و تدریس در حوزه زبان‌شناسی و زبان و ادبیات فارسی مشغول بود. «آزادی و بند در زبان و مقالات دیگر»، در دو بخش تدوین شده است. بخش اول که زبان‌شناسی و زبان فارسی نام دارد، شامل شانزده گفتار است که یازده مقاله، دو گفت‌وگو، یک سخنرانی، یک جستار و یک نقد کتاب را دربرمی‌گیرد. عنوان تعدادی از مقالات این بخش عبارت است از: «تاریخچه آموزش زبان‌شناسی در ایران»، «خنثی‌شدن تقابل‌های دستوری در گروه اسمی زبان فارسی»، «زبان‌شناسی و تعریف زبان»، «چند نکته درباره وابسته‌های ملکی زبان فارسی»،‌ «کلمه و مرزهای آن در زبان و خط فارسی»، «کاربرد زبان فارسی در آموزش علوم و فنون»، و...
بخش دوم کتاب که هنر و ادبیات نام دارد، شامل یک گزارش، یک گفت‌وگو، یک سخنرانی و یک ترجمه است. همچنین یکی از مقالات میلانیان که به زبان فرانسه منتشر شده هم در این بخش آورده شده است. در بخشی از مقاله «زبان‌شناسی و تعریف زبان» می‌خوانیم: «گرفتاری زبان اینجاست که همه‌کس بدان علاقه‌مند است و همه‌کس بررسی و تعریف آن را در صلاحیت خویش می‌داند. از یک نظر این خود نمودار واقعیتی است که پدیده زبان را از دیگر پدیده‌هایی که زائیده وجود بشر اندیشمند و زندگی دسته‌جمعی اوست جدا می‌کند زیرا آن‌چنان گسترده و همه‌جانبه است و آن‌چنان توانایی‌های بس گونه‌گون انسان را به کار می‌گیرد که هر کس از دیدگاه خود بر آن نظر تواند افکند و در آن چیزی که به کارش آید تواند دید. فیلسوفان و منطق‌دانان از کهن‌ترین دوران بدان پرداخته‌اند آن‌چنان که گاه حقیقت یک زبان معین را با حقیقت معنی به معنی مطلق آن، یکی دانسته‌اند. روان‌شناسان، جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان هر یک به طریقی پایبند آن شده‌اند. تاریخ‌نویسان و باستان‌کاوان گاه مطمئن‌ترین سند را در وجود آن یافته‌اند. زیست‌شناسان و فیزیکدانان یکی به‌خاطر اعضای گفتار و دیگری به‌خاطر امواج صوتی با آن دمخور بوده‌اند و البته هنرآفرینانی که زبان خمیرمایه کارشان است یعنی شاعران و نویسندگان دلبستگی عمیق‌تری بدان یافته‌اند و سرانجام آنان که آثار شاعران و نویسندگان و سخنوران را بررسی کرده‌اند، دستورنویسی و جایی سبک‌شناسی و نقد متون را بنیاد نهاده‌اند. جایی نیز که زبان در فرهنگ دارد آن‌چنان والاست که گاه تمامی مصالح فرهنگی یک ملت بر بنیاد آن نهاده شده است. شاید هیچ‌کس بهتر از لویی یلمسلو بنیان‌گذار مکتب زبان‌شناسی دانمارک دلیل این ویژگی زبان را بیان نکرده باشد آنجا که در آغاز کتاب خود، درآمدی بر نظریه زبان می‌نویسد: زبان- گفتار انسان- گنجینه سرشار و خشکی‌ناپذیر گوهرهای گونه‌گون است. زبان از انسان جدایی‌پذیر نیست و او را در تمامی کارهایش دنبال می‌کند. زبان ابزاری است که انسان با آن، اندیشه و احساس، عاطفه و آرزو، اراده و عمل را می‌سازد...».

 

 

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST