زنانِ نویسنده در ایران را میتوان ـ اغلبـموفق پنداشت و این نه از آنروست که مخاطبان اصلیشان که خودِ زنها هستند، فراغت بیشتری برای خواندن رمان دارند، حداقل این چیزی نیست که در عصر حاضر بتوان به آن استناد کرد. آثاری که کمابیش در حوزهی تجربیات و احساسات زنانه مطرح شدهاست، هرکدام تلاش کردهاند این دنیای در هالهی ابهام را ابراز کنند و برای حرکت این چرخ زنگاربستهی تاریخی قدمی بردارند.
زنهای نویسنده در رمانهایشان ذهنیت و تفکری کاملاً زنانه داشتهاند و موفق بودهاند یا نه، بحث مفصلی است؛ اما داشتن انتظار از نویسندهی زن که حداقل اشاراتی به هویت و فردیت زنانه داشتهباشد،بدیهی و عادی است و باید تصویری از درونیات و نقش زن در هستی به خواننده ـ بهخصوص زن ـ بدهد در غیر اینصورت بزرگترین و نمادینترین کارکردش را از دست دادهاست.خالق زن لازم است موضعش را از خالق مرد متمایز کند.
زنان نویسندهی ایرانی در مقامی قرار نداشتهاند که تریبونهایی برابر با مردان نویسنده داشتهباشند، در بیشمارشاعر و نویسندهی مرد که حداقل بدون دغدغههای اولیه مشغول فعالیت بوده و هستند، زنان نویسنده از بسیاریمسائل پیشپاافتاده رنج میبرند، بهخصوص اگر پای امیال و احساس زنانه هم وسط کشیده شود که مسئله مشوشتر هم خواهد شد،شبیخون نگاهها و قضاوتهاروزگار نمیگذارد. همراه تمام این محدودیتها نوشتن کار شگفتانگیزی است، با نبایدهای عجیب روبرو بودن ومکرر نقد روانشناختی شدن، مهمترین عامل در منزوی و محدود شدن زنهاست.
پدر ما که در آسمانی...روایتی با درونمایهی طنز از خواب دیدنهای شخصیت اول داستانِ«طاهره علوی» است که باید گفت زبانش منزوی و منفعل نیست و شخصیتهایی از زنان دیروز و امروز دارد که تا حدود زیادی مستقل و قوی هستند. علوی نویسندهی میانسالی است که هنوز خوب مینویسد.
دنیای خواب میتواندقصههای بسیاری داشتهباشد؛دنیای عجیبی که طنز و فکاهی و فانتزی و رعبآور و انذار و بیم را دربرمیگیرد.پدر ما که در آسمانی...به دو بخش «وقتی دیگران خواب مرا میدیدند» و«وقتی من خواب دیگران را میدیدم» تقسیم شده، با طنز لطیف داستان میتوان بارها قهقهه زد، بخش اول به خوابهایی میپردازد که دیگران برای شخصیت اول میبینند و بخش دوم داستان خوابهایی است که شخصیت اول در رودررویی با روح خشمگین مادربزرگش میبیند که ادعا دارد به واسطهی نوهی بیاعتقادش قصد کمک کردن و بیم دادن زندهها را دارد. بخش اول شکل خاطرهگویی دارد اما خواب دیدن شخصیت اول در بخش دوم او را وارد ماجراهایی میکند که حالا علاوه بر طنز حادثه هم چاشنی داستان میشود.
تکگوییهایی که گاه دیالوگ هم برقرار میکند جریال را به جلو میراند و اتفاقات گاه و بیگاهش بهوسیلهی همان بنمایهی اصلی که خواب دیدن است، فضا را میسازد.
با وجود تکهروایتهای مختلف از عالم باقی، خوشبختانه نویسنده نیت نمیکند مفاهیم اخلاقیِ کلیشه به خورد خواننده بدهد، بسا اینکه همین رفت وآمدها سازندهی طنز داستان است؛ اما از جلوه بخشیدن به محتوا توسط فرم عاجز است و زبان گاه و بیگاه چنان روایت را پاره میکند که ما را بیرحمانه به بیرون از کتاب پرت میکند؛ چنانکه باید همت کرد و برای ورود دوباره دورخیز کرد، این اتفاق آنقدر تکرار میشود که ممکن است خواننده بعد از سومین یا چهارمین بار کتاب را بهحالخود رها کند و از خیر پایان بگذرد.
داستان با همان کیفیتی که آغاز میشود ادامه نمییابد، بهخصوص در بخش اول. به بخش دوم که میرسیم حوادث جانی دوباره به داستان میدهد؛ اما باز هم زبان اشتباهاتش را تکرار میکند.سطح زبان وضعیت مطلوبی ندارد، شخصیت اول گاه واژگانی از فرهنگ عامیانهی قدیم را به زبان میآورد و گاهی هم جدید و امروزی؛ مثل قماش، مشعوف، آن طرف آب در برابر چیکتوچیک، کَلکَل و از این دست عبارات که مانع میشود تشخیص داد راویِ داستان دختر دیروز است که امروز خاطرهنویسی میکند یا دختر همین امروز است و از همین امروز درحال نوشتن است. توصیفات عجیبی چون: «مرا در اقصی نقاط خانه دنبال میکرد» (ص۱۴) که هیچ در زبان این داستان نمیگنجد و از همه مهمتر شکستهنویسی در دیالوگها که پیرو هیچ قانونی نیست و از بیدقتیِ ناشناختهای رنج میبرد، از نکتههایی است که به آن توجه نشدهاست.
«انتشارات اختران» پدر ما که در آسمانی... را به قلم «طاهره علوی» در ۵۵۰ نسخه و در سال ۱۳۹۶ منتشر کرد. اختران نشر بیحاشیه و خوبی است که تلاش همیشگیاش برای چاپ و نشر کتابهایی که کلیشههای بازار نشر ایران را به همراه ندارد، بسیار قابل ستایش است.