کد مطلب: ۱۲۶۰۶
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷

شاهنامه، تاریخ به زبان رؤیا

اعتماد: به گفته خود ۳۰ سال عمرسوزی کرده تا چنین دسترنجی پدید آمد. گویا یک بار نسخه‌ای در سال ۳۸۴ به پایان رسانیده و بار دیگر در ۴۰۰ هجری تحریری تمام کرده است.

فردوسی دهقان‌زاده بوده. دهقان نه به معنای رعیت بل به معنای قدیمی آن یعنی نجیب‌زاده، خرده ملاکی که اهل معرفت بود و دلیری. هرچند این دهقانان خود از رعایا مالیات می‌ستاندند و با اعراب بده بستان داشتند اما در عین حال، با تسلط قوم عرب مخالفت می‌ورزیدند و از زمان ساسانیان پاسدار فرهنگ ایران بودند.

اما گویا فردوسی خود برای تدوین شاهنامه هست و نیستش را داده. او جابه‌جا در شاهنامه از شرایط سختش می‌نالد.

نماندم نمکسود و هیزم نه جو

نه چیزی پدید است تا جو درو

بدین تیرگی روز هول و حراج

زمین گشت از برف چون گوی عاج

بستر تاریخی و تدوین‌نامه‌ی داستان

دوران متلاطم فردوسی خود قابل توجه است چرا که ما بی‌نگاه به آن دوران پس از هزارسال گویی همین امروز با او سلفی گرفتیم و او در هپروت هزارساله دست و پا می‌زند.

دوران پر تلاطمی که از افول ساسانیان آغاز شده و به غزنویان می‌رسد و مسیر چهارصدساله‌ای را برای جبران شکست طی می‌کند. در این دوران پس از حمله تازیان و خلفای اموی و عباسی که زبان عربی زبان اول ایرانیان می‌شود، به تدریج با کشاکش بسیار صفاریان و سامانیان تقلای بازیابی هویت ایرانی، عاملی می‌شود برای بازگشت به گذشته. در آغاز این کار با ترجمه فارسی قرآن آغاز می‌شود و سپس‌تر با بازنوشت و گردآوری آثار باستانی تداوم می‌یابد.

یکی نامه بود از گهِ باستان

فراوان بدو اندرون داستان

پراگنده در دست هر موبدی

از او بهره‌ای نزد هر بخردی

پیش از او دقیقی ِ زرتشتی هزاربیت آن را سروده بود که با به قتل رسیدنش ناکام ماند. این کار فردوسی ارج نهادن به کار دقیقی است اما در عین حال به قیاس، از قدرت تصویرسازی و صحنه‌آرایی برابر ِ دقیقی می‌گوید.

همزمانی فردوسی هم با قول استاد جنیدی با محمود غزنوی همسال نیست. محمود در زمان سرودن شاهنامه هشت‌ساله است. در تاریخ بیهقی هم از شاعران همزمان او، نامی از فردوسی نیست. در متون شاهنامه فلورانس، او مدح محمود نگفت. حسن میمندی در این نسخه، عکس نسخه‌های دیگر، دشمن فردوسی است. او سلطان محمود را از دادن زر به فردوسی وا می‌نهد و به جای زر، سیم در آن نهاده و به فردوسی پس می‌فرستد که باعث خشم محمود شده و او به میمندی دشنام می‌دهد. این افسانه‌سازی‌ها البته در داستان‌های سوزناک دختر دم‌بخت فردوسی و مرگ او هنگامه می‌کند که به قول مینوی محلی از واقعیت ندارد.

شاهنامه کتابی در ستایش شاهان است؟

جنیدی می‌گوید که سامانیان و غزنویان شاه نبودند و تنها القاب موجود در اسناد تاریخی آن دوران لقب امیر بوده و بس. از این رو حتا شاهنامه کتابی منظوم در رسای شاهان نیست بل داستان شاهان است. شاه در اینجا، برگرفته از خدای است که شاه و خدا برابرند. یکی اما در آسمان و دیگری در زمین.

کتاب «خدای نامک» یا شاهنامه منصوری کتابی است به نثر و منبع مهم برای فردوسی. به گفته استاد ذبیح‌الله صفا خدای همان شاه است و خدای نامک تاریخ شاهان. از سویی خودِ فردوسی در هیچ جای کتابش آن را شاهنامه نخوانده. بل گفته:

نباشی بر این نیز همداستان

یکی بشنو از نامه باستان

بمانم به گیتی یکی داستان

از این نامور نامهی باستان

یا: کنون باز گردم به آغاز کار

سوی نامور شهریار

بدین نامه شهریاران پیش

بزرگان و جنگی سواران پیش

همین طور: نامهی نامور، نامور نامه، فرخ نامه، نامهی پارسی و... نامیده است. او این کتاب را در شصت‌هزاربیت سروده که ده‌هزاربیتش مفقودشده. سه بخش دارد: اساطیری. حماسی و تاریخی.

آمیختگی اسطوره و حماسه و تاریخ البته در همه‌ی این سه بخش وجود دارد. فرازهایی از پهلوانان اشکانی یا دیدگاه‌های آیین مهری و زرتشتی در این بخش قابل‌توجه است که خود مبحث مفصلی را می‌طلبد. از کیومرث که نخستین انسان (انسان کامل) است، خدای نباتی که با رویاندن ریواس خود زن و مرد نخستین را می‌آفریند. این اسطوره آفرینش البته در دوران باستانی میانه، یعنی ساسانیان، توسط مغ‌های زرتشتی در بهینه‌سازی اوستا صورت می‌گیرد. رستم و نیاکانش تبلور این سنت مهریاند و اسفندیار پهلوانان زرتشتی. اینکه جمشیدشاه، شاه نبود، خدایی است ـ یم ـ هندیی که عامل زایش آدمی است. همچون رستم که ایزدی هندی ایرانیست همچون ایندرا خدای جنگ که پس از گذر تاریخ در دوره اشکانیان پهلوانی می‌شود بر ساخته‌ی فردوسی (رستم در اوستا نیست). یا خودِ آژدی هاک که اژدهای سه سر و سه پوز است و در شاهنامه پا بر زمین می‌گذارد می‌شود ضحاک ماردوش و کشنده جمشید و مقلوب فریدون. در شاهنامه نیروهای رازآمیز آسمانی، اسطوره و افسانه به واقعیت بدل می‌شود و ماوراءطبیعت به عرصه طبیعت فرود می‌آید. از این رو شاهنامه در جوهر خود واقع‌گراست. شاهنامه حماسه تاریخی و درونمایه آن تاریخ ایران است. (ارمغان مور. مسکوب)

سخن هرچه گویم همه گفته‌اند.

برِ باغِ دانش همه رُفته‌اند

شاهنامه متکی به داستان‌های پیشین باستانی است. اما پیش از آنکه به متن‌های پهلوی زرتشتی وابسته باشد، به سنت زنده و پویای روایات شفاهی و گاه مکتوب شرق ایران وابسته است و به همین دلیل با متون حماسی اوستا تفاوت دارد هرچند به گمانی خودِ شاهنامه یکی از منابع زرتشتی است. او راوی داستان‌های شرق ایران است و از این رو در شاهنامه از داستان‌های جنوب ایران کمتر نشانی است. به عبارتی حکیم توس ناظمی است که داستان‌های پیشین خود را به نظم در می‌آورد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST