کد مطلب: ۱۲۶۲۸
تاریخ انتشار: شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷

رشد ترجمه، مرهون امنیت اجتماعی است

عطیه مناجاتی

اعتماد: از گذشته تا به امروز بشر سعی کرده از طریق ارتباط، نیازهای جسمی و روحی خود را مرتفع کند و تا زمانی که خواستار علم، سیاست، هنر و فرهنگ است این نیاز نیز وجود دارد. در این بین زبان نقش کلیدی در انتقال مفاهیم مورد نیاز داشته و دارد. منوچهر صانعی‌دره‌بیدی، پژوهشگر، استاد فلسفه و مترجم آثاری نظیر «دین در محدوده عقل تنها» ایمانوئل کانت، «فلسفه دکارت»، «مقدمه بر علوم انسانی» ویلهلم دیلتای و «فرهنگ فلسفی» جمیل صلیبا بر این باور است تا زمانی که پیشرفت در صنعت، علم و هنر مشهود است وجود ابزاری به نام ترجمه نیز ضروری است. با او درباره ترجمه، نقش و اهمیت در انتقال و رشد فرهنگ و اندیشه ایران گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌آید.

 

با توجه به سابقه طولانی خود در ترجمه آثاری از برخی بزرگان فلسفه غرب نظرتان درباره صنعت ترجمه در ایران در چه دورانی ظهور پیدا کرد و اساساً چه نقشی در رشد فرهنگ اندیشه ایرانی داشته است؟

برای بررسی این مبحث باید گریزی به ورود ترجمه به ایران داشته باشیم. اولین دوره از ترجمه در ایران مربوط به عصر ساسانی است. به این صورت که در دربار انوشیروان مباحث فلسفی مطرح شده و این مباحث به فارسی برگردانده می‌شد. آثاری نظیر کلیله و دمنه که از هند به ایران آمده محصول آن دوره است. اما بعد از دوره ساسانی آثار عربی وارد ایران شد و در دربار مأمون عباسی موسسه‌ای به نام «بیت‌الحکمت» راه‌اندازی شد و مترجمان آثار خود را از یونانی به عربی ترجمه می‌کردند. این ترجمه‌ها دومین مرحله یا دوره ترجمه از فرهنگ غربی به ایران (البته به زبان عربی) به شمار می‌آید. به این ترتیب بعد از اعراب دیگر ترجمه نداریم و پس از آن آرام‌آرام در دوره قاجاریه و پهلوی و البته در دوره جمهوری اسلامی اوضاع ترجمه بهتر شد.

اما موضوع حائز اهمیت نقش مؤثر ترجمه در انتقال فرهنگ میان جوامع است. هرجا فناوری و علوم مختلف در جهان رشد می‌یابد همپای این رشد ترجمه نیز توسعه پیدا می‌کند چرا که عموم مردم به زبان‌های مختلف تسلط ندارند و مترجمان سردمداران ارتباط میان فرهنگ‌های مختلف به‌شمار می‌آیند. کما اینکه اگر ترجمه آثار یونانی به عربی نبود ما نمی‌توانستیم به اندیشه بزرگان غیرایرانی دسترسی پیدا کنیم. به این خاطر در بسیاری از موارد مشابه اینچنینی رشد فرهنگ اندیشه ایرانی (البته فرهنگ ایرانی از سابقه درخشانی برخوردار است) یا بهتر است بگوییم تبادل میان فرهنگ و اندیشه‌های جهانی مرهون ترجمه است.

در میان صحبت‌های‌تان به سابقه فرهنگ ایرانی اشاره کردید، از این حیث در مجموع آن چیزی که امروز در فرهنگ اندیشه جامعه ایرانی شاهد هستیم آیا بیشتر تحت‌تاثیر آثار متفکران ایرانی است یا تحت تأثیر متفکران غیر ایرانی؟

آن چیزی که ما به عنوان فرهنگ ایرانی می‌شناسیم و اصالت ایرانی دارد مرهون کتاب‌هایی نظیر اوستا، شاهنامه فردوسی، خداینامه و بسیاری از کتاب‌های از این دست است که نشان از تمدن و فرهنگ غنی ایرانی دارد زیرا کشور ایران از قدمت تاریخی زیادی برخوردار است. به طوری که این قدمت از کشورهایی نظیر هند، مصر و چین هم بیشتر است. تا آنجا که تفکر توحیدی- یعنی اعتقاد به خدای واحد- در کشور ایران شکل گرفت و این تفکر از ایران به دیگر کشورها ورود پیدا کرد و آنچه مشهود است باستان‌شناسان در کشور ایران نشانی از بت‌پرستی پیدا نکرده‌اند یعنی ایرانی‌ها از ابتدا موحد بوده‌اند. در حالی که ۷-۶ هزار سال پیش که اندیشه توحید در ایران شکل گرفت این اندیشه نه در اقوام هندی وجود داشت و نه در کشور مصر. در این بین لازم است که بگوییم فرهنگ ایرانی تحت تأثیر اقوام هندی و اروپایی تکامل یافت اما همان‌طور که اشاره شد صنعت ترجمه در دوره ساسانی پدیدار شد که قدمتش کمتر از دو قرن است و از این طریق ایرانی‌ها با بعضی از منابع هندی که هم‌نژاد خودشان بود آشنا شدند. حتی در این بین نظری هم وجود دارد که افلاطون تالیفاتش را از ایرانی‌ها گرفته است. البته این یک نظریه است و نمی‌توان زیاد به آن استناد کرد اما به هر روی این نظریه وجود دارد. همچنین در دوره ساسانی آثار افلاطون را به زبان پهلوی ترجمه می‌کردند بنابراین نمی‌توان گفت فرهنگ و تفکر ایرانی از دیگر فرهنگ‌ها نشات گرفته است همچنین از طریق ترجمه، فلسفه یونانی گسترش پیدا کرد و در دوره معاصر هم به زبان‌های انگلیسی، فرانسه و آلمانی ترجمه شده و می‌شود.

افت و خیزهای ترجمه در کشور ما را چطور می‌توان صورت‌بندی کرد و منشأ قوت و ضعف آن را در دوره‌های مختلف چطور ارزیابی می‌کنید؟

اگر نهضت ترجمه مانند دیگر فعالیت‌های فرهنگی همگام با فعالیت‌های اجتماعی و حتی پیشرفت فناوری حرکت کند یعنی اینکه زمانی شرایط فرهنگی فراهم باشد و رشد هنر، اقتصاد، علم و صنعت داشته باشیم ترجمه هم کنار این موارد رشد پیدا می‌کند.

اما برعکس زمانی که این رشد بنا به هر دلیلی متوقف یا کند شود رشد علم و هنر نیز متوقف شده و در پی این توقف ترجمه نیز افول پیدا می‌کند. در ایران هم به خاطر حملات پی‌درپی اقوام مختلف این رشد متوقف شد. اما وقتی که قانون مشروطه شکل گرفت و نظم سیاسی دایر شد شرایط برای توسعه اقتصادی و پیشرفت علم، فناوری و هنر هم شکل گرفت و در کنار این رشد ترجمه هم توسعه یافت. به عبارت ساده‌تر خیزش ترجمه یا به عبارتی رشد ترجمه ارتباط مستقیم دارد با امنیت اجتماعی که متاسفانه ایرانی‌ها نزدیک به یک قرن از امنیت اجتماعی برخوردار نبودند و نبود این امنیت سبب شد نه تنها از رشد علم و هنر باز بمانیم بلکه در انتقال فرهنگ و اندیشه از طریق ترجمه آن‌گونه که شایسته است موفق عمل نکنیم.

نهضت ترجمه در ایران را می‌توان به چند دوره تقسیم کرد و در چه دوره‌ای اندیشه موثری در فرهنگ ایرانی ورود پیدا کرد یا سبب رشد اندیشه فرهنگ ایرانی شد؟

همان‌طور که می‌دانید نهضت ترجمه شامل سه دوره ساسانی، عباسی و معاصر می‌شود. دوره معاصر از اواسط قاجاریه شروع شد و هر چقدر پیش رفتیم تکامل بیشتری صورت گرفت اما بهترین دوره درمعاصر همین زمان حال محسوب می‌شود.

از دوره ساسانی و مأمون عباسی آثار مثبتی از ترجمه به‌جامانده، آثاری که ابن‌سینا و فارابی ترجمه کرده‌اند. اما در دوره معاصر تا به امروز اگر چه به لحاظ کمیت ناقص بوده‌ایم اما خیلی از آثار درجه اول مدنیت غربی نظیر علوم نظری، طبیعی، فیزیک، اخترشناسی، ریاضیات، فلسفه، جامعه‌شناسی و روانشناسی را که قبل‌تر از این باید ترجمه می‌شد، ترجمه شده است. این موضوع به خاطر کم‌لطفی حکومت‌ها بوده است چراکه اصلاً ذهن‌شان به رشد فرهنگ خطور نمی‌کرد. اما چیزی که در عصر معاصر و دوره مدرن فعالیت‌های فرهنگی شاهد هستیم کاملاً برعکس است زیرا خود دولت‌ها مشوق این امر هستند و سعی می‌کنند از طرق مختلف به رشد این فرآیند کمک کنند. به این طریق دولت افراد متخصص در این زمینه را باید استخدام کند و زمینه را برای مترجمان فراهم کند.

جا دارد بگویم بنده زمانی که کتاب اصول فلسفه «دکارت» را ترجمه کردم در مقدمه‌اش قید کردم این کتاب باید حداقل ۲۰۰ سال پیش به فارسی ترجمه می‌شد. ترجمه‌هایی که در حال حاضر مشهود است غالباً با علاقه شخصی برخی مترجمان است که انجام می‌شود. بنابراین دولت باید بیشتر از اینها برای رونق ترجمه و تشویق مترجمان وقت و انرژی بگذارد.

خلاصه امر باید بگویم بیشترین تأثیر ترجمه را در صدر اسلام و برخی خلفای عباسی (که آثار یونانی به عربی ترجمه می‌شد، شاهد هستیم. به طوری که می‌توان ادعا داشت تقریباً آثار یونانی-عربی شده اذهان ایرانی را متأثر کرده است و بزرگانی نظیر فارابی و ابن سینا از ترجمه‌های یونانی و عربی استفاده می‌کردند. گفتنی است، قبل از ابن‌سینا یعنی تقریباً اواخر قرن دوم و سوم هجری متکلمان وقت با این اندیشه‌های زمان خود آشنا بودند. اندیشه کلامی نیز اقتباس از همین ترجمه‌ها است تا آنجا که سبب رونق تفکر فلسفی شده است.

در بین این سه دوره که نام بردید، دوره طلایی ترجمه را کدام می‌دانید؟

از بین این سه دوره می‌توان به دوره ساسانی که بسیاری از مترجمان را برای ترجمه آثار دیگر کشورها استخدام می‌کردند، اشاره کرد به طوری که حتی این ادعا از آن دوران به جا مانده که هم‌وزن کتاب ترجمه‌شده به مترجم طلا می‌دادند. یعنی به این حد ترجمه مورد توجه و اهمیت سردمداران حکومت آن زمان بود. البته این ادعا تنها حرفی است که نمی‌توان زیاد به آن استناد کرد. اما آنچه مسلم است حمایت حاکمان وقت از مترجمان و اهمیت دادن به ترجمه بود. طوری که به صورت اخص این دوره به رشد فرهنگ اندیشه ایرانی کمک شایانی کرده است.

نقش ترجمه در انتقال اندیشه ایرانی به فرهنگ غرب چیست؟

غربی‌ها در قرون وسطی آرام آرام با مشرق زمین و زبان ایرانی نظیر پهلوی، عربی و هندی آشنا شدند و شروع کردند به ترجمه آثار علمی، هنری و ادبی که در این سه زبان وجود داشت. به عنوان مثال ابن‌سینا و زکریا در خصوص علم پزشکی و خیام در خصوص ادبیات و علم ریاضی تأثیر مثبتی بر آثار غربی گذاشتند و وجود آثار بزرگانی از این دست سبب درخشش ایرانی‌ها و آثار ایران شده است به طوری که بزرگان ایرانی را به خود ایرانی‌ها بیشتر از آن چیزی که ایرانی‌ها می‌شناختند، شناساند.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST