کد مطلب: ۱۲۶۷۳
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷

جنگ، نقطه پایانی برای آرزوها؟

گلناز عصّاری

درد و اندوه بر فرداهایی که سرنوشتشان در شوم‌نگاری جنگ تباه شده، فردا برای انسان‌هایی که جنگ چون ریسمان دار، بر گلوی چکاوک‌ها و شب‌بوها حلقه زده، چه معنایی خواهد داشت؟ گویی هیچ‌کس به فردا نمی‌اندیشد، فردا یادآور یأسی گنگ و ملالی بی‌پایان است، دردهایی که نمی‌توان برایش یک نقطه‌ی پایان گذاشت.

این بلاهتِ تمام‌قد انسانی از غرور می‌آید یا بی‌خردیِ محض که به خود اجازه می‌دهد تمام موجودات را تکه تکه کند و بر فراز قله‌ای از اجساد علم پیروزی برافراشته کند؟ چه کسی می‌تواند جنگ را درک کند؟وقتی که سایه‌ی سیاه و زشتکارش بر آسمان سایه انداخته و ردی از غبار خاکستری را در امتداد کبود افق پاشیدهو آه سرد خورشید که بر اجساد غرق در خون سرود وحشت می‌خواند. کوچه‌ها دندان‌های پوسیده‌ی شهری که عفونت و درد تراوش می‌کند، شاخه‌ی جوان درختان کهدردمند به سمت ریشه‌هاسرگردانده‌اند و گویا همه‌ی ارکان حیاتآگاهی دارند که زمین درحال فرو بردن و بلعیدن همه چیز است.

چه وحشت بزرگی از پرواز پرندگانِ ستیزه‌جو در آسمان بر دل‌هامی‌نشیند.خون جوانان بر گردن ریش‌سفیدانی است که جنگ را با باورها و ایدئولوژی‌های خودخواهانه آغاز می‌کنند، غافل از آنکه جوانان به الوهیت زنگاربسته بر دیوار معابد دل نمی‌بازند، آنها دلباخته‌ی عشق هستند، فقط به عشق فکر می‌کنند، به زندگی، به حیات، به صبح‌های خنک با شیطنت‌های خورشید بر پشت ابر.

اکنون پی‌یر، نوجوان هجده ساله بورژوای فرانسوی است که دراوج جنگ جهانی دوم،درست زمانی که فرانسه در زیر آتش هواپیماهای آلمانی می‌لرزد عاشق لوسی می‌شود و نمی‌داند این جنگ است که یکباره آوار می‌شود یا عشق است که بی‌مقدمه ظاهر می‌شود. در یک شب سرد و وحشت‌زده‌ی زمستانی که پی‌یر در حال رفتن به خانه است در کوپه‌ای از قطار مترو شیفته‌ی نیم‌رخ ظریف دخترکی تنها می‌شود که گویی سال‌هاست درون قلبش او را می‌ستاید. دختر بی‌اینکه چهره برگرداند نرم و داغ دستش را در دست مهربان پی‌یر رها می‌کند تا وحشت ازدحام و موج جمعیت را در این تکیه گاه شیرین به فراموشی سپارد. شاید عشق و جنگ بی‌شباهت نباشند.

پی‌یر تا شش ماه آینده به جبهه فراخوانده می‌شود، او که تا دیروز در رخوت و ناامیدیِزندگی در زمانه‌ای پست،دست و پا می‌زد حالا این عشق پیچیده و سوزان او را امیدوار کرده است. زندگی در برابر این زوج جوان دلباخته چون شکوفه‌های نرم و نازک بهاری دانه دانه می‌شکفد، هرچند که چونتار مویی می‌نماید که هیچ امیدی به پاره نشدنش نیست. زندگی‌ای که حالا پر از شیفتگی و نور است در دست‌های کنجکاوی گنجانده شده که هر لحظه بیم لرزیدنش می‌رود. پی‌یر و لوسی تصمیم خوبی گرفته بودند، نه به اخبار جنگ گوش می‌دهند و نه صحبتی از آن به میان می‌آورند، می‌خواهند دست‌کم همین لحظه را زندگی کنند و به هیچ فردای شبح‌آلودی فکر نکنند.می‌دانند که این سعادت دیری نخواهد پایید. آه، چه تصویری دردناک‌تر از کمرهای خمیده و پیشانی چروکیده جوانان وجود دارد؟ مرگ در کمین عشق لوسی و پی‌یر نشسته بود، اما آنها می‌خواهند قبل از اینکه ازان مرگ شوند ازان هم باشند، هرچند در این زمانه شاید مرگ پایان بدی هم نباشد، زمانه‌ای که بیش از هر وقت دیگری انسان بودن با ویرانی و تحقیر به اثبات می‌رسد.

رمان کوتاه پی‌یر و لوسی سرشار از آرمان‌های صلح و انسان‌دوستی نویسنده است، آرزوی داشتن جهانی عاری از خشونت و درشت‌خویی.

«رومن رولان» نویسنده‌ی صلح‌طلب و انسان‌گرای فرانسوی را با «ژان کریستفِ» ده جلدی‌اش می‌شناسیم که اشتفان زوایگ درباره‌ی آن می‌گوید:«این رویداد مهم بیشتر پدیده‌ای اخلاقی است تا ادبی.»رومن رولان فقط یک رمان‌نویس نبوده، او نمایش‌نامه‌نویس، مقاله‌نویس،زندگی‌نامه‌نویس، مورخ هنر و موسیقی‌شناس برجسته‌ای بوده است. نثر درخشان رولان تا به امروز هم دست‌نیافتنی باقی مانده است.

کتاب در ۱۰۳ صفحه از سوی انتشارات «نشر نو» در نهایت آراستگی و پاکیزگی در اختیار خواننده‌ی ایرانی قرار گرفته است. نام مینو مشیری، مترجم کتاب، دلیل روشن دیگری برای اعتماد به این چاپ است.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST