بیشکلتر از باد شدم تا نهراسی
وقتی که منِ واقعیام را بشناسی
پیداست که در حوصلهی جسم، نگنجد
این وسعتِ پُر دغدغه این روحِ حماسی
ها.... عاشق روییدن و تکثیر شدنها!
در پیلهی پیراهنیِ خود نَپَلاسی
عریان شو و انکار کن این جسم شدن را
تو جانی و جان را که نپوشند لباسی
تا مرگ رسیدیم و به سویی نرسیدیم
ما را به کجا میبرد این پرت حواسی؟
محمدعلی بهمنی