اعتماد: اقبال روشنفکران به فضای مجازی از پس یک دوره طولانی انسداد سیاسی-رسانـهای، بــاعث رونق زائــدالــوصفشبکههای اینترنتی در میان نخبگان فرهنگی جامعه ما شده است. همانهایی که پیش از این برای شنیدن سخنرانیهایشان باید منتظر برگزاری همایشی یا سمیناری- آن هم در صورت لغو نشدن- مینشستیم، گاهی هم برای خواندن مطلبی یا گفتوگویی از آنها ناگزیر از خرید روزانه مطبوعات بودیم تا تحلیلها و اظهارنظرهایشان را از دست ندهیم، حالا از طریق فضای مجازی هرچه را بخواهند میگویند و با مخاطبان خود سریع و صریح ارتباط برقرار میکنند.
با گسترده شدن خوان اینترنت و شبکههای اجتماعی متصل به آن، گویی روشنفکران هم نفس تازه کردهاند و با انرژی ذخیرهشدهای که در طول یکی، دو دهه گذشته مجال بروز و ظهور چندانی پیدا نکرده بود به میدان آمدهاند تا جبران مافات کنند.
تاسیس صدها کانال تلگرامی با حضور چهرههای متعدد دانشگاهی- روشنفکری، به علاوه کانالهای اختصاصی- انفرادی هر کدام از آنها، شاهدی بر این مدعا است.
اما فضای مجازی که با همه وسعتش علاوه بر مجازی بودن، میانمایگی و سطحینگری کمابیش از ویژگیهای آن محسوب میشود برای اصحاب فکر و نظر به فرصت بینظیری تبدیل شده تا هر آنچه را میخواستند بیواسطه و در طرفهالعینی به مخاطبان چند صد نفره و بعضا چند هزار نفره خود مخابره کنند.
کانالهای تلگرامی، پیجهای اینستاگرامی و حسابهای کاربری توییتر، این امکان را به آنها داده است تا هرآنچه میپسندند- یا تصور میکنند که مورد پسند مخاطبانشان در فضای مجازی قرار خواهد گرفت- را در سرراستترین شکل ممکن و بدون هر نوع فیلتری به دنبالکنندگان (مِمبرزها) ی خود انتقال دهند.
روشنفکران و مخاطبانشان به برکت افزایش پهنای باند و تکنولوژی پیشرفته گوشیهای تلفن همراه جدید، لازم نیست معطل مطبوعاتی باشند که از فرط خودسانسوری و دست به عصا راه رفتن، در نگاه مخاطبان به عنصری بیرمق و کمرونق تبدیل شدهاند.
همایشها و نشستهای روشنفکرانه هم البته وضع بهتری از مطبوعات نداشته و ندارند. وضعیت برگزاری چنین همایشها و نشستهایی بیشباهت نیست با آنچه در مورد کنسرتهای موسیقی در برخی استانها شاهد هستیم. نشستهایی که هیچ عجیب نیست اگر ساعتی قبل از برگزاری لغو شوند. چنانچه این اتفاق را در مورد همایش «اکنون ما و شریعتی» شاهد بودیم که سال گذشته قرار بود در دانشگاه تربیت مدرس تهران برگزار شود.
اما حالا فضای مجازی نه فقط در سرعت و سهولت انتقال پیام طرحی نو در افکنده بلکه تماما ابتکار عمل را در چرخش اطلاعات از متولیان امر گرفته است؛ متولیانی که گاه نسبت به انتشار کمترین انتقاد، بیشترین حساسیت را نشان میدادند. چنانچه ابلاغ تذکرهای مکرر و اعمال توقیفهای مکدر، زور و زهرهای برای روزنامهها و مجلات نگذاشته بود تا بتوانند به وظایف ذاتی و حرفهای خود عمل کنند. حال همان متولیان اکنون باید شاهد تیراژ بالا- و گاه میلیونی- «کانال»هایی باشند که خود را به هیچ مرجع رسمی و غیررسمی پاسخگو نمیدانند و تنها کاری که از دستشان برمیآید فیلترینگ است که آن هم به نظر نمیرسد در درازمدت بتواند قرین توفیق واقع شود.
بنابراین طبیعی است اگر روشنفکران هم بعد از سالها صبوری در برابر خزان مطبوعات، رسیدن بهار فضای مجازی را مغتنم شمارند و متاع خود را در این بازار جدید و جذاب عرضه کنند. بنابراین حضور پررنگ روشنفکران در شبکههای متعدد و رنگارنگ مجازی امری طبیعی به نظر میرسد. اما طبیعی بودن آن، جدا از پیامدها و تبعاتی است که بر این حضور مترتب است.
هرچند احتمال توسعه فرهنگ عمومی از طریق حضور مستمر- و احیانا موثر- روشنفکران در فضای مجازی منتفی نیست اما به نظر میرسد این بنا چندان هم خالی از خلل هم نباشد.
شاید این همه در دسترس بودن روشنفکران و نخبگان فکری و انتشار دهها و شاید صدها اظهارنظر کوتاه و بلند آنان در مورد مباحث مختلف به صورت روزانه- در انواع مکتوب، صوتی و تصویری- لزوما به تقویت جریان روشنفکری در میان توده جامعه منجر نشود.
فروکاسته شدن سطح مباحث جدی و تنزل شأن مسائل فکری در فضای مجازی، تنها بلیهای نیست که از این رهگذر بر جامعه فرهنگی ما عارض شده باشد؛ بلکه از آن مهمتر تراکم سرسامآور مطالب سرریز شده از پهنای باند است که باعث گم شدن و نهایتا شنیده و دیده نشدن پیامهایی میشود که به لحاظ محتوا عمیقا مستعد تاثیرگذاری هستند اما این پیام ها در کارزار پرهیاهو نمیتوانند راه به جایی ببرند.
به نظر میرسد تاثیرگذاری و جریانسازی موثر فکری از رهگذر فضای مجازی برای روشنفکران، بهسادگی افزایش تعداد «دنبالکنندگان» این کانالهای تلگرامی، حسابهای کاربری توییتری و فالوورهای اینستاگرامی نیست.