شرق: «نام نویل مانچین را قرض گرفت که درواقع استاد ادبیات آمریکایی در دانشگاه دولتی پورتلند بود و بهزودی دانشجوی دکترا در استنفورد میشد. پروفسور مانچین تقلبی در سربرگهای جعلی دانشگاه که با مهارت هرچه تمام درست شده بود، ادعا کرد که شاگرد توانای فرانسیس اسکات فیتزجرالد است و بسیار اشتیاق دارد تا در خلال سفرش به ساحل شرقی دستنوشتهها و مقالات این نویسنده بزرگ را ببیند. مخاطب نامه دکتر جفری براون، مدیر بخش نسخ خطی دپارتمان کتابهای کمیاب و مجموعههای استثنائی در کتابخانه فایراستون واقع در دانشگاه پرینستون بود. نامه همراه چندتای دیگر رسید. با دقت دستهبندی شد و در نهایت بر روی میز اد فولک که کتابداری قدیمی بود و وظیفهاش در کنار چند کار یکنواخت دیگر، تایید اعتبار فرستنده نامه بود، قرار گرفت». رمان «جزیره کامینو» جان گریشام با این سطور آغاز میشود، کتابی که به تازگی با ترجمه سیدسینا میرعربشاهی توسط نشر مروارید منتشر شده است.
جان گریشام، از نویسندگان معاصر آمریکایی است که اگرچه در ابتدا نویسندگی حرفه اصلیاش محسوب نمیشد اما امروز با انتشار چندین رمان مهیج توانسته است در شمار نویسندگان شناختهشده آمریکایی جای بگیرد. او پیش از آنکه بهعنوان نویسنده مطرح شود، زمان زیادی را صرف وکالت و رسیدگی به پروندههای حقوقی میکرد اما بااینحال هر روز پیش از ورود به دادگاه یا در فواصل میان جلسات به علاقهاش یعنی نوشتن داستان میپرداخت. گریشام در سال ۱۹۵۵ متولد شده است و بعد از اتمام تحصیلاتش از سال ۱۹۸۱ به مدت ده سال مشغول وکالت بود. او همچنین نزدیک به هفت سال بهعنوان نماینده دموکرات در مجلس نمایندگان به فعالیت پرداخت. اما ماجرای رماننویسی او جالب است. مترجم کتاب در بخشی از مقدمهاش دراینباره نوشته: «روزی در جریان یکی از پروندههای دادگاه شهر دیسوتو، اظهارات دلخراش دخترکی دوازدهساله و قربانی تجاوز جنسی را میشنود. این موضوع الهامبخش وی در نوشتن رمانی میشود که در آن پدر قربانی، متجاوزان دخترش را به قتل میرساند. گریشام سه سال هر روز ساعت پنج صبح از خواب بلند میشد تا پیش از شروع کار، فرصتی برای ادامه نگارش داستانش داشته باشد». او بالاخره در سال ۱۹۸۷ رمانش با عنوان «زمانی برای کشتن» را به پایان رساند و البته اغلب ناشران حاضر به انتشار آن نشدند. تا اینکه سرانجام ناشری کوچک انتشار رمان را میپذیرد و در نسخههایی معدود آن را به چاپ میرساند. بهاینترتیب گریشام در آغاز با اقبالی در نویسندگی مواجه نمیشود اما به کارش ادامه میدهد تا سرانجام موقعیتش را بهعنوان نویسنده به تثبیت میرساند. او فقط یک روز بعد از اتمام کتاب اول، شروع به نوشتن «شرکت» میکند؛ داستانی که به روایت ماجرای وکیلی جوان و موفق میپردازد که جذب دفتر وکالتی مشکوک شده است. مترجم درباره این داستان نوشته است: «هنگامی که گریشام امتیاز داستان را در ازای ششصدهزار دلار به فیلمسازی پارامانوت فروخت، یکباره بهسان مهرهای پولساز در صنعت چاپ ایالات متحده درآمد. کتاب دوم او در سال ۱۹۹۱ به مدت چهلوهفت هفته در صدر جدول پرفروشترینهای نیویورکتایمز قرار داشت و سرانجام در همان سال بهعنوان پرمخاطبترین کتاب سال شناخته شد. موفقیتهای بزرگ و متعدد رمانهای بعدیاش نیز گواه مهارت او در این ژانر داستانی بودند». گریشام از سال ۱۹۹۸ بهبعد هر سال کار نوشتن یک رمان را تمام کرده و آثارش تاکنون به زبانهای متعددی ترجمه شدهاند و در تیراژ وسیعی به چاپ رسیدهاند. او کار وکالت را در سال ۱۹۹۶ بعد از موفقیت در آخرین پرونده قضاییاش کنار گذاشت. در بخشی دیگر از رمان میخوانیم: «نیمهشب، مرسر روی پله پایینی معبر نشسته و پاهای برهنهاش را در ماسه فرو کرده بود. امواج یکی بعد از دیگری به ساحل میرسیدند. او هرگز از صدای اقیانوس خسته نمیشد. شکستن آرام امواج در دریای آرام یا موجی ویرانکننده در توفان را دوست داشت. امشب بادی در کار نبود و سطح آب پایین بود. فردی تنها در فاصله دور و لب آب به سمت جنوب راه میرفت. همچنان از سر شام خندان بود و تلاش کرد تا جایی که میشود، صحنهها را به خاطر بیاورد. هرچه بیشتر فکر میکرد، بیشتر به نظرش حیرتانگیز میآمد؛ اتاقی پر از نویسندهها، با همه ضعفهای شخصیتی و خودپسندی و حسادتهایشان... و با تمام این اوصاف، حتی یک مشاجره هم رخ نداد. دریغ از حتی یک کلام زننده. مولفان معروف، ایمی، کاب و اندی، مشتاق تحسین منتقدانه بودند درحالیکه ادبیها، لی،جی و مرسر، میل به فروش بالاتر داشتند. مایرا به هیچکدام از اینها اهمیت نمیداد. بروس و نوئل راضی بودند که در وسط بمانند و همهشان را تشویق کنند...».