ایران: الف- نوشتن از روزنامه خراسان، درآغازهفتادسالگیاش، حسی
لذت بخش میدهد ؛دستکم بهصاحب این یادداشت که بیش ازدودهه درآن نفس کشیده است.
«خراسان» فقط یک روزنامه نیست، مصداقی از یک میراث فرهنگی است که هفتاد سال همسان
مردمان این بوم و بر زیسته است، با همه تلخیها و شیرینیهایش. مطبوعات و نشریات
دراین استان وبویژه مشهد، عمری یک صد ساله دارد و «خراسان» خود درشمار این تاریخ
است و درسرزمینی متولد شد که «فرهنگ» درآن حرف اول را میزند. با نگاهی به شناسنامه
این نشریات و کسانی که درآنها مینوشتند بخوبی درمی یابیم که فرهنگ مدارانی صاحبان
این نشریات و روزنامهها بودهاند و قلم زدهاند که درعرصه فرهنگ و سیاست و دانش
نام و آوازهای داشتند و«خراسان» خود میراث دار این نسل پرشکوه ادبی وفرهنگی و
سیاسی بوده است و در ادامه این سلسله جبال برپای ایستاد. ملک الشعرای بهار، مهدی
اخوان ثالث، دکترعلی شریعتی، استاد محمدرضا شفیعی کدکنی، محمد قهرمان و... فراوان
از این نامبرداران حوزه ادبیات و فرهنگ نگاه دارندگان این میراث مطبوعاتی بودهاند
که اگر نبود شکوه دیروزآن و میراثداری نسلهای بعد، شاید امروزبه جشن هفتاد سالگیاش
نمیرسید.
ب- روزنامه «خراسان» از دیگرسو حکم آینه داشته و دارد
برای مردم، مردمی که با اونفس کشیدهاند و باوجود پریشانحالی مبتلابه این روزهای
مطبوعات، هنوزگام پس نکشیده و وفادارانه با اوهمراهاند. اگر در میانه راه گله و
شکوهای هم بوده است، شجاعانه و دلسوزانه انتقاد کردهاند و نخواستهاند «خراسان»
ز باد و زباران حوادث و موضع گیریهای سیاسی گزندی ببیند. ازاین رو نه تنها این
روزنامه خود بازتاب دهنده خوشیها و ناخوشیهای این مردم بوده است که خود مردم
نیزآینهای برای خراسانیان بوده و هستند تا قدر این وفاداری را بدانند و ازاین
میراث فرهنگی درسرزمین آفتاب پاسداری کنند.
پ- نوشتن از فراز و نشیبهای«خراسان» هفتاد ساله خود
مصداق مثنوی هفتاد من کاغذ است که در این یادداشت کوتاه ممکن نیست و به اجمال و
گزیده باید نکتهای بر دو نکته پیشین بیفزایم.
به تجربه دریافتهام و باور دارم دراین دوران آشوب زده
که گریبانگیرمطبوعات شده است و درمصاف با دیگررسانههای ریز و درشت مجازی سرسختانه
میستیزند، هنوزهم مطبوعات میانداران حوزه رسانهاند و روزنامه «خراسان» نیز به
پشتوانه این گذشته پرشکوه و داشتههای فرهنگی این دیار فرهنگ مدار و البته برهمان
مدار مردمگرایی همیشگی میتواند بماند و شمعهای بیشتری را در جشنهای تولدش روشن
کند.«خراسان» یک روزنامه نیست؛ یک شهروند است در کنار دیگر شهروندان که عمری هفتاد
ساله دارد و به قامت یک انسان نفس میکشد. استقلال فکری و سیاسی، توجه جدی به مردم
و دردها و خواستهای آنان، به روزشدن و بهرهگیری از فناوریهای روز و رسانههای
هماهنگ با روزنامه کاغذی هنوزهم میتواند «خراسان» را برهمین سکوی بلند پرآوازه
نگاه دارد و به یادگار بماند برای آیندگان و سندی زنده باشد بر این ادعا که
«روزنامهها نمیمیرند.»