کد مطلب: ۱۳۰۷۵
تاریخ انتشار: سه شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۷

مثلث نادرست سنایی، عطار و مولوی

سی‌امین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ی سنایی با عنوان «ملک سنایی» به رویکردی تازه در حل و تحلیل شخصیت‌شناسی سنایی اختصاص داشت که در روز چهارشنبه ۲۰ تیر با سخنرانی دکتر مهدی محبتی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

محبتی  در ابتدای این نشست گفت: زندگی سنایی به دو مرحله قبل و بعد از توبه کردن تقسیم می‌شود. نکات تعلیمی از سرودن مدح، هجو و هزل در اشعار سنایی وجود دارد. شعر سنایی به سه دسته شعرهای روشن، تاریک و تیره و خاکستری تقسیم می‌شود و جای دادن عرفانیات او در دسته شعرهای روشن، هجو، هزل و مدحیات او در دسته شعرهای تاریک و آنچه ما نمی‌دانیم در دسته شعرهای خاکستری اوست. زمانه سنایی دوران گذار و آشوب‌های اجتماعی است، سنایی یک انسان تراژیک بوده و راه‌حل‌های مطرح شده در تطهیر چهره سنایی از تناقضات موجود در شعر اوست. مشکلات شخصی، شخصیتی و فکری سه مشکل بزرگ سنایی هستند که از تقسیم آن‌ها حدود ده نوع تعارض در شخصیت به وجود می‌آید.

چرا می‌گوییم سنایی متعارض است؟

کمتر کسی توجه می‌کند که ادبیات فارسی به کجا می‌رود. آنچه درباره سنایی مطرح کردند جواب نمی‌دهد که شاعر تراژیک است و این مساله سنایی را حل نمی‌کند و به تعبیر کانت باید روش را تغییر داد و به گونه‌ای با سنایی رفتار کنیم که جواب بدهد. بعضی‌ها می‌گویند شخصیت سنایی اصلا تعارض ندارد: «بیت من بیت نیست اقلیم است /هزل من هزل نیست تعلیم است» این مسئله که می‌گوییم سنایی متعارض است، چیزی نیست که اکنون مطرح شده باشد، بلکه از همان عصر ظهور سنایی وجود داشته است، چنان که همان زمان درباره کفر و ایمان سنایی برخی می‌گویند کلام او عین کلام خدا است و برخی معتقدند که سنایی اصلاً مسلمان نیست؛ یعنی تعارض تا این حد وجود دارد.

سنایی درگیری‌هایی داشته که از همان زمان قدیم با سنایی وجود داشته است. در مناقب‌العارفین حکایاتی از قانعی که ملک‌اشعرای زمان خودش است، نقل شده که در آنجا از مسلمان بودن سنایی سؤال می‌کند که هربار پاسخ مولانا به و تاکید بر مسلمان بودن سنایی است. این حکایات نمونه‌هایی از عهدی است که هنوز مولانا زنده است، سایه عطار بر سر او و سنایی نور چشم آن‌ها است و شک در این است که سنایی مسلمان است یا خیر؟ که مولانا پاسخ می‌دهد سنایی نه تنها مسلمان که نور چشم اسلام است. در همان زمان شاهد هستیم که شمس تبریزی در چندین جا از مقالات خود متوجه سنایی است. در جایی کلام سنایی را کلام خداوند می‌داند و می‌گوید اینقدر این کلام متعالی است که قطعاً کلام بشر نیست و کلام الهی است، ولی همین شمس حدود چهارده بار سنایی را می‌کوبد و به جایی می‌رسد که می‌گوید سنایی تا مرز کفر رفته است. شمس که در قضاوهایش بسیار دقیق است از یک طرف می‌گوید کلام سنایی کلام خداوند است و از یک طرف او را کافر می‌انگارد. این مورد از نمونه تعارضاتی است که در گذشته نسبت به سنایی وجود داشته است.

نقد سعدی بر سنایی درست نیست

خاقانی هم به سنایی توجهاتی داشته است. در همان عهدی که مولانا از سنایی تعریف می‌کند، سعدی که هیچ کسی را به بدی یاد نمی‌کند، سنایی را مدعی می‌خواند که مدعی بودن تهمت سنگینی است، یعنی اگر بافت فرهنگی اشعار سعدی بررسی شود و واژه مدعی از نظر معنی و نشانه‌شناختی تشریح شود، متوجه می‌شویم که مدعی یکی از کلمات بسیار سنگینی است که سعدی به کسی نسبت می‌دهد. البته کلام سعدی و سنایی هر دو درست است اما نقد سعدی بر سنایی درست نیست، چرا که در دو فضای متفاوت است. اگر سیری در تاریخ ادبیات داشته باشیم، می‌بینیم که بحث‌ها درباره سنایی زیاد است. بنابراین این شخصیت که از بدو ظهور و برون‌داد شعرهایش دچار مشکلات است را نمی‌توان نادیده گرفت. نمی‌توانیم چشمان خود را ببندیم و اینکه سنایی تعارض دارد را وهم بدانیم. در واقع وهم این است که ما سنایی را خفه کرده و او را به شاعری که خودمان می‌خواهیم، تبدیل کرده‌ایم. به او قالبی داده و می‌گوییم سنایی عارفی بزرگوار است، درصورتی که سنایی عارف نیست.

سنایی فقط نقل کننده تجربه‌های عرفانی است و نقل تجربه‌های عرفانی هم عرفان محسوب نمی‌شود. سنایی حتی اگر عارف هم باشد، آن عارفی که مولانا است، نیست. یکی از غلط‌ترین چیزهایی که در فرهنگ ما جا افتاده، این است که یک مثلث از سنایی، عطار و مولانا درست کرده‌ایم، در صورتی که این‌ها در واقع سه خط جدا در سه جهت مخالف هستند. یعنی تحت هیچ ملاک، شرایط و منطقی نمی‌توان عطار را ادامه سنایی و مولانا را ادامه عطار قلمداد کرد. چرا که جهانی که عطار دارد، بسیار نزدیک به دنیای پوچ‌گرایانه جهان معاصر است اما دنیایی که مولانا دارد، یک دنیای کاملاً عارفانه و والا است. در دنیای عطار اگر کسی به دنبال نظام احسن بگردد، خودش را مسخره کرده، اما در دنیای مولانا همه چیز زیبا و قشنگ است.

چرا به سنایی حکیم می‌گویند؟

سنایی با این شخصیت، بزرگی و فراست نمی‌تواند در قالب عرفان بگنجد، اگر بخواهیم سنایی را عارف بنامیم، مانند این است که شتری را در سوراخ موش جای دهیم، بنابراین به همین خاطر به او حکیم می‌گویند. از طرفی چون شرط اول حکمت این است که حکیم کسی است که کار لغو نمی‌کند و سنایی قصاید و اشعار زیادی دارد که لغو هستند و حرف‌هایی دارد که در هیچ جای ادبیات نیست، در نتیجه سنایی را حکیم هم نمی‌توان خواند.

یک چهارم قصاید سنایی مدح کامل است

همه آثار سنایی در مجموع  با احتساب آن سه اثر منسوب به او، حدود سی هزار بیت می‌شود که با توجه به سن سنایی که حدود ۶۰ سال عمر کرده، متوجه می‌شویم که در این عمر کوتاه چه تأثیر بزرگی گذاشته است. هیچ یک از متفکران اسلام در سن ۵۵ سالگی به اندازه محمد غزالی، ابن‌سینا و سنایی تأثیر نگذاشته است، یعنی غزالی، ابن‌سینا و سنایی سه نفری در جهان اسلام هستند که جریان‌سازند و هر کدام در جهتی تأثیر گذاشته‌اند. نقش سنایی در حیطه ادبیات فارسی، تقریباً معادل نقشی است که محمد غزالی در حیطه تفکر و ابن‌سینا در حیطه جهان‌شناسی فلسفی داشت. یک چهارم قصاید سنایی مدح کامل است. برای نمونه حدود دو سوم قصاید سنایی مدح خواجگانی است که در بسیاری از قصاید عرفانی خود بر آن‌ها می‌تازد. یا اینکه یک سیزدهم حدیقه او هم از مدح تشکیل شده است. درباره اینکه چرا سنایی به این اندازه به مدح پرداخته است، می‌توان گفت که بزرگ‌ترین دانشمند زمان و علامه روزگار هم اگر به قدرتی وصل نباشد که حرف خود را مطرح کند، هرگز شناخته نخواهد شد، در نتیجه این قدرت است که حقیقت را می‌سازد نه برعکس آن.

سنایی پیرو چه مذهبی است؟

نمونه دیگر تعارض در سنایی سنی یا شیعه بودن مذهب او است که خیلی هم مورد بحث قرار گرفته است. اینجا این سؤال پیش می‌آید که آیا واقعاً سنایی عارفی است که ادیان و مذاهب در او می‌گنجند یا باید سنایی را در آن‌ها گنجاند؟ این مسئله یکی از تعارضات بزرگ سنایی است که از همان زمان سرایش حدیقه این بحث وجود داشته که سنایی پیرو چه مذهبی است و این تعارض تا به حال هم باقی مانده است. تعارضات گفته شده درباره سنایی، تعارضات ظاهری است و ضعف سنایی محسوب نمی‌شود. چرا که سنایی یکی از قدرتمندترین روح‌های جهان اسلام است، منتهی بد مطرح شده است.

یک بیستم اشعار سنایی این است که مردم برای ما مهم نیستند ولی در عین حال به کوچکترین توجهات مردم واکنش نشان می‌دهد. سنایی پیش از شوپنهاور این مساله را دردمندانه مطرح می‌کند که توجه مردم به چه درد من می‌خورد اما برایش مهم است که مردم به او توجه کنند. سنایی اهل تلوین است نه تمکین که هر دو درعرفان مقام بالایی دارند و طرفداران و مخالفان بسیار جدی دارند. عده‌ای می‌گویند تمکین در عرفان مهم است و برخی از افراد مهم و شاخص از عارفان می‌گویند تلوین مهم است. آیا خداوند جلوه‌اش در هستی جلوه ملون است یا مکون؟

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST