کد مطلب: ۱۳۰۸۸
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۷

آیا بدون زبان می‌توان تفکر کرد؟

دکتر حسین شیخ‌رضایی

ایران: هیچ زبانی بسنده نیست و نمی‌توان رویای یک زبان بسنده و خالص را داشت. اگر زبان انگلیسی را به‌عنوان زبان زایا و بین‌المللی در نظر بگیریم، بسیاری از توانایی‌های خود را از زبان‌های دیگر به‌دست آورده است و به‌طور مرتب واژه‌سازی در آن انجام می‌شود. در زبان فارسی هم، چون مترجمان ما در حوزه‌های فلسفی کارهای قابل توجهی انجام داده‌اند، زبان فارسی در حوزه فلسفه، نسبت به حوزه‌های دیگر، تواناتر شده است.
واقعیت این است که زبان یک امر ذاتی نیست که در خصوص ضعف یا قوت آن بتوان قضاوت کرد بلکه یک ابزار است. از این رو، هر قدر بیشتر به کار گرفته شود، بیشتر تقویت می‌شود. در دوره‌ای که بخشی از فکر فلسفی به زبان فارسی بود، زبان فارسی توانایی‌های خوبی از خود بروز داد و در جریان ترجمه، ورود اصطلاحات و واژه‌هایی از عربی و زبان‌های دیگر، آن را تقویت کرد. بر این اساس، جریان ترجمه که مهم‌ترین منبع زایایی زبان در حوزه اصطلاحات است، به حوزه فلسفه کمک‌های بسیاری کرده تا مفاهیم ساخته شود.
اما با این حال باید این نکته را به‌خاطر داشت که گویشوران زبان فارسی زیاد نیستند؛ به این معنا که تعداد کشورهایی که به این زبان تکلم می‌کنند، محدود است این کشورها هم در نظریه‌پردازی چندان پیشگام نیستند و همه اینها بر زبان و زایایی و پویایی آن تأثیر خواهد گذاشت.
نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت، این است که تثبیت یک مفهوم معادل‌سازی شده، یک فرآیند اجتماعی است و یک مترجم به تنهایی نمی‌تواند یک معادل را برای یک مفهوم ایجاد کند. زبان یک پدیده اجتماعی است و برای به رسمیت شناخته شدن آن، باید در جامعه به‌کار گرفته شود.
همه اینها نشان می‌دهد که بین «زبان» و «تفکر» نسبت عمیقی وجود دارد. نسبت فکر و زبان از موضوعاتی است که همواره در مطالعات فلسفی و بین فیلسوفان مطرح بوده است و آنان سه نظریه را در این رابطه ارائه کرده‌اند؛
۱. نظریه نخست، اولویت و تقدم را به زبان می‌دهد؛ به این معنا که وقتی فرد در جامعه‌ای با زبان خاصی به دنیا می‌آید، آن زبان به شیوه تفکر او جهت می‌دهد. این نظریه را بویژه زبانشناسانی مطرح می‌کنند که روی اقوام بدوی و زبان‌های ابتدایی کار کرده‌اند و از آن با عنوان فرضیه «نسبیت زبانی» یاد می‌شود. آزمایش‌های متعددی نیز انجام شده است؛ برای مثال اگر در زبانی، برای رنگ‌ها واژگان زیادی وجود داشته باشد، افرادی هم که به آن زبان تکلم می‌کنند، رنگ‌ها را بهتر درک می‌کنند و سریعتر تشخیص می‌دهند. همچنین آزمایش‌ها نشان می‌دهد که ساختار نحوی زبان بر سرعت و شیوه تفکر ما نیز اثرگذار است.
۲. نظریه دوم، بیشتر در میان روانشنـاسان و دانشمنـدان علوم‌شناختی مورد توجه است و از آن جمله می‌توان به ژان پیاژه اشاره کرد. این نظریه برخلاف نظریه پیشین بر این باور است که این «فکر» است که زبان را معین می‌کند؛ یعنی تا سخت‌افزار مغز به یک اندازه‌ای رشد نکند، زبان و مفهوم، اساساً جذب نمی‌شود.
۳. نظریه سوم نیز بر این نکته تأکید دارد که میان زبان و تفکر یک رابطه متقابل وجود دارد. یعنی در یک دوره‌ای «زبان» خیلی مؤثرتر است و به فکر شکل می‌دهد و در دوره‌ای «فکر» اهمیت یافته و به زبان شکل می‌دهد و نمی‌توان یکی را بر دیگری اولویت داد.
ادعا نمی‌کنیم که زبان صددرصد به فکر شکل می‌دهد اما در اینکه زبان به افکار گویندگانش جهت می‌دهد، شکی نیست. به‌عنوان مثال، در فارسی برای مناسبات خانوادگی اصطلاحات زیادی داریم. وقتی کسی با این زبان رشد می‌کند، خواه ناخواه یاد می‌گیرد که این مناسبات در جهان او اهمیت دارد. به این اعتبار، می‌توان گفت زبان می‌تواند در جهت‌گیری کلی تفکر گویشوران آن زبان هم نقش داشته باشد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST