مهر: همین چند روز پیش بود که گوگل تصویرِ اصلی خود را به نابغه بزرگ ایرانی شیخ الرئیس ابن سینا اختصاص داده و به همین روش از او تجلیل کرده بود. بازار تجلیل از این و آن در ایران هم داغ است و همایشها و سمینارهای بسیاری برگزار و مجموعه مقالات بسیاری هم به دنبال آنها منتشر میشوند. اما به گمانم یک جای کار میلنگد که ما هنوز نتوانستهایم این شخصیتها را به جای این که صرفاً یک بزرگداشت بگیریم و از خود رفع تکلیف کنیم به درستی معرفی کنیم تا مردم ابن سینا را، که اتفاقاً بسیار به تحقیر از پزشکان یاد میکند، صرفاً یک پزشک ندانند و بدتر از آن، «حکیم» را در عبارت «حکیم ابن سینا» به معنای دکتر علفی نگیرند و فکر نکنند همان طور که پدر بزرگهای ما به شکسته بندهای خودشان میگفتند حکیم، به همان دلیل هم به شیخ الرئیس می گویند حکیم و ندانند که این واژه به معنای دارای حکمت است و در عالم اسلام بعد از معصومین، چه کسی بزرگتر از ابن سینا و چه کسی لایقتر از او برای این صفت؟
اما ماجرا بسیار از این بدتر است. یا مثلاً روز تولد این فیلسوف بزرگ عالم اسلام را روز پزشک نام گذاری نکنیم و شان او را تا این حد پایین نیاوریم و به یاد بیاوریم که ملأ صدرای بزرگ که به حق صدر المتالهین نامیده شده است، او را ملامت میکند که چرا وقت ارزشمند خود را به جای این که صرف گره گشایی از مسائل بزرگ فلسفی و الهیاتی کند، صرف پزشکی و علوم طبیعی دیگر کرده است که از هر آدم بی استعدادی بر میآید و حیف از آن نبوغ شگرف که صرف این کارها شود. اما باز اینجا و در این بزرگداشتها و سمینارها و حتی در این نام گزاری ها، هر چند بی سلیقگی هست، فاجعه رخ نداده است. هفته پیش بعد از مدتها سفری به همدان داشتم و در آن جا، به عادت همیشگی، به زیارت مزار ابن سینای بزرگ رفتم تا فاتحهای نثار روح او کنم، اما یک بار دیگر فاجعه شهرداری همدان هوش از سرم پراند. از سالها قبل، برای ورود به مزار ابن سینا، که البته معماری چشم نوازی دارد و نماد شهر همدان است، ورودی گذاشتهاند و هر کسی که میخواهد وارد آن شود باید مبلغی بپردازد. تا همین جا توهین بسیار بزرگی به یکی از بزرگترین شخصیتهای تاریخ اسلام بعد از معصومین علیهم السلام شده است، اما این همه فاجعه نیست. مسئولان شهری برخوردی بهتر از موزه با مزار این بزرگمرد ندارند و آن چه آن جا میبینی آدمهایی هستند که برای «تفریح» به آن جا آمدهاند. اما توهینها به مقام شامخ شیخ الرئیس به همین جا ختم نمیشود و در هر گوشه و کنار دخترانی را میبینی که صورت خود را به حالتهای عجیب و قریب در میآورند و «سلفی» میگیرند و خانوادهها طوری دست بچهها را گرفتهاند و قدم میزنند که انگار به پارک آمدهاند. اشتباه نکنید. من نه با سلفی گرفتن، حتی بر مزار ابن سینا، مشکل دارم و نه با به گردش بردنِ بچهها بر مزار ابن سینا. اتفاقاً تمام حرف من این است که باید بچهها را برد و با این شخصیتها آشنا کرد. نکته مهم همین است: «آشنا کردن»!
گردشگری میتواند از نقاط قوت اقتصاد ایران باشد و میتوان گردشگرانِ خارجی را به ایران آورد و گوشه و کنار این طبیعت زیبا و چشم نواز را به آنها نشان داد و ارز را به ایران سرازیر کرد. اما یک بخش مهم گرشگری که حداقل به همان اندازه ورود ارز به ایران مهم است و بسیار از آن غفلت شده، گردشگری فرهنگی است. شما ببینید همین ترکیه چطور هر سال گردشگران را به قونیه جذب میکند و فرهنگی که اتفاقاً از ایرانِ فرهنگی به او رسیده و او به نام خود کرده است را به دیگران معرفی میکند. ما تا به حال چند بار جشنوارهای برای معرفیِ ابن سینا به مردم عادی غیر فیلسوف در همدان برگزار کردهایم؟ چند جشنواره در طوس برای معرفی فردوسی و غزالی؟ چند بار گردشگرانِ خارجی را به اصفهان جذب کردهایم تا فرهنگِ درخشان عصر صفوی را به آنان معرفی کنیم؟
بیایید بپذیریم که مسئولین، هم مسئولینِ وزارت ارشاد و دیگر نهادهای فرهنگی و هم مسئولین محلی در این زمینه کم کاری کردهاند. بخش بسیار بزرگی از گردشگرانِ خارجی نه به دنبال سواحلی مانند آنتالیا و دبی هستند و نه طبیعت گردی، بلکه به دنبال آشنایی با فرهنگها و تمدنهای دیگر هستند و هر سال به هند و چین و ترکیه و امریکای مرکزی و جنوبی میروند. اما ما از این سابقه غنی و فرهنگ بی نظیر خودمان غافل ماندهایم و هیچ تلاشی در جهت معرفیِ آن، نه تنها به خارجیها بلکه حتی به مردم خودمان هم نمیکنیم. اگر قرار است فرهنگ خودی حفظ شود، یک راه آن همین معرفی از طریقِ گردشگری فرهنگی است که در ایران مطلقاً درباره آن کار نشده است.