ایران: گفتوگو در حوزههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و دینی از مهمترین راهبردهای فهم و حل مسائل جامعه ماست. با این حال، چرا گفتوگو در جامعه ما این قدر دشوار شده و دیالوگ به امری غریب تبدیل شده است؟ زندگی ذهنی ما برخاسته از درون ما نیست، بلکه برخاسته از دیالوگ است و مفهوم دیالوگ، نقشی حیاتی در فهم ما از زبان، از معنا و از ادبیات دارد. دیالوگ در تاریخ فکر غربی سابقهای طولانی دارد و اگر در غرب به موفقیتهایی در حوزه تمدن و اندیشه و سیاست دست پیدا کردهاند، بر پایه دیالوگ بوده، که یکی از ارکان تفکر غرب است. افلاطون آغازگر دیالوگ و گفتوگوست. این نوع دیالوگ تقریباً تمام آثار افلاطون را دربرمی گیرد و یک شیوه اصیل نوشتن متون فلسفی در غرب محسوب میشود. افلاطون حدود بیستوچهار دیالوگ نوشته که بیشتر آنها رونوشتهایی از تعالیم آموزگارش، سقراط بوده است. دیالوگ افلاطونی، تأثیر و وجههای ماندگار داشته است و اندیشمندان و دانشمندانی چون سیسرون، گالیله و بارکلی در آثارشان از او تقلید کردهاند. تاریخ تفکر اروپایی نمیتواند بدون دیالوگ پیش رود و مونولوگ جایگاه کمی در تاریخ و فرهنگ اروپایی دارد. در هفته جاری کتاب «دیالوگ» پیتر ومک را با ترجمه مژده ثامتی خواندم و توصیه میکنم که اصحاب فرهنگ و اندیشه و سیاست این کتاب را بخوانند که بسیار آموزنده است و شیوههای گفتوگو را در عرصه رمان و درام و در مطالعات ادبی نشان میدهد و به خوبی تحلیل میکند، گفتار در رمان چگونه ساخته میشود و با چه موادی و چه شرایطی. این کتاب به خوبی اهمیت «کلمه» و دیالوگ را تبیین میکند. کلمه، پلی است که میان من و دیگری کشیده شده است و اگر پل توسط هر دو سرش نگه داشته نشود فرو میریزد و هیچ کس به هیچ جا نمیرسد. دیالوگ اجتنابناپذیر است و فقط خود را نبینیم که سخن میگوییم بلکه «دیگری» برای تأثیر سخن بسیار اهمیت دارد و «دیگری» در آن سر پل همواره بخشی از ساختاری است که من به خیال خود صرفاً کلمات خود میپندارم. کلمات من، عملاً چندان متعلق به خود من نیستند و ارتباط کلامی ذاتاً دیالوگیک است. رمان مهمترین نوع ادبی است که صداهای گوناگون را میتوان در آن شنید. «دریافتن» عمق کسی از طریق گفتوگو کردن با او، یکی از مهمترین شیوههایی است که رمان از دیالوگ سقراطی برگرفته است. نویسنده انواع ادبی را تحلیل و تبیین میکند که اگر رمان، جایگاه ادبی طبیعی برای «دیالوگ زبانهاست» یکی از دلایل آن، شمول فوقالعاده اینگونه است. بیشتر گونههای کلاسیک، قواعدی شکل محور دارند که قویاً بر واردات دیگر گفتمانها به درون خود، نظارت میکند: تراژدی، لطیفه را تحریم کرده، شعر غنایی، همهچیز را طبق اوزان خود تغییر میدهد، هجو، سبکی نازل میطلبد و به همین ترتیب دیگر شکلهای ادبی. فقط رمان است که در خانهاش بهروی همه باز است: خطابه، جستار، شعر، نامه، یادداشت روزانه، شوخیهای بیمزه و گزارشهای روزنامهای، همگی میتوانند با حفظ شکل خود، وارد رمان شوند. رمان آنقدر ناهمگون است که نمیتواند گفتمان مخصوص خود را تحمیل کند و گفتمانهای بیگانه را میپذیرد، براحتی آنها را با محیط جدید وفق میدهد یا بقایای کارکردهای پیشین آنها را از روی آنها پاک میکند. از اینرو، باز بودن اینگونه از لحاظ شکلی، آن را تبدیل به نوعی زبان کاربردی موجز کرده است. اگر میخواهیم با کشورهای دیگر ارتباط فرهنگی گستردهتر داشته باشیم و گفتوگوهای ادبی را بیشتر و پلهای ادبی میان ایران و دیگر کشورها را تحکیم کنیم، شناخت رمانهای دیگر کشورها و معرفی رمانهای معاصر یکی از مهمترین پایههای این پل ادبی است.