ایران: آخرین کتاب «گلی ترقی» با توصیف زنی آغاز میشود که
«دوستانش اسم او را گذاشته بودند «زن پراکنده.» زنی که هر تکه از وجودش درگیر بعضی
نفرات و زیستگاههای آن نفرات است. پسرهایش در امریکا، شوهرش در تهران و... به خلافِ
«ماهسیما» شخصیت اصلی داستان بلند «بازگشت» گلی ترقی وجودی دارد سراسر درگیر با
دیروز تهران. در یکی از گفتوگوهایش او چنین تصویری از تهران خودش ارائه میدهد:
«تهران دیروز دنیای کودکی و جوانی من بود. شمیران و محلههای فریبندهاش، شبهای
جادویی و تب و تابهای عاشقانهاش، عطرهای خوابآور خیابانهایش، نورها و رنگهای
سکرآور و دنیای امن و شیرین کوچه پسکوچههایش، بدجنسیها، ترسها و غصههایش،
همگی بازتاب دنیای درونی من بودند.» در همان گفتوگو، ترقی چنین قرائتی از ایران
امروز دارد: «گیرم شما در ایران زندگی میکردید، چه میشنوید؟ زبان عجیب وغریب
جوانان، گفتار اکثر غلط مردمان کوچه و بازار، زبان گویندگان رادیو و تلویزیون.»
سکرآوری گذشته و غلط بودن حال، این روایت گلی ترقی از جهان است. او البته قبول
دارد که گذشته هم خالی از جنبههای مخوف نبوده است. اما این جنبهها ربطی به جهان
ذهنی منسجم گلی ترقی ندارد: «شکی نیست که تهران دیروز جمع و جور و گرم و نرم بود.
اما در جوار آن «تهران مخوف» هم وجود داشت که با من و خانه امن و آرام شمیران فرسنگها
فاصله داشت.» جهان منسجم ذهنی گلی ترقی هر آنچه که زیبا نیست را هرس میکند. او در
گذشته زیست نمیکند و از گذشته نمینویسد. او جهان ذهنیاش را مینویسد که مملو
است از عناصر زیبای متعلق به گذشته.
دنیایی که ربطی به تضادها و تناقضهای واقعیت ندارد، اگر
چه از واقعیت نشأت گرفته است. داستان اول و آخر «دو دنیا» در کلینیکی روانی در
پاریس میگذرد. پنج داستان میانی خاطرات پراکندهای از گذشتهای زیبا را بازگو میکند.
شخصیتی که در داستان اول «دو دنیا» ناخوش است، پس از سفری در خاطرات، پس از آنکه
جهان ذهنیاش انسجام لازم را پیدا میکند، در داستان آخر خوب میشود. دو دنیای گلی
ترقی، دنیای اکنون و دنیای گذشته است. دنیای پراکندگی و دنیای انسجام. او در دو
دنیا انسجام را انتخاب میکند و شاید محبوبترین کتابش را مینویسد. در آثار اخیرش
اما او به راه دیگری رفته است. «اتفاق» و «بازگشت»، آخرین آثار گلی ترقی که اولین
تجربههای او در قالبی غیر از داستان کوتاه محسوب میشوند، انسجام برآمده از یک
جهانِ ذهنی گذشتهگرا را ندارند. «اتفاق» در دو فصل روایت شده است. فصل اول در
«دیروز جمع و جور و گرم و نرمِ» خاصِ گلی ترقی، در شمیران، روایتگر انس و مهر برادر
و خواهری دوقلو و دوستان آنان است. فصل دوم که روایتگر بزرگسالی این برادر و خواهر
دوقلو است، در تهرانِ روزهای انقلاب و بمباران و پس از آن میگذرد. هر چه فصل اول
پر از رنگ و گرما و جزئیات دلنشین است، فصل دوم سرد است، چنان سرد که میتوان
بخوبی حس کرد سرمای روایت از جایی به بعد نویسنده را از پا درآورده است. کتابی که
حدود سیصد صفحه دارد، در یک سوم نهایی پراکنده و سردستی نوشته شده است.
گلی ترقی چنان که خودش گفته است، نویسندهای نیست که
بتواند دنیاهای خیالی متعددی خلق کند. او دنیای گرم و نرم خود را در شمیران قدیم
خلق کرده است، آن را هرس کرده است و رنگ و جان به آن بخشیده، عدول از آن دنیا و
نوشتن در دنیاهای دیگر، انسجام را از او میستاند. خاطرهاش را پریشان میکند.
تبدیلش میکند به نویسندهای پراکندهنویس. زنی پراکنده. اما او بواقع زنی منسجم
است. با جهانی زیبا که هر گاه از جهان واقعی خسته شدیم میتوانیم از راه کتابهایش
به آن جهان پا بگذاریم. یله کنیم و نفسی در هوای خنک عصرهای تابستان شمیران تازه
کنیم، هوای تهرانی هرس شده.