هادی مشهدی: علامه جلالالدین محمد دوانی (۸۰۳ هـ ق - ۹۰۸ هـ ق) حکیم و متکلم بزرگ اسلامی و بزرگترین دانشمند قرن نهم بود. پدرش سعدالدین اسعد، از شاگردان محقق مشهور «میرسید شریف جرجانی» بود و در کازرون به تدریس علوم دینی اشتغال داشت. جلالالدین علوم مقدماتی را نزد پدرش و در زادگاهش آموخت و سپس برای تکمیل علوم به دارالعلم شیراز رفت. در رشتههای فلسفه، ریاضی، کلام و منطق از محضر حکما و دانشمندان استفاده کرد و حکمت و فقه و اصول و تفسیر و حدیث و ادبیات عرب و عجم را نیز فرا گرفت. دوانی پیرو مذهب شافعی و از نظر اصول عقاید، اشعری بوده است. او در طول حیاتش بیش از شصت کتاب در علوم مختلف عقلی و نقلی (تفسیر، فلسفه و کلام، منطق، فقه و اصول و حدیث، هیئت و هندسه و ریاضی اخلاق و ادبیات فارسی و علوم غریبه) نوشته است که از آن جمله میتوان «شرح عقاید عضدی»، «خلق الاعمال» و «الزوراء» را نام برد.
دکتر غلامحسین ابراهیمیدینانی، به تازگی کتابی در شرح احوال و آرا دوانی نوشته است. این کتاب «جلالالدین دوانی، فیلسوف ذوق التاله» نام دارد و انتشارات هرمس آن را منتشر کرده است. به همین انگیزه، نشستی به نام «دوانی به روایت دینانی» سه شنبه، شش دی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. در این نشست حسین سید عرب و دکتر ابراهیمی دینانی حضور داشتند.
انگیزه بر کاغذ سفید
حسن سیدعرب سخنان خود را با ایراد شرحی مختصر از تاریخچهی زندگانی جلالالدین دوانی آغاز کرد: حوزهی شیراز نخستین حوزهی فلسفی در تاریخ فلسفهی اسلامی، و جلالالدین دوانی یکی از شاخصترین افراد آن است. او مهمترین فیلسوف بعد از خواجه نصیر و قبل از میرداماد و ملاصدراست. دوانی در شیراز به دنیا آمد و تحصیلات عمدهاش را در دارالعلم همین شهر گذراند، اما به کشورها و شهرهای زیادی از جمله عراق و هرات سفر کرد. دوانی آثار متعددی نگاشته که مهمترین آنها رساله «الزوراء» است.
«ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام»، عنوان یکی از آثار برجسته استاد دینانی است. سید عرب این اثر را فصل تفاوت در روند آثار دینانی دانست و تاکید کرد: آنچه دینانی در ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام و «دفتر عقل و آیت عشق»، به اجمال مطرح کرده، در آثار بعدیاش به تفصیل بیان شده است. برای مثال، در مجلدات نخست ماجرای فکر فلسفی، طی اشاراتی فارابی، ابن سینا یا دیگران مطرح شدهاند، اما این اشارات در کتابهای بعدی، مثل «در ساحت سخن» به شرحی مفصل بدل گشتهاند. به نظر میرسد، مطالب ماجرای فکر فلسفی اجمالی بودهاند، که تفصیلشان میبایست در جای دیگری میآمد.
وی ضمن طرح پرسشی با این مضمون، «انگیزه نوشتن این اثر چه بوده است؟» سخنان خود را تمام کرد.
فیلسوفی که فیلسوف نیست!
دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، مولف کتاب مورد بحث، دوانی را یکی از شاخصترین چهرههای تفکر عقلی در جهان اسلام دانست و تصریح کرد: فرهنگ اسلامی در شئون مختلف از جمله اصول و فقه و حدیث، غنی ست و ما کمتر توانستهایم غنای آن را به جهان نشان دهیم. فلسفه، با سایر حوزههای معرفت بشری به ویژه علوم، تفاوتی فاحش دارد. هر علمی را میتوان فارغ از تاریخش یاد گرفت، اما این نکته درباره فلسفه صدق نمیکند. کمی شوخ طبعیست، اگر کسی مدعی شود فیلسوف است ولی تاریخ فلسفه نمیداند. متاسفانه تاریخ فلسفه اسلامی را نه خوب نوشتهایم و نه خوب میدانیم. در تاریخ تفکر عقلی جهان اسلام ماجرای غم انگیزی غالب است، فلسفه همیشه رایج و حتی جایز هم نبوده است، به نحوی که از این بابت فلاسفه بسیاری دشواریها و مصائب زیادی را تحمل کردهاند. اما بازهم در چنین شرایطی کسانی فلسفهورزی کرده و درخشیدهاند، البته در ایران. در تاریخ فلسفه اسلامی که عمری هزارساله دارد، بیش از نود درصد افراد موثر ایرانی بودهاند.
وی آغازگر فلسفه اسلامی را، فارابی دانست و افزود: در فلسفه اسلامی دو یا سه حوزه را میتوان شناسایی کرد. حوزه شیراز که حاصل اجتماع متکلمان و فلاسفه متعددی است. جلالالدین دوانی، محمد صدرالدین دشتکی و غیاثالدین منصور دشتکی از آن جملهاند. این حوزه در قرن نهم شکل گرفته، ابتدا بیشتر کلامی بوده و بعد رنگ فلسفی به خود گرفته است. چند قرن بعد در اصفهان اتفاقی مشابه با افرادی چون میرداماد و ملاصدرا افتاد و پس از آن در دهههای اخیر در تهران با فلسفهورزی کسانی مثل حکیم جلوه و زنوزی.
دینانی در ادامه ضمن بیان دیگر ویژگیهای جلالالدین دوانی به شرح انگیزه خود در تالیف کتاب مورد بحث پرداخت: حوزه شیراز را کسانی که نامشان ذکر شد رواج دادند، به اعتقاد من دوانی از آن دیگران نیرومندتر است. نام وی و نقل قولهایش در اعصار بعد در آثار و تالیفات دیگران از جمله ملاصدرا ذکر شده، اما زیاد مورد اعتنا قرار نگرفته است. عدم اقبال او در تاریخ فلسفه دو دلیل دارد که به اعتقاد من هم دلایل قابل توجه و مهمی هستند. دوانی قائل به اصالت ماهیت است و در علم کلام که علمی اسلامی ست و از عقاید اسلامی دفاع میکند، اشعری است. اشعری بودن با فیلسوف بودن در تضاد است. اشعریون ضد فلسفه هستند او هم اشعری است و هم قائل به اصالت ماهیت.
وی ضمن تاکید بر اینکه آرا دوانی بعد از ملاصدرا مورد توجه قرار نگرفته، معرفی بیشتر وی را انگیزه خود برای تالیف کتاب جلال الدین دوانی فیلسوف ذوق التاله عنوان کرد و افزود: دوانی علی رغم نواقص مذکور نبوغ و تفکری پویا دارد، از دیگرسو، در یک لحظه اتصالی با معنویت ایجاد کرده که حائز اهمیت است. او کتابهای متعددی نوشته و به علوم زیادی احاطه داشته است. یکی از آثار دوانی کتاب «انموزج العلوم» است که در آن احاطه خود را به علوم مختلف اثبات کرده است. او با تمام علمش نمیتوانسته فیلسوف باشد چراکه اشعری بوده است، اما در سفری که به عراق داشته و در زیارت قبر حضرت علی (ع) در حالتی خاص که من برگرفته از ابن عربی آن را مبشره نامیدهام، حضرت علی (ع) را خواب میبیند. مبشره حالتی است بین خواب و بیداری. دوانی اهل تسنن است اما حضرت علی (ع) را خواب دیده و ایشان نوشتن چیزی را به او تکلیف کردهاند. دوانی پس از این اتفاق الزوراء را نوشته است. رساله الزوراء کوچکترین کتاب او، اما اثری است سترگ. به اعتقاد من بسیاری از مطالب این رساله مورد توجه ملاصدرا بوده است گرچه هیچگاه نامی از آن نیاورده است.
دینانی در ادامه به شرح مفهوم ذوق التاله پرداخت: ملاصدرا نظریهای دارد که آن را امکان فقری نام نهاده و به این معناست که غیر از خداوند که واجب الوجود است، همه موجودات عالم هستی فقر محض هستند، مراد فقیر نیست بلکه خود فقر است. به اعتقاد من این مطلب را چند قرن قبل دوانی در این کتاب گفته، اما چون پیرو اصالت ماهیت است، خداوند را واجب الوجود دانسته و عالم را تنها نسبت با او. نسبت چیست؟ فرق است بین منسوب و نسبت. نسبت همیشه در غیر است، منسوب دیده میشود، نسبت هست اما دیده نمیشود. این ذوق التاله نام دارد. تاله یعنی غرق در الاهیت، یعنی اصل خداست و غیر او صرف نسبت است. اینجا او که اشعری و پیرو اصالت ماهیت است به عرفا نزدیک شده، در اصل به عارفی تمام عیار، به عارفی علوی بدل گشته است. امثال ملاصدرا میگویند ذوق التاله به محقق دوانی منسوب است اما چون قائل به اصالت ماهیت است نمیتواند این حرف را بگوید. او قائل به اصالت ماهیت هست، اما این حرف را هم گفته. این یکی از مهمترین حرفهای اوست. او افکار والایی داشته، و به اعتقاد من در مناظراتش با برجستگان حوزه شیراز، مثل دشتکیها غالب بوده است. دوانی با اینکه اشعری بوده، شیخ اشراق را خوب خوانده و شرحی هم بر «هیاکل النور» نوشته و به او علاقه داشته است. نور اشراق به او تابیده و اشراقی است.