هراری: تاریخدانِ داستانفروش
نشست هفتگی شهر کتاب در روز سهشنبه ۲۹ آبان به نقد و بررسی کتاب «انسان خردمند، تاریخ مختصر بشر» نوشتهی یووال نوح هراری اختصاص داشت و با حضور دکتر شاپور اعتماد، دکتر زینب خدایی، دکتر میثم توکلیبینا و محمدرضا جعفری در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در ابتدای نشست، علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اظهار داشت: نویسندهی این کتاب برای بسیاری از خوانندگان در ایران و دیگر کشورها شناخته شده است. از میان ناشرانی که این کتاب را منتشر کردهاند، نشر نو هر سه کتاب او، «انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر»، «انسان خداگونه»، «۲۱ درس از قرن بیست و یکم»، را به فارسی برگردانده است. این سه کتاب با زبانی همهفهم و دیدگاهی ویژه به موقعیت انسان در گذشته، حال، آینده میپردازند و میتوان از منظر تاریخ، زیستشناسی، تاریخ و فلسفهی علم و مبانی فکری، فلسفی و دینی بررسیشان کرد. هراری در «انسان خداگونه» به دورهها و تحولاتی میپردازد که انسان در طی چندین میلیارد سال پشت سرگذاشته و از سرگذرانده است.
او گاهشمار تاریخ بشر و برخی از پرسشهای هراری در دیگر کتابهایش را مرور کرد و توضیح داد: هراری چهل ساله و دارای دکتری تاریخ از آکسفورد است. قرار گرفتن این کتاب در میان پرفروشترینهایِ کشورهای گوناگون این پرسش از چیستی عامل جذب مخاطبان، متّقن بودن مسائل مطروحه، نقدهایی که بر این بحثها وارد است و عامهپسند بودن یا علمی بودن آن را پیش میکشد.
دیدگاه ویرانشهری
شاپور اعتماد، عضو هیئت علمی مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه، ضمن بیان اینکه اظهارنظرهای مورخان و فلاسفهی انگلیسیزبان دربارهی این کتاب بسیار واگرا است، توضیح داد که موضوع اولیهی تحقیقات هراری پیرامون میلیتاریسم در قرون وسطی بوده، اما در میانهی کار از جرد دایموند متأثر میشود و ارائهی تصویری کلی از سیر تحول تاریخ جهان را در سر میپروراند. او گفت: هراری بر این باور است که برای فهماندن چیزی به انسان، باید آن را در قالب داستان بیان کرد. کتاب او نیز مملو است از داستان.
اعتماد تصاویر کتاب از دورههای تاریخی گوناگون را نشان حضار داد و توضیح داد: من شما را با داستانی مصور مواجه کردم. هراری با دیدی ویرانشهری میگوید، بشر به رغم انقلاب شناختی، کشاورزی، وحدت بشری که در دین شاهد آن بودیم، همه چیز را بر باد میدهد. انتظار داریم که تاریخ این سیر را به خوبی دورهبندی کند. منتقدان میگویند هراری به بیش از شش درصد از دومیلیارد سالش نمیپردازد. سنجیدگی زمانبندی هراری در مقایسه با سنت تاریخِ جهاننویسی مشخص میشود. اگر از زاویهدید آنچه واقعاً روی داده است به مساله بنگریم، تاریخِ جهان فرافرهنگی نیست. اما وقتی پای انسان ماقبل ساپینس به میان کشیده میشود، از قلمروی فرهنگ خارج میشویم. دایموند در چارچوب زیستشناسی از «جهش بزرگ» مینویسد. او با بررسی پیشینهی شامپانزهای و گونههای انسانی نتیجه میگیرد که همهی دستاوردهای انسان از حدود هفتادهزار سال پیش، برآمده از زبان است. پس، زبان بهعنوان پدیدهای زیستشناختی تثبیت میشود و محور انواع مطالعات قرار میگیرد.
وی بر این نکته تأکید کرد که هراری از زبان آغاز کرده و با در نظر گرفتن کارکردهایی برای آن، قدرت همکاری و انعطافپذیری را از ویژگیهای متمایزکنندهی ناشی از خصوصیت زبان میشمارد. سپس به آزمایشهای فکری هراری در قالب داستان اشاره کرد که از طریق آنها نشان میدهد انسان میتواند دربارهی چیزهایی که وجود ندارند، صحبت کند. در اینجا، به دوپاره بودن فرهنگ و طبعیت و واقعیت و مجاز در این دیدگاه اشاره کرد و افزود: هر چیزی که مجازی است، دارای قدرتی است که میتواند به اشکال مختلف آن را بسیج کند. حالا این امر مجازی دین، ناسیونالیزم، نظام پولی باشد یا هر چیز دیگری که بتوان به صورت کلامی تصورش کرد.
او ضمن بیان اینکه کار هراری توصیفی است و نه تبیین علّی، اظهار داشت: انقلاب شناختی از حدود هفتاد سال پیش مطرح شده است. هراری تحت تأثیر این جو، آن را در صدر تحولات قرار داده است. در این سالها، امکاناتی فراهم شد که تکنولوژیهای هرمنوتیکی ساختیم. با این توضیح که تکنولوژی یا ابزاری است و یا هرمنوتیکی. تکنولوژی ابزاری در امتداد اندامهای انسان است و تکنولوژی هرمنوتیکی زبانی و تعبیر و تفسیری است. کامپیوتر، برخلاف ساعت، امکان تصمیمگیری نیز دارد. تأکید خاص بر تکنولوژیهای زبانی، در کنار آموزش زبان به شامپانزه و ماهیت زبان، این پرسشها را مطرح میکند که کامپیوتر چه تواناییهایی را نمیتواند به دست آورد؟ اگر همهی تواناییها را بهدست آورد چه میشود؟ پس، انواع چالشها از شطرنج گرفته تا الیزای روانکاو مطرح شد.
اعتماد ادامه داد: کتاب با برآمدن موجودی به نام سایبورگ در نتیجهی ترکیب آیتی (تکنولوژی اطلاعات) و بیتی (بیوتکنولوژی) به پایان میرسد. هراری میپرسد که ما چگونه تحت نفوذ هوش مصنوعی و ترکیب آن با بیوتک قرار خواهیم گرفت؟ نگرانی هراری این است که مانند انقلاب صنعتی که سبب شکلگیری پدیدهی اجتماعی پرولتاریا و بیکاری شد، ما نیز جایگزین شده و به طبقهی عاطل و باطل و بیکاربردی تبدیل شویم. در این زمینه دو مفهوم کلیدیاند: ویژگی منحصربهفرد و ویژگیمنحصربهکار. وقتی هراری از حاکمیت نوعی جدید حرف میزند، هیچگاه از ویژگی منحصربهفرد آن چیزی نمیگوید. نکتهی دیگر، مسالهی بیکاربرد بودن است. این تصور از بیفایدگی انسان، تصوری از task به ما القا میکند. من با اتخاذ موضع دکارتی، بر این باورم که انسان برای فکر کردن آفریده شده است، نه کار کردن.
عامهپسندی تاریخی
زینب خدایی، دکتری زیستشناسی از دانشگاه هایدلبرگ آلمان، گفت: در جایی میخواندم که اگر میخواهید داستانپردازی را بیاموزید، حتماً باید کتاب هراری را بخوانید. چون او قطعاً یکی از داستانپردازن بزرگ معاصر است. بخش بزرگی از این کتاب داستانهایی است که او با دید زیستشناسی و تاریخ و ادبیات ساخته. «انسان خداگونه» در تمام دنیا به پدیدهای انتشاراتی بدل شد، چرا که ما داستان شنیدن را دوست داریم. انیشیتن میگوید: «آدمی باید به دنبال چیزی باشد که هست و نه چیزی که فکر میکند باید باشد.» در اینجا، کتاب هراری را همسو با نظر او؛ یعنی از دید علم، بررسی میکنم.
او ادامه داد: «انسان خداگونه» در دههی اخیر مهمترین کتاب عامهپسند در زمینهی تاریخ با نظری بر تکامل انسان است. پدیدهای شبیه «ساعتساز نابینا»ی داوکینز که مخاطبان خارج از حوزهی علوم یا زیستشناسی را بهشدت جذب کرد. بسیاری از داستانهای هراری در این کتاب درستاند، بسیاری از آنها نیز بیاعتبار و بلاتکلیفاند. گرچه افرادی مانند بیل گیتس و زاکربرگ و اوباما به این کتاب توجه بسیاری داشتهاند، هر آدمی انسان خردمندی است که باید این کتاب را با هوشیاری خودش بخواند. دربارهی اولین تصویر این کتاب گفته شده که حدود سی هزار سال پیش در غاری در فرانسه، فردی دستش را روی این دیوار گذاشته تا بگوید «من اینجا بودم». اما از کجا معلوم قصد این فرد گفتن «من اینجا مردم» یا «کمک!» نبوده باشد؟ هراری در بخش دیگری مینویسد، همین شش میلیون سال پیش، میمونی دو دختر زایید. یکی از این دخترها شد مادربزرگ شامپانزهها و دیگری مادربزگ ما. به همین سادگی. این در حالی است که کتابهای انسانشناسی و فسیلشناسی یا ژنتیک نشان میدهند که قضیه خیلی پیچیدهتر است. ما هنوز با علامت سؤالهای متعددی در روابط تکاملی انسانمانندها و انسان امروزی رویاروییم. در بخش دیگری، هراری میگوید، انقلاب شناختی محصول جهشهای ژنتیکیای بوده که سیمکشی داخل مغز انسان خردمند را تغییر داده و او را قادر ساخته به شیوههای جدیدی بیندیشد. این در حالی است که کشف گونهی انسانیای به نام «هومو نالدی» سیستم انقلاب شناختی در شش میلیون سال پیش را به هم میریزد.
خدایی اظهار کرد: در واقع، نویسندهی این کتاب، منابع علمیای را انتخاب کرده که میتوانسته داستانهایش را بر مبنای آنها سوار کند. انقلاب شناختی با زبان اتفاق میافتد. گفته شده که ما دارای مجموعه ژنهایی مسئول ظهور زبان هستیم. هراری میگوید این ژنها در نئاندرتالها نیستند، اما مطالعات ژنتیکی حضور مجموعهای از ژنهای مسئول زبان در نئاندرتالها را تأیید کرده است. همچنین، قطعاً هیچ ژن واحدی، مجموعه ژنهای واحد یا رفتار خاصی در سی تا هفتاد هزار سال پیش تغییر نکرده که بتواند منجر به انقلاب شناختی در انسان شود.
او در ادامه ربط دادن آزادی انسان در انتخاب شیوهی زندگی و دین به نارس متولد شدن او را ایدهای خندهدار دانست. توضیح داد که فرضیهی غلبهی انسان نئاندرتال بر دیگر گونههای انسانی از طریق ستیزه بسیار ضعیف شده است و افزود: هراری این تعبیر که تکامل انسان نتیجهی دور زدن ژنوم است را همراستا با ایدهی «واقعیت خیالی» خودش طرح میکند، اما دور زدن ژنوم با ادعای کلی کتاب؛ یعنی تأثیر شدید ژنها بر تکامل انسانها مغایر است. از این گذشته، آنچه هراری دربارهی دین میگوید نیز مشخص نیست. از سویی، دین را هر آن چیزی میداند که به ساختارهای اجتماعی انسانی مشروعیتی فوقبشری بدهد. از سوی دیگر، لیبرالیسم و نازیسم را هم دین میداند. او دین را مثل پول یا شرکتها، حاصل قوهی تخیل بشر میداند. در حالیکه اطلاعاتی مبنی بر وجود ادیان، مراسم تدفین یا نقاشیهای غاری خاص در دورهی پیش از انقلاب شناختی، در انسان نئاندرتال و انسان هایدلبرگی وجود دارد. از اینرو، نمیتوانیم تفکرات ماورایی را صرفاً به انسان خردمند و تخیل او ربط بدهیم.
این زیستشناس گفت: بخش پایانی کتاب، تصویر رو به نابودی رفتن انسان است، ولی دانشمندان در حال حاضر به دنبال افزایش طول عمر انساناند. هراری پیشبینی میکند که سرآخر انسان خردمند، انسان هوشمندی را طراحی میکند که بهجای خودش باشد و از این امر ناگزیر است. او فراموش میکند که در مقابل گروهی که به سمت فراگیری هوش مصنوعی حرکت میکنند، گروهی هم به سمت نجات نسل انسان در حرکتاند.
هراری و دندههواییهایاش
میثم توکلیبینا، عضو هیئت علمی مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه، اظهار داشت: رسانهای خارجی با تیتر «آتئیستها روی پیشخان» اتفاقی را در فضای رسانهای رقم زد که بر فروش کتاب «انسان خداگونه» تأثیرگذار بود. طرح موضوعی که تا پیش از این به سادگی دربارهاش صحبت نمیشد، این پرسش جدی را مطرح کرد که آیا این کتاب بهراستی آتئیستی (الحادی) است یا نه؟ بخش کوچکی در این کتاب به دین و تکامل پرداخته است و در بخشهای دیگر اشاراتی جزئی به این موضوع شده است. این کتاب، با چهره و نقاب علمی از شیوههای غیرعلمی استفاده کرده است. «انسان خداگونه» کتابی بسیار کمارجاع است، در حالیکه از کتابی به این حجم انتظار میرود که انبوهی از ارجاعات داشته باشد. در بخش دین، این به نهایت میرسد. تا جایی که اگر بحث داستانسرایی را جدی بگیریم، شاید این توهم برایمان بهوجود بیاید که اینها تصویرسازی و تخیلاتی برای تکمیل سناریو هستند.
او افزود: هراری در مورد دین بسیار پرتعارض است. حرفهایی را بیان میکند که منشأ مشخصی ندارند. مثل پدیدآمدن «اولین دین یگانهپرست در مصر در ۱۳۵۰ سال قبل میلاد...» که علیرغم جستوجوهای بسیار مستندی برای آن نیافتم. هراری در بخش دیگری میگوید «چندخداپرست ذاتاً بیتعصب است و کمتر ممکن است ملحدان یا بیایمانان را بیازارد». اگر این گزارهای تاریخی است، باید مستندانی برای آن ارائه شود. در حالیکه چیزی ارائه نمیشود و برعکس، مواردی خلاف این را در یاد داریم. مثلاً شاید بتوانیم محاکمهی سقراط در یونان چندخداپرست را نقضی بر این گزاره بدانیم. همچنین در بستر اسلامی، تاریخ حاکی از آن است که چندخداپرستان مبارزه میکردند و تعصب میورزیدند و دست به کشتار میزدند.
توکلیبینا ادامه داد: هراری هر چند صفحه یکبار تصفیهحساب خونینی با مسیحیان میکند. به این معنا اگر این کتاب را ضددینی و آتئیستی بگیریم، تلقی اشتباهی نیست. از دیگر تعارضات هراری این است که قدیسان مسیحی را رجوع مجدد به چندگانه پرستی میداند. دیگر اینکه هراری دین را «نظامی از هنجارها و ارزشهای بشریِ مبتنی بر باور به نظمی فوق بشری» تعریف میکند؛ یعنی دو خصوصیت در آن بر میشمرد: نظامی از هنجارها و ارزشها، نظمی فوق بشری. در این راستا با این استدلال که فوتبال نظمی فوق بشری ندارد، میگوید فوتبال دین نیست. اما در ادامه، در تعمیمی عجیب، هنجارهای تابع قوانین طبیعت را دین میشمارد و این تعمیم ادامه مییابد تا جاییکه لیبرالیسم، کمونیسم، سرمایهداری، ناسیونالیسم نیز دین میشوند. با این شواهد میتوان در عمق اندیشههای هراری دربارهی دین شک کرد.
او ضمن بیان اینکه برای پرسش آتئیستی بودن یا نبودن این کتاب جواب روشنی ندارد. پاسخ به آن را به رویکردی وابسته دانست که با آن به سراغ کتاب میرویم و افزود: گویی هراری میخواهد بگوید، مسیحیت نوعی تصویربرساختی اجتماعی است و دین یک نوع توهم است. اما به نظر نمیرسد که در بقیهی موارد به این سو رفته باشد. ایجاد چنین تلقیای از کتاب هراری که نوعی نگاه برساختگرایانه را القا میکند، نگاهی است مبنی بر اینکه امور مبتنی بر خیال و تخیلاند. واقعاً میزان اطلاعات و شواهد در دست چنان است که گویی اسنادی را با دستگاه کاغذ خردکن ریز کرده باشند و ما چند رشته از آن را یافته باشیم و بخواهیم بایگانی اسناد را از روی آن تنظیم کنیم. شاید برای این کار، نیاز به تصویرسازی داشته باشیم و مسلماً برخی در این زمینه موفقترند. نگاه برساختی در تحلیل این «انسان خداگونه» ظروف اجتماعیای را دنبال میکند که باعث برآمدن هراری و نگارش این کتاب شدهاند. هراری میگوید «در طی سالها، انسانها شبکهی بسیار پیچیدهای از داستانها را به هم بافتهاند»، بدین ترتیب، طبیعتاً داستان هراری هم یکی از موفقترین این داستانها است.
پرسشهای شیرین
در پایان جلسه، محمدرضا جعفری، ویراستار و ناشر اثر، در بخشی از سخنان خود اظهار داشت: ایرادهایی که از هراری گرفته شد، برای من هم جالب بود. ولی هراری چیزهایی را میبیند که بوده، اما از زاویهای دیگر به آن نگریسته است. مثلاً میگوید، در طول تاریخ ادیان، خود مسیحیان بیشتر یکدیگر را کشتهاند تا اینکه کفار و مشرکان آنها را. به نظر من این درست است. خودش هم آمار میآورد یا میگوید، در این روزها بشر از کمغذایی نمیمیرد، از پرخوری میمیرد. آمار مرگومیر براساس قحطی، خیلی کمتر از مرگومیر براثر پرخوری است. اینها برای من در جایگاه خواننده یا آدمی معمولی که در این زمینهها هیچ تخصصی ندارد، بسیار جالب است و شاید همین موارد این کتاب را چنین شیرین کرده است.
او در ادامه به بیان اتهامات وارده به هراری مبنی بر یهودی بودن یا چیزهایی مثل این اشاره کرد و بخشی از کتاب «۲۱درس برای قرن بیست ویکم» را دربارهی رواداری در اسلام خواند.