کد مطلب: ۱۷۳۱۸
تاریخ انتشار: سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۷

نه کسی حال من سوخته دل می‌پرسید

دوش عقلم هوس وصل تو شیدا می‌کرد

دلم آتشکده و دیده چو دریا می‌کرد

نقش رخسار تو پیرامن چشمم می‌گشت

صبر و هوش من دلسوخته یغما می‌کرد

شعله‌ی شوق تو هر لحظه درونم می‌سوخت

دود سودای توام قصد سویدا می‌کرد

نه کسی حال من سوخته دل می‌پرسید

نه کسی درد من خسته مداوا می‌کرد

پیش سلطان خیال تو مرا غم می‌کشت

خدمتش تن زده از دور تماشا می‌کرد

دست برداشته تا وقت سحر خاطر من

از خدا دولت وصل تو تمنا می‌کرد

هردم از غصه‌ی هجران تو می‌مرد عبید

باز امید وصال تواش احیا می‌کرد

 

عبید زاکانی

 

 

 

کلید واژه ها: عبیدخوانی -
0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST