اولین دیدار من با پروفسور یوهان کریستف بورگل در سال ۲۰۰۰ در همایشی پیرامون فرهنگ قرون وسطایی در شرق و غرب در بولونیا صورت گرفت. البته من مدتها قبل، از طریق نوشتههایش او را میشناختم و در آن زمان یک دهه بود که در دربارهی برخی از شاعران بزرگ فارسی ازجمله سنایی، نظامی و حافظ کار کرده بودم و ترجمهی سیر العباد الی المعاد (۱۹۹۱)، اقبالنامه (۱۹۹۷) و مجموعهای از دیوان حافظ (۱۹۹۸) را به ایتالیایی چاپ کرده بودم. طبیعتاً میبایست به پژوهشهای انجام شده دربارهی این سه شاعر مراجعه میکردم، بهاینترتیب با رسالههای پروفسور بورگل به زبان فرانسه یا انگلیسی یا آلمانی روبهرو میشدم و هر بار تواناییهای تحلیلی فوقالعادهی او، نهتنها بهعنوان یک ایرانشناس و عربشناس بلکه بهعنوان یک اسلامشناس، بیشتر بهت مرا برمیانگیخت. دشوار بتوان بهطورجدی مطالعه یکی از این نویسندگان بزرگ فارسی را در پیش گرفت و رسالههای موشکافانه و درعینحال لطیف و تحلیلهای عمیق و همیشه تحریککنندهی پروفسور بورگل را که در بهترین مجلات اروپایی منتشرشدهاند، نادیده گرفت.
اما مسئلهی دیگری که نظر مرا بسیار جلب کرد اشتیاق او به برگردان آثار کلاسیک فارسی بود و اینکه برای او ترجمه، جنبهی ثانوی فعالیتهای علمی او به شمار نمیرفت. پروفسور بورگل بیشتر نظامی را ترجمه کرده است، یعنی متن کامل «اسکندرنامه» و همچنین «خسرو و شیرین»ش را برای خوانندگان آلمانیزبان برگردانده است. علاوه بر این، ترجمهی منتخب وسیعی از دیوان حافظ و دیوان جلالالدین مولانای رومی را نیز به چاپ رسانده است و روی هم رفته ترجمههایش از اشعار فارسی به بیش از ۲۰ بیت میرسند... بر این رقم باید برگردانها از زبان عربی را هم افزود که با منتخب بسیار حجیم دیگری از ادبیات عربی به نقطهی اوج خود میرسد.
جنبه کمتر شناختهشدهی فعالیتهای پروفسور بورگل شعرهایش به زبان آلمانی است که دلپذیرانه شگفتی ما را برمیانگیزد. وقتی اولین ترجمه آلمانی دیوان حافظ، به برگردان یوزف هامرـ پورگشتال که الهامبخش دیوان شرقی ـ غربی گوته بوده است، پدیدار شد، تقلید از شکل غزل در آلمان تبدیل به یک نوع مُد ادبی شد و برخی از شاعران آلمانی عملاً به زبان آلمانی غزلمی سرودند، ازجمله میتوان به روکرت (مترجم دیگر حافظ) و فون پلاتن اشاره کرد. خوب، پروفسور بورگل این سنت را با نگارش و انتشار شعرهایش تحت نام مستعار انسلم (Anselm) در قالب غزل احیاء کرد و آن را در سال ۲۰۰۳ به چاپ رساند. این کتاب با پیش درآمدی آغاز میشود که در آن پروفسور بورگل مینویسد: «دوست عزیزم، انسلم ب. که چند سالی است خوب میشناسمش، از من خواسته است که تصحیح کتاب غزلش را به عهده بگیرم ...». در جلد این دفتر اشعار، پروفسور بورگل مینیاتور بسیار زیبایی را انتخاب کرده است که صحنهای از زندگی درباری را در یک باغ پرگل تصویر میکند. در این مینیاتور درباریان و شاهزادگان و شخصیتهای دیگر دیده میشوند، ازجمله مطربی را میبینیم که از شاخههای یک درخت بالا رفته است، ولی نقطهی جالبتوجه این است که صورت این مطرب صورت اصیل موجود در مینیاتور نیست بلکه صورت خود پروفسور بورگل است!
اما برگردیم به اولین دیدارم با پروفسور بورگل در همایش سال ۲۰۰۰ در بولونیا. پسازاین همایش، من با دوست و همکارم ماریو مانچینی، متن شناس و متخصص بزرگ ادبیات تطبیقی، به پروفسور بورگل پیشنهاد کردیم که از رسالههای متعددش گلچین گستردهای تهیه کند تا ما آن را به ایتالیایی ترجمه کنیم. پروفسور بورگل از این پیشنهاد استقبال گرمی کرد و چندی بعد یک نسخه از چندین کار علمیاش را برای من فرستاد که در میان آن چهاردهساله را انتخاب کردیم که بیش از سیصد صفحه را پر میکردند. در مرحلهی بعدی آنها را به برخی از مترجمان جوان ِ آشنا به زبانهای آلمانی، انگلیسی و فرانسوی سپردم. در بهار سال ۲۰۰۴، کار ترجمه به پایان رسید و پروفسور بورگل یک هفته در خانهام در پادوا مهمانم بود و ما توانستیم ترجمهها را با هم بازنگری کنیم و آخرین ویرایشها را انجام دهیم. کتاب در سال ۲۰۰۶ در مجموعه معتبر «کتابخانه قرون وسطی» در انتشارات کاراچّی به مدیریت پروفسور ماریو مانچینی مزبور به چاپ رسید و این ثمرهی پرارزش کار طولانی ششساله، برایم بسیار مایه افتخار بود، چراکه توانستم برای خوانندگان ایتالیایی پیش درآمدی بر ادبیات کلاسیک فارسی با سطح علمی بالا فراهم کنم. در همان سال پروفسور بورگل برای رونمایی کتابش دوباره به دانشگاههای پادوا و بولونیا که قدیمیترین دانشگاههای اروپا هستند، آمد.
ما چندین بار در فرصت همایشها و اجلاسها با هم دیدار داشتیم، بهویژه یکی را خوب به یاد میآورم و آن در دانشگاه کمبریج بود که در سال ۲۰۰۳ پروفسور بورگل همایش باشکوهی را درباره شاعر موردعلاقهاش نظامی برنامهریزی و مدیریت کرد و همچنین چند سال بعد با همکاری پروفسور بلژیکی تبار کریستین ون دِ رویمبکه همایش نامهی مربوطه را تدوین و به چاپ رساند. پشتکاری علمی او بهعنوان یک پژوهشگر و دانشمند او را به سراسر جهان برده است، نهتنها در ایران و در بسیاری از کشورهای اروپایی و آسیایی بلکه در آمریکا، جایی که بهعنوانمثال برای مدتی پروفسور بورگل، استاد مهمان در دانشگاه پرینستون بود.
پروفسور بورگل چندین تألیف پژوهشی در حوزههای متفاوت ایرانشناسی اسلامشناسی و ادبیات عربی منتشر کرده است. آنچه در این آثار چشمگیر است، مهارت و توانایی او در کاوش ـ آنهم با سهولت تمام ـ میان متنهای عربی، ایرانی و حتی ترکی و اردو است که نشاندهنده تسلط فوقالعاده او بر زبانهای اصلی جهان اسلام است. من فقط دو تألیف عالی او را در اینجا یادآوری میکنم: «جبر و قدرت. دنیا و دین اسلام (۱۹۹۱)» و از میان جدیدترها: «شوق عشق و مرگ از عشق در شعر اسلامی قرنهای هفتم تا پانزدهم (۲۰۱۳)». همچنین جا دارد از تألیف درخشان دیگری از او به زبان انگلیسی نام ببریم: «بال سیمرغ. سحرحلال در هنر قرون وسطای اسلامی (۱۹۸۸)»، کتابی که شناخت و مهارت پروفسور بورگل به جنبههای مختلف فرهنگ اسلامی، از شعرگرفته تا سحر و جادو، از موسیقی گرفته تا هنر مینیاتور را به ما ثابت میکند.
از زاویهی دیگر اما خصوصیات اخلاقی و انسانی پروفسور یوهان کریستف بورگل همیشه شگفتزده کرده است: سادگی رفتار، مهربانی، نرمی و فروتنی بیاندازهاش که همه از نشانههای منحصربهفرد دانشمندان بزرگاند. هماکنون کهولت سنیاش، متأسفانه او را به کاستن از فعالیتهایش واداشته است، بااینهمه وقتی شاگردم دکتر ناهید نوروزی در سال ۲۰۱۶ از وی درخواست نوشتن یک معرفینامه بر ترجمهی ایتالیایی کتابش «همای و همایون» اثر خواجوی کرمانی کرد، پروفسور بورگل باکمال میل آمادگیاش را ابراز داشت و آن را در مدت کوتاهی تهیه کرد.
هر وقت که نامهای از پروفسور دریافت میکنم در وی همان دوستی گرم و همان کنجکاوی بزرگ روشنفکرانه که او را به گونههای مختلف جنبههای فرهنگی دنیای عرب و دنیای ایرانی از آغاز تا به امروز برده است را احساس میکنم؛ اما مهمتر از همه و مسئله ویژهی دیگری که باید در مورد پروفسور بورگل افزود این است که در رسالههایش همیشه میتوان به ابعاد قوی انسانی و وسعت دید پیرامون پرسشهای کلان در باب انسان و جهان پی برد، خصوصیتی که از او دانشمندی میسازد بهدوراز نوعی سوپر متخصص خشک و بیروح که در «جالیز کوچک» ش جای خوش کرده است. پروفسور بورگل از برخی جهات بیشتر نزدیک است به دانشمندان سنتی ایرانی که هرگز فراموش نمیکنند که معلمانی برای نسل جدید هستند، دانشمندانی که نه تنها قادر به انتقال دانش و متد علمی به شاگردانشان هستند بلکه حکمت نادر و گران بهایی را هم برای دیگران به ارمغان دارند؛ و البته امروزه در جامعهی فردگرا و سودگرای ما، یافتن این ویژگیها میان بیشتر استادان بسی دشوار است.