شهرآرا: آرش شفاعی، شاعر و روزنامهنگار مشهدی، مطلبی تحلیلی با عنوان «سه
نکته درباره پایتخت کتاب ایران» در صفحهی شخصیاش منتشر کرده است که در آن به اجرای
طرح انتخاب «پایتخت کتاب ایران» در این چند سال اخیر انتقاد کرده است، انتقادی
هرچند تلویحی و نه به صراحت. او نوشته است: «اخیراً خبری منتشر شد مبنی بر اینکه ۲۰ شهر راه
یافته به مرحله نهایی پنجمین پایتخت کتاب ایران معرفی شدهاند. این شهرها پس از ۳ مرحله
داوری و از میان ۱۷۲ شهر از تمامی
استانهای کشور انتخاب شدهاند و اسامیآنها عبارت است از: مهاباد و ارومیه از
استان آذربایجان غربی، شهرری از استان تهران، خورموج و برازجان از استان بوشهر،
دزفول و رامهرمز از استان خوزستان، سبزوار از استان خراسان رضوی، خرمآباد از
استان لرستان، خاش از استان سیستان و بلوچستان، رفسنجان، بم، سیرجان از استان
کرمان، اسلامآباد غرب از استان کرمانشاه، شیراز و اوز و صدرا از استان فارس، بابل
از استان مازندران، ابرکوه و یزد از استان یزد. کمیتهای که وظیفه انتخاب پایتخت
کتاب ایران را در سال آینده به عهده دارد، با مشارکت نهادهایی چون کمیسیون ملی
یونسکو، سازمان شهرداریها و دهیاریهای کشور، سازمان اسناد وکتابخانه ملی جمهوری اسلامیایران،
نهاد کتابخانههای عمومی، خانه کتاب کشور، انجمن علمیکتابداری و اطلاعرسانی
ایران، انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، اتحادیه ناشران و کتابفروشان، شبکه شهرهای
دوستدار کتاب هرسال در آخرین ماه سال، گزینه نهایی و برگزیده پایتخت کتاب ایران را
معرفی میکند.»
شفاعی در ادامه از اهواز، نیشابور، بندر بوشهر و کاشان که از سال ۱۳۹۴ به این
عنوان دست یافتهاند نام میبرد و هر ۴شهر را «در حوزه فرهنگ، ادب و علم در کشور دارای جایگاهی بلند» میخواند.
او همچنین اقدامات فرهنگی اینچنینی را درصورت داشتن «پیوستهای قابلتوجه» مؤثر و
سودمند ارزیابی میکند؛ بااینهمه یادآور میشود: «وقتی یک شهر قرار است پایتخت
کتاب شود، باید همه مسئولان محلی و منطقهای در آن شهر در خدمت کتاب درآیند و شاهد
همگرایی همه نیروهای فکری، اجرایی و مؤثر در مطرح کردن شهر خود به عنوان پایتخت
کتاب باشند. اهمیت این عنوان هنوز برای بسیاری از سازمانها و مسئولانی که کارشان
به صورت مستقیم با کتاب درگیر نیست، جا نیفتاده است. کمک به فرهنگ کتابخوانی، برگزاری نمایشگاههای کتاب، مسابقات کتابخوانی،
تأمین بودجهها و کمک به برگزاری مراسم ملی میتواند در وظایف هر سازمان و نهادی
تعریف شود و اگر اهمیت این عنوان برای مسئولان روشن شود، آنان از همکاری با این
طرح مهم فرهنگی خودداری نخواهند کرد. مسئولیت این کار در استانها به عهده مسئولان
ادارات فرهنگی مانند ارشاد، صداوسیما، کانون پرورش، حوزه هنری و... است که باید در
این راستا به یک همگرایی واقعی برسند.» این فعال فرهنگی میافزاید: «هرچه اتفاقات
و ابتکارات مردمی و غیردولتی در عرصه کتاب بیشتر باشد و بهتر پوشش داده شود، یک
شهر به یک پایتخت کتاب واقعی تبدیل میشود وگرنه برگزاری چند نشست در دانشگاهها و
ادارات دولتی هیچ فایدهای نه به حال کتاب و نه به حال نیروهای فرهنگی دارد [...] انتخاب
پایتخت کتاب باید یک آورده فرهنگی ملموس برای مردم شهری داشته باشد که این افتخار
را کسب کردهاند. اکنون باید در اهواز، کاشان، نیشابور و بوشهر به سراغ مردم رفت و
پرسید این عنوان چه فایدهای برای شهر شما داشت؟ آیا برکتابخانههای شهرتان افزوده
شد؟ آیا چند کتابفروشی درمعرض تعطیلی نجات پیدا کردند؟ آیا یک فرهنگسرا، یک بنای
فرهنگی یا مجتمع هنری به این مناسبت در شهر شما ساخته شد؟ آیا شاهد برگزاری برنامه
فرهنگی ویژه و مهمی بودید؟ چهرههای فرهنگی و هنری و اهل قلم در طول سال درحال رفتوآمد
به شهر شما بودند؟»
او تأکید میکند که پاسخ به این پرسشها را مردم باید بدهند، نه
مسئولان و اینکه «گزارشهای مدیران تا زمانی که مردم شهر به طور ملموس درک نکرده
باشند، شهرشان پایتخت کتاب ایران شده است، هیچ ارزشی ندارد».