آرمان: اووه تیم برای خواننده ایرانی نویسندهای نامآشنا است: از یکسو بسیاری از آثارش به فارسی ترجمه و منتشر شده
و از سوی دیگر، او یکی از دانشجویانی بود که در ۱۹۶۷، در سفر شاه به آلمان، در تظاهراتی که علیه شاه صورت گرفته بود، حضور داشت. اما حضور او، مساوی بود با کشتهشدن دوست نزدیکش بنو اونه زورگ، که بعدها داستان زندگی او و جنبش دانشجویی ۶۸ را در کتاب «دوست و بیگانه» نوشت. تیم یکی از بزرگترین نویسندههای معاصر آلمان است که آثارش در مدارس و دانشگاهها خوانده و تدریس میشود. تیم جوایز بسیاری هم تاکنون گرفته که مهمترینهایش عبارت است از: جایزه ادبی برمن، جایزه ادبی مونیخ، جایزه توکان، جایزه بزرگ ادبی آکادمی هنر، جایزه ادبی ناپل، جایزه ادبی موندلو، جایزه هاینریش بل.
رمان «کشف سوسیس کاری» شاهکار اووه تیم از «تصاویر حکشده ذهنی» آغاز میشود، تصویرهایی که با کودکی راوی در ارتباطند و به هامبورگ در دوره پایان جنگ جهانی دوم، حولوحوش سالهای ۱۹۴۵ میلادی میرسد. راوی تصور میکند که سوسیس کاری را، خانم بروکر کشف کرده است؛ همان سوسیسی که راوی قبلا در دکه خانم بروکر خورده بود. او دنبال زنی هشتادوهفت ساله میرود که در این فاصله نابینا شده است و از زبان او راوی داستانی میشود که بعد از ماجراهای زیادی به کشف این سوسیس تندوتیز منجر میشود.
اووه تیم در این کتاب در کسوت یک پژوهشگر مردمنگار عمل میکند. او اطلاعات این زن سالمند را به تصویر میکشد و از این طریق «یک تاریخ باورنکردنی» را خلق میکند: «آن زمانها با این طعم روی زبان که ناشی از سوسیس با سس کاری بود، چطور بود: آوار باقیمانده و آغاز جدید، آنارشی با طعم تند و شیرین.»
آوریل ۱۹۴۵. لنا بروکر چهل ساله، برمر سرباز نیروی دریایی معرفیشده به نزدیکترین خط مقدم را به ماندن اغفال میکنند و از این طریق به فرار و ترک خدمت، او را حتی پس از تسلیم آلمان نیز مخفی میکند و وانمود میکند که جنگ هنوز تمام نشده است. داستان عشق عجیب و غریبی که توسط داستانهای دروغ زنده نگه داشته شده است و نقطه اوج بیکلام این عشق در آشپزخانه گذرانده شده است و همانجا هم میشکند؛ هنگامی که لنا بروکر عکسهای اردوگاه مرگ را میبیند: او بر سر برمر فریاد میکشد که همچنان رویای پیروزی در شرق را میدید؛ رویایی که به مثابه حقیقتی در صورتش مخفی و پنهان شده بود.
برمر بدون ردپایی ناپدید میشود، البته نه آنقدر که یونیفرمش را هم جا نگذارد و با آن طلسمش، همان نشان سوارکاری که درنهایت در جریان دادوستد تعویض کالاها با هم در دوران بعد از جنگ از طریق یک حادثه تصادفی بینظیر منجر به کشف سوسیس کاری میشود.
اووه تیم، داستانش را واضح و ملموس با حس همدردی بسیار برای شخصیتهای داستانیاش و بدون رویهای رسمی و زبانی مرسوم، تعریف میکند. داستان او درباره روزمرگی در یک دورانی است که کمتر روزمره است و «داستانی بینظیر» در پوشش یک اتفاق پیش پا افتاده و معمولی: سعادت فردی میان بدبیاری جمعی. «در تاریکی روزها، لحظههای روشن هم هست و هرچه این روزها تاریکتر باشند، آن لحظهها هم درخشانترند.»
«کشف سوسیس کاری» داستانی است که به راحتی خوانده میشود و به تدریج لحن القایی پیدا میکند و فنون روایی آن بیش از آنچه در ظاهر نشان میدهد، دقیق است: نوعی تطابق به شیوه کنترپوان (کنترپوان اصطلاحی در موسیقی که به معنای اختلاط دو یا چند خط ملودیک با توجه به استقلال هر یک از آنها و اصول فنی حاکم بر این اختلاط است.) و ملودی جملات و لحن روایت و تغییر زاویه دید که درجههای مختلفی از نزدیکی و فاصله را ارائه میدهند، درهمتنیدگی چیزهای روزمره که به تولید موتیوهایی منجر میشوند و درنهایت به طور نمادین بدون آنکه مزاحمت ایجاد کنند، اوج میگیرند. محورهای داستانی به طور ماهرانهای به هم متصل هستند، اما گاهی ظاهرا از هم گسسته میشود تا بعد در یک نقطه زمانی آینده به طور شگفتآوری دوباره به هم برسند. پلیوری که زن پیر هنگام روایت داستان میبافد و آن را منقش به یک منظره ساده و دلپذیر کرده است با کار خاطرهگویی او مرتبط است. لنا پلیور را درنهایت بعد از مرگش به مردی اهدا کرد که داستانش را از فراموشی، رهایی بخشید. در داستانی که روایت میشود هم لحظاتی از خاطرهها ظاهر میشوند و بارها عکسها، انگیزهای میشوند برای خیالات و دیالکتیک سکوت و بحث بین دو عاشق که دروغگویی را به حد اعلای خود میرسانند، دروغهایی که امکان یک سعادت کوتاهمدت را برای آنان فراهم میسازد.
علاقمندان به پژوهش در شخصیتهای ادبیات با خواندن این کتاب به هدفشان میرسند: درحالیکه برمر منتظر معشوقهاش است، تلاش میکند جدول کلمات را حل کند و طی آن کلماتی مانند هومر و کالیپسو را پیدا میکند نه کلمات عام را. با وجود این، چنین بازیهای در پسزمینه باقی میمانند و در پیشزمینه دنیای لذت از خوراکیها در کنار داستان عاشقانه تاثربرانگیز - که برای زمانهای سال ۱۹۴۵ مرسوم بود، وجود دارد: تدارک مواد غذایی، تهیه و پختوپز، درنهایت چشیدن و خوردن. برمر در «دوران زندانیشدن خود در خانه لنا» حس چشایی خود را از دست میدهد و بعدها دوباره به طور تصادفی حس چشایی خود را با خوردن سوسیس کاری بازمییابد: «باغی از بهشت، درِ خود را به روی زبان او گشود.»
اووه تیم کارش را بلد است و روایت مملو از قوه تخیل و قصهپردازی و منطق را میشناسد. او در «کشف سوسیس کاری» مقوله کاوش و جستوجو را با خاطرات پیوند میزند: دارویی برای کمخونی ادبی.