شهرآرا: یکی از موضوعاتی که همواره در حوزه نشر نویسندگان، مترجمان، شاعران و به طور
کلی پدیدآورندگان را آزار میدهد، پرداخت حقالزحمه به انتشاراتیهاست؛ پولی که
پدیدآورنده به انتشاراتی میدهد تا هزینههای چاپ کتابش را تأمین کند. درواقع ناشر
این پول را از او بابت پیگیری صدور مجوز، خرید کاغذ، طراحی و صفحهآرایی و هر هزینه
دیگری دریافت میکند که برای چاپ کتاب صورت میگیرد.
با اینکه رئیس تعاونی ناشران این موضوع را یک رویه
قانونی و طبیعی برمیشمارد و آن را مانند سرمایهگذاری تلقی میکند و مسئولان
اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز دریافت حقالزحمه از پدیدآورنده توسط ناشران را
قانونی و مبلغ آن را ناچیز میدانند، به نظر میرسد چنین معاملهای در برخی موارد
رگههایی از دلالی را در خود نهفته دارد. دریافت حقالزحمه اینچنینی از مؤلف و
نویسنده و مترجم توسط بسیاری از انتشاراتیها مطابق قانونی نانوشته است که خود ناشرانِ
عموماً غیرحرفهای یا کاسبکار باب کردهاند تا خود برای نشر مایهای نگذارند و
همهچیز را به دوش پدیدآورندهای بیندازند که درواقع میبایست از ناشر حقالزحمه
دریافت میکرد.
پدیدآورنده بعد از اینکه ماهها و حتی سالها وقتش را
صرف نوشتن و گردآوری و ترجمه و... میکند، باید پولهایش را جمع کند و به
انتشاراتیها بدهد تا آنها هم کتابش را چاپ کنند. فارغ از روند وارونه چنین
معاملهای، یک اتفاق بد دیگر این است که وقتی کتاب چاپ میشود و انتشاراتی هم سودی
احتمالی از جیب نویسنده میبرد، دیگر الزامی نمیبیند که برای عرضه و پخش کتاب هم
مایه بگذارد. توزیع کتاب و شرایط نامناسبش را پیش از این بررسی کردهایم. این بار
قرار است پای پولی را به میان بکشیم که در اصل باید به جیب مؤلف بیاید اما بهعکس
از جیبش خارج میشود!
چاپ کتاب به اصرار مؤلف!
بعضی ناشران با اینکه میدانند کتابی در بازار نشر موفق
نخواهد شد، باز هم آن را به چاپ میرسانند. ناشری که باید تألیفات را دروازهبانی
کند و بهترینش را برای چاپ برگزیند، به فکر سودش است؛ نه سودی که از فروش کتاب
عایدش میشود؛ بلکه سودی که پیش از چاپ برده و از پدیدآورنده آن را دریافت کرده
است. اینطور که پیش میرود، باید به حال درختانی که برای چاپ کتابهای بیمشتری
قطع میشوند، افسوس خورد. اگر بخواهیم فرضیه دلالی را رد کنیم، باید علتی برای چاپ
کتابهایی که مخاطبی ندارد، وجود داشته باشد. اصرار پدیدآورنده برای چاپ نمیتواند
علت قانعکنندهای باشد. انتشاراتیهای معتبر میدانند اگر کتابی را رد کنند، یکی
از این هزاران ناشری که در پایتخت و شهرستانها حضور دارند، پیدا خواهد شد که با
گرفتن پولهای بعضاً هنگفت کتاب بیمشتری چاپ کند.
بعضی ناشران فقط به پول میاندیشند
هزینههای صفحهآرایی، ویراستاری، طراحی جلد به علاوه
اخذ مجوزها و دریافت کدهای مربوط به چاپ و نشر (شابک و فیپا) و خود چاپ، مجموعه
هزینههایی است که پدیدآورنده باید بابت چاپ کتابش بپردازد.
با این حال شرایط بازار نشر، چاپ دیجیتال، گسترش نسخههای
الکترونیکی کتاب و مواردی از این دست از عواملی هستند که به گفته حمیدرضا رضوانی،
مدیر انتشارات آرسس، مانع از سرمایهگذاری او و همکاران ناشرش روی کتابها میشود:
شرایط اینطور ایجاب کرده که سرمایهگذاری غیرمطمئن شود. برای همین است که بیشتر
افرادی که مراجعه میکنند، خودشان هزینه چاپ کتابشان را میدهند و خودشان هم کتابشان
را میفروشند.
فرق است میان آنهایی که از روی عشق و علاقه پا به عرصه چاپ
و نشر گذاشتهاند و آنهایی که این عرصه را محلی برای دستیابی به آرزوهای مادی خود
دیدهاند، این ناشر مورد اول را علت حضور خود در این عرصه بیان میکند و معتقد است
برای یکی اسم انتشاراتیاش مهم است و برای دیگری گرفتن پول؛ از همین رو اذعان میکند
که خودش حتی با دریافت پول حاضر به چاپ هر کتابی نیست.
بیتعهدیها زیاد شدهاست
خیلی از کتابها هنوز چاپ نشده فروش میرود. این به
محبوبیت و شهرت نویسندهاش برمیگردد.
کتابهایی هم هست که ارزش چاپ دارد ولی نویسندهشان مطرح
و شناختهشده نیست. اینجاست که مسائلی همچون برگشت سرمایه پررنگ میشود. فریده
سلطانی، مدیر انتشارات طنین قلم به انتشار دادن این کتابها میگوید «ریسک»: این
یک ریسک است. ناشر باید تصمیم بگیرد که میخواهد این فرصت را در اختیار یک نویسنده
بگذارد و از جیبش سرمایه کند یا نه.
این بانوی ناشر یادآور میشود که کتاب کالای اساسی در
زندگی مردم نیست. با این وضعیت که بازار کمکشش کتاب ایجاد کرده، ناشر باید هزینه
کتاب را تأمین کند. او مجبور است برای ادامه حیات انتشاراتیاش و حتی ادامه حیات
خود به چشم ارتزاق به کتاب نگاه کند: کتاب یک کالاست که ناشر برای ارتزاق خود به
آن توجه دارد. خب اگر منِ ناشر این کتاب را که مؤلف حاضر است بابت تولیدش هزینه
بپردازد چاپ نکنم، همکار دیگری با هزینه بیشتری این کار را انجام خواهد داد.
به نظر میرسد وقوع این اتفاق غیرفرهنگی در یک کار
فرهنگی، همهاش هم ناشی از سرانه پایین مطالعه و متقاضیِ اندک نیست: متأسفانه بیتعهدیها
در میان ناشرها زیاد شده است. آمار ناشرهای تازه و مبتدی بسیار افزایش یافته است که
کتابها را با کیفیتهای پایین چاپ میکنند. مردم هم حق دارند و به سمت این کتابها
نمیروند. همکار من در ۷-۸ سالی که مجوز انتشاراتی گرفته است، ۷۰۰-۸۰۰ عنوان کتاب چاپ کرده است اما من که ۱۴ سال است مجوز دارم، حدود ۲۰۰ عنوان کتاب چاپ کردهام.
بنگاه اقتصادی یا انتشارات؟
چاپ در کشور ما صنعتی آماتور است. نویسندهای که احتمالاً
پول هم دارد، میخواهد هرطور شده کتابش چاپ شود. آن را به دست انتشاراتی میسپارد
و همه هزینههای چاپ را هم میپردازد.
البته مدیر انتشارات مرندیز با صراحت ابراز میکند که
ناشر موظف نیست هر کتابی را که به او دادند، منتشر کند: کتابهای بسیاری هستند که ناشر علاقهای
به چاپ آنها ندارد ولی مؤلف اصرار دارد آنها را چاپ کند. تکلیف چیست؟ ناشر که
نباید هزینهاش را بپردازد. وقتی تضمینی برای بازگشت سرمایه اولیه ناشر وجود ندارد، چرا او
باید ضرر کند؟
اگر بسیاری از ما تصورمان از کار نشر، فعالیتی کاملاً
فرهنگی است، باید نگاه خود را تعدیل کنیم.
به هر حال انتشارات یک مؤسسه اقتصادی است؛ اگرچه محل
درآمدش فرهنگ است. مهدی نصیرزاده میگوید: باید این تصور ایجاد شود که انتشاراتی
یک مؤسسه اقتصادی است. ما در انتشارات کالا تولید میکنیم؛ نه خیریه هستیم و نه بودجه
هنگفت و دولتی داریم. با این وضعیت بازار چطور میتوانیم هم سرمایهگذاری کنیم، هم
کتاب را بفروشیم و هم دیگر هزینههای جانبی انتشارات را تأمین کنیم؟ ناشر میتواند
سرمایهگذاری کند ولی وقتی کتابی حتی ۱۰ جلد هم نمیفروشد، چرا باید آن را چاپ کند؟
این ناشر که رئیس تعاونی ناشران خراسانرضوی هم هست، این
نکته را رد میکند که همه کتابهای منتشرشده ناشران مشهدی و خراسانی با سرمایه
مؤلف است: بسیاری از کتابهایی که در انتشاراتی ما به چاپ رسیده، با سرمایه ناشر
بوده است. هرچند پخشکننده یا کتابفروش کتاب را از ناشر میگیرد و اگر فروش رفت،
مدتدار تسویه حساب میکند. ناشران، کتاب را امانی میفروشند. مشکل نشر اساسیتر
از این است. قضیه به ناشران تازهکار و کهنهکار یا به مؤلف مشهور و گمنام هم ربطی
ندارد. شرایط اینطور ایجاب میکند.
دوراهی قانونی
حقالزحمه، حق نشر یا هر اسمی که روی آن میگذاریم، فرقی
ندارد. به نظر اوضاع بازار نشر وخیمتر از این است که بشود با حذف دلالی از این
صنعت آمیخته با فرهنگ آن را سامان داد.
در حالی که نویسنده و مؤلف باید حقالتألیف دریافت کند،
اوضاع برعکس شده و باید برای انتشار کتابش مبلغی هم بپردازد. اینطور شده که ناشر
هزینههای جاری چاپ کتاب را تمام و کمال از پدیدآورنده میگیرد. روندی که در
انتشاراتیها مرسوم شده و ظاهراً بیبیفاطمه حسینی، رئیس اداره امور فرهنگی، کتاب
و ناشران اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسانرضوی هم بر آن صحه میگذارد: قانون
۲ راه پیش روی ناشر قرار داده است؛ یکی
آنکه حقالتألیف را از مؤلف بخرد که در این صورت توزیع کتاب بر عهده ناشر است. یکی
هم اینکه خود مؤلف هزینهها را پرداخت کند و خودش هم کار توزیع کتابش را بر عهده
بگیرد. اجبار قانونی وجود ندارد که ناشر کتاب را با هزینه خودش چاپ کند.
همانطور که حدس میزنید، راه اول برای کتابهایی است که
ناشر از فروشش اطمینان دارد. میتواند این معنی را داشته باشد که آنهایی که عمر
نویسندگیشان جوان است، یا باید جیب پر پولی داشته باشند یا آنقدر کارشان خوب
باشد که ناشر چارهای جز خرید حقالتألیف آن نداشته باشد: ناشر برای چاپ کتابهایی
که تمایلی برای خرید حقالتألیف آنها ندارد و مؤلف میخواهد آنها را چاپ کند، حقالزحمهای
برای انجام کارهایش دریافت میکند. در این موارد کتاب را تحویل مؤلف میدهد و
درواقع حقالزحمه خدماتی را که ارائه میدهد از مؤلف میگیرد.