اعتماد: ۱- دوم فروردینماه سال ۹۷، داریوش شایگان، پس از قریب به دو ماه بستری در بیمارستان به علت سکته مغزی شدید، در هشتادوسه سالگی درگذشت. شایگان یکی از استوانههای روشنفکری ایران و از نامآوران عرصه فکر و فرهنگ بود. او اندیشمندی روشناندیش و متجدد بود و در میان اهالی اندیشه به سلامت نفس، گستردگی و تنوع حوزههای مورد علاقه و استقلال و آزاداندیشی شهره بود. دو ماه بعد، در ۱۹ خرداد، یکی دیگر از چهرههای سرشناس حوزه فلسفه روی در نقاب خاک کشید. احمد احمدی، استاد فلسفه و مدیر سازمان سمت نیز ۸۴ سال سن داشت. فلسفهخوانهای ایرانی با مشهورترین کتاب رنه دکارت، از بنیانگذاران فلسفه جدید، یعنی «تاملات در فلسفه اولی» به واسطه ترجمه دقیق و خوب دکتر احمدی آشنا هستند. تنها ۵ روز بعد، یعنی در ۲۴ خردادماه، محمدامین قانعیراد پس از دورهای تحمل بیماری سرطان، در شصت و سه سالگی دار فانی را وداع گفت. دکتر قانعیراد یکی از شناختهشدهترین و موثرترین جامعهشناسان ایرانی در حوزه عمومی بود، نقش فعال مدیریتی او در انجمن جامعه و شخصیت کاریزماتیک و محبوبش، مرگش را به فقدانی جبرانناپذیر بدل ساخت. یک ماه بعد، در سیویکم تیرماه، محمدعلی مرادی در نتیجه عوارض سکته قلبی در پنجاهونه سالگی قالب تهی کرد. مرادی را «فیلسوف کف خیابان» میخواندند، روشنفکری که غریب و غریبانه، در حاشیه زندگی و کار میکرد و از همان موضع بدون تعارف به مرکز میتاخت. درگذشت او با واکنشهای متفاوتی از سوی اهالی اندیشه مواجه شد. بالاخره در نیمه مرداد سالی که گذشت، مجید مددی در ۸۳ سالگی در گذشت، پژوهشگر و روشنفکر چپگرا که تعلق خاطر زیادی به اندیشههای لویی آلتوسر، متفکر مارکسیست معاصر داشت.
از میان درگذشتگان حوزه اندیشه در سال گذشته همچنین باید از این بزرگان یاد کرد: غلامحسین صدری افشار (۲۸ فروردین)، احسان یارشاطر (۱۰ شهریور)، محمد دبیرسیاقی (۱۶ مهر) و انور خامهای (۲۹ آبان).
۲- میدان اندیشه در مطبوعات ایران، دایره وسیعی از فلسفه و جامعهشناسی و روانشناسی، اقتصاد سیاسی، سیاست، دینپژوهی، روشنفکری و تاریخ را دربرمیگیرد و به اتفاقات و رویدادهای این حوزهها در دانشگاهها، مؤسسات، پژوهشکدهها و انتشارات میپردازد. نشستها، همایشهایی که در این حوزهها برگزار میشود، یا آثار جدیدی که در زمینههای مذکور منتشر میشود یا اظهارنظرهای اساتید علوم انسانی و روشنفکران درباره مسائل روز، در صفحات اندیشه بازتاب مییابد، ضمن آنکه روزنامهنگاران این حوزه موظفند، به مسائل جاری از منظر علوم انسانی بنگرند و در موارد مختلف به مناسبتهای گوناگون سراغ صاحبنظران علوم انسانی و روشنفکران بروند و از آنها بخواهند از منظری عمیقتر و تخصصیتر درباره مسائل مبتلابه اظهار نظر کنند. تغییر و تحولات عمده در وضعیت آموزشی و پژوهشی علوم انسانی به ویژه در رشتههای مذکور، از دیگر مسائلی است که اندیشهایها در مطبوعات دنبال میکنند. ما نیز در صفحه اندیشه کوشیدیم در حد توان و وسع به مسائل مذکور بپردازیم. نشستها و همایشهای مهم را بازتاب دهیم، به مناسبتهای تقویمی و تاریخی مهم، صفحاتی ویژه اختصاص دهیم، نسبت به آثار جدیدی که در علوم انسانی منتشر شد، اعم از ترجمه و تألیف، پرداختیم و در پروندههای گوناگون تلاش کردیم مشکلات جامعه را با عینکی نظری (تئوریک) به مخاطبان نشان دهیم و مصائب عینی را در قالب مفاهیم صورتبندی کنیم. عمدهترین رویداد در حوزه فلسفه در سال گذشته، تغییر ریاست موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران بود. بالاخره پس از تکاپوها و انتقادات فراوان و گسترده به مدیریت عبدالحسین خسروپناه، در ۲۴ دیماه سال ۹۷، غلامرضا ذکیانی به جای او به ریاست موسسه منصوب شد. دوستان ما صفحه سیاستنامه در سالنامه روزنامه در پروندهای مفصل و خواندنی به این تحول اساسی و مبارک پرداختهاند.
۳- مطلوب آن است که عرصه اندیشه و روشنفکری یک جامعه، بازتابی از مسائل عینی و انضمامی آن جامعه باشد، منتها بازتاب (reflection) به معنای دقیق کلمه یعنی انعکاس تاملی و رفت و برگشتی. به عبارت دیگر انتظار میرود، همچنان که معضلات جامعه در اندیشه و آثار روشنفکران و متفکرانش منعکس میشود، پاسخی درخور از سوی ایشان بیابد و نتیجه تاملات این اندیشمندان در جامعه تحولی در جهت رفع مشکلات ایجاد کند. سطح این تعامل و ارتباط دو سویه میان جامعه و روشنفکران در ایران در زمانهای مختلف، متفاوت است. در سالی که گذشت، جامعه ایرانی بهطور عمده از دو مشکل جدی رنج میبرد. نخست معضلات و مسائل اقتصادی ناشی از ناکارآمدیهای ساختاری از سویی و تحریمها از سوی دیگر و دوم نگرانی از ناامنی و جنگ در نتیجه تهدیدهای خارجی در خاورمیانه ناامن و بلاخیز. در واکنش به این دو معضل، شاهد رویارویی دو گروه از روشنفکران و اندیشمندان ایرانی بودیم، دسته نخست کسانی که در واکنش به معضلات اقتصادی، به نقد رادیکال سیاستهای اقتصادی تصمیمگیرندگان میپردازند و آنها را در چارچوب مفاهیمی چون «نئولیبرالیسم» مورد انتقاد قرار میدهند. دسته دوم روشنفکرانی هستند که عمدتاً به مساله امنیت در منطقه ناامن ما میاندیشند، آنها وجهه همت خود را دفاع مفهومی و تاریخی از تمامیت ایران در قالب مفاهیمی چون «ایرانشهری» گذاشتهاند. در این میان البته گفتارهای حاشیهای دیگری مثل معنویتگرایی و اخلاقگرایی یا بازگشت به روشنفکران دهههای پیشین چون دکتر شریعتی با خوانشی متفاوت البته نیز طرح شده است؛ اما بحث اصلی میان دو دسته نخست است که یکی بر طبل عدالت اقتصادی و اجتماعی میکوبد و دیگری بر ضرورت امنیت و اقتدار دولت (به معنای عام آن) اصرار دارد. باید دید سیر وقایع و رویدادهای جامعه در سال پیش رو به چه صورت است. تا اینجای کار و با توجه به منازعهای که بدان اشاره شد، انتظار میرود روشنفکران و صاحبنظران هر دو سو، به جای توهین و تخطئه طرف مقابل، به روشنی به ایضاح دیدگاه خود بپردازند و انتقادهای دیگری را جدی بگیرند که اندیشیدن چیز نقادی و پرسشگری نیست و باقی هیاهوی بیهوده و بیثمر.