اعتماد: ریچارد رورتی فیلسوف معاصر و از اندیشمندان برجسته پراگماتیسم امریکایی است. یکی از اهداف رورتی در فلسفهاش نزدیککردن سنت پراگماتیسم امریکایی با پستمدرنیسم بوده که در حقیقت تلاشی است برای نزدیکتر کردن مباحث فلسفی به موضوعات اجتماعی. رورتی در خانوادهای سوسیالدموکرات به دنیا آمد. ابتدا در سنت تحلیلی فلسفه آموخت. اما بعدها به یکی از میانجیگران فلسفه تحلیلی و قارهای تبدیل شد. پراگماتیسم رورتی از دو آبشخور عمده تغذیه میکند: یکی سنت پراگماتیسم امریکایی ملهم از چارلز پیرس، ویلیام جیمز و جان دیویی و دیگری فلسفه قارهای متاثر از آرای نیچه، هایدگر و دریدا. با نگاهی به این دو شاخه فکری میتوان درونمایه اندیشه رورتی را حدس زد. او فلسفه خاص خود را که مبتنی است بر رد نظریات بنیانباور، ستیز با ماهیت، مخالفت با نظریه مطابقت صدق(correspondence theory of truth ) یا همان بازنمایی و نهایتا اخلاق همبستگی(۲ solidarity) از همآمیزی خاص نگرشهای این فیلسوفان تدوین میکند.
در تاریخ فلسفه، احتمالا از نیچه به بعد «حقیقت» و مفاهیم وابسته به آن دستخوش تغییری بنیادین شد که طنین آن را میتوان در ساخت و پرداخت اندیشههای پستمدرن مشاهده کرد. «حقیقت» دیگر آنجا نایستاده تا انسان به «کشف» آن نایل شود، بلکه حرکت تاریخ و اجتماع، حرکت انسانی اینهاست که حقیقت را میسازد. انگاره «ساخت» حقیقت به جای «کشف» آن حوزههای گوناگونی اعم از فلسفه، دین و حتی انواع علوم را درنوردید و بر اخلاق نیز تاثیری دگرگونکننده گذاشت. در همین راستا، نکته محوری اندیشه رورتی نقض نظریه بازنمایی و مطابقت صدق است. رورتی در اثر نوآورانه فلسفه و آیینه طبیعت به نقد پیشفرضهای معرفتشناسی میپردازد و از جمله مهمترین آنها اینکه ذهن آیینهای است که واقعیت بیرونی و مستقل از ذهن را «بازتاب» میدهد. در نظریه بازنمایی عقلانیت و عینیت بازتاب دقیق واقعیت است. در این نظریه میان واقعیت و نمود خط فارقی برناگذشتنی وجود دارد، شیءفینفسه جداست از شیء به صورتی که در شناخت انسان میآید. شیءفینفسه شناختناپذیر است و شناخت انسان تنها به «نمودها» تعلق میگیرد. اما به عقیده رورتی حقیقت آنطور که متافیزیک سنتی غرب تلقی میکند، منفصل از تاریخ و شرایط انسان نیست. وظیفه فلاسفه در سنت بازنمایی جستوجوی حقیقت، همان حقیقت شناختناپذیر بوده است، حال آنکه بهزعم رورتی نمیتوان بدون صافی ذهن انسان واقعیات را درک کرد. حقیقت محصول تخیل و تصور ماست و درهمتنیده با تاریخ و شرایط خاص انسان. مستقل از ذهن آدمی حقیقتی در کار نیست. بنابراین ما باید مفاهیم حقیقت، صدق و کذب را رها کنیم. اما این بدان معنا نیست که نمیتوان از حقیقت، صدق و کذب سخن گفت. حقیقت در اندیشه رورتی به قسمی «توجیهپذیری» مبدل میشود که خصلتی «اجتماعی» دارد. در حقیقت ملاک حقیقت همخوانی آنها با اعتقادات انسانهاست و نه واقعیت خارجی و قضیهای صحیح است که در مورد آن بتوان به اجماع وسیعتری دست یافت. بنابراین حقیقت به ساحت اجماع وارد میشود و کسوت اخلاق به تن میکند.اینجاست که او مفهومی کلیدیاش را به صحنه میآورد: همبستگی. به باور رورتی، معیار صدق همبستگی با جامعهای است که بدان تعلق داریم. بنابراین رفتار عاقلانه یعنی رفتاری سازگار با اعضای جامعه یا رفتاری که اعضای جامعه درباره آن به بیشترین اجماع دست یافتهاند. رویکرد فلسفی رورتی در مورد مساله صدق در فلسفه اخلاق او نیز بازتاب میآید. به باور او پرسشهای اخلاقی دارای پاسخهای کلی، همیشه درست و جهانشمول نیستند. او با پیش کشیدن مفهوم همبستگی و تعریف آن در واقع به جدال با فلسفه کانتی اخلاق میرود. رورتی تمایزهای کانتی بین عقل و احساس را رد میکند و مبنای اخلاق را احساس میداند. او بر این باور است که «اخلاق سنتی در پس هرگونه شهود اخلاقی، قاعدهای کلی را نهفته میداند». به باور او کسانی که میکوشند قواعدی اخلاقی را تدوین کنند که دارای الزامی جهانشمول است، نهایتا به تاریکاندیشی و تحمیل عقاید بر دیگران راه میبرند. به عقیده رورتی، غیر از رواداری و مقبولیت همنوعان به چیز دیگری نمیتوان تکیه کرد.برای رورتی گرایش به ساختارشکنی ارزشها مترادف بیاخلاقی نیست، بلکه اتفاقا در این شرایط است که اهمیت اخلاق و بهرسمیت شناختن «دیگری» واجد اهمیتی دوچندان میشود. به باور او، برخلاف پنداشت فیلسوفان کلاسیک پایه اخلاق «خود» نیست، بلکه همانگونه که امانوئل لویناس میپندارد، «دیگری» است. رورتی بر آن است تا نظام فکری خود و نتایج اخلاقی برآمده از آن را بدون ارجاع به مفاهیم سنتی فلسفه بنا کند. او میکوشد تا اخلاق رواداری، گفتوگو و تساهل را بدون اتکا به اصول عام عقلی پاس بدارد. بدینترتیب، به عقیده وی که همراستا با پراگماتیسم جان دیویی است، جهان حاضر به جای اتکا به مفاهیم استعلایی بیش از پیش نیازمند حس تعلق جمعی است و این حس تعلق جمعی به جای آنکه حول سلطه بیچونوچرای عقل شکل گیرد، بر پایه امید و اخلاق شکل میگیرد. او معتقد است انسان برای معنا بخشیدن به زندگیاش دو راه پیشرو دارد، یکی عینیتگرایی و دیگری همبستگی. عینیتگرایی کاری است که متافیزیک غرب از افلاطون به بعد مشغول انجام آن بوده؛ رویکردی که از تاریخ میگریزد یا دورش میزند. در این رویکرد ماهیت و ذات اهمیت ویژهای دارند و اخلاق نیز در نسبت با آنها تعیین میشود، یعنی فطرت انسان مبنای احکام اخلاقی و رفتارهای او میشود. رورتی با توسل به نگاه تاریخی هگل و مارکس و دیویی این مبنای غیرتاریخی را رد میکند و ملاک اخلاقیبودن انسان را امری میداند همبسته تاریخ، شرایط و اوضاع خاص او و نه وابسته هرگونه معیاری ورای تاریخ، از جمله فطرت یا ذات. پس آنچه باقی میماند، احساس همبستگی ما با سایر انسانهاست فارغ از طبقه و نژاد و دین. بر ماست که با تمام انسانهای دیگر احساس همبستگی کنیم و این درک از همبستگی برای پیشرفت اخلاقی ضروری است.
او به تأسی از پیتر سینگر، فیلسوف امریکایی میگوید که هدف اخلاق بیشینهکردن سعادت است، گسترده کردن دامنه کسانی که میلشان به حساب میآید و به عبارتی «بزرگتر کردن دایره ما»؛ یعنی بیشتر کردن شمار افرادی که یکی از «ما» به حساب میآیند. رورتی در اخلاقی برای زندگی امروز بارزترین نمونه این گستردهسازی را تغییر نگرش ثروتمندان درباره فقرا میداند. اغنیا «دیگر وضعیت زندگی فقرا را ناشی از تقدیر الهی نمیپنداشتند، بلکه آنها را نیز شهروندانی مانند خود به حساب میآورند» بنابراین دیگر تصور نمیکردند که «تقدیر فرزندان خانوادههای تهیدست آن است که کمتر از فرزندان آنها شاد و سعادتمند باشند. تنها پس از آن صورت بود که میشد به ثروت و فقر به صورت وضعیتهای اجتماعی قابل تغییر نگریست و نه اجزای نظمی غیرقابل تغییر.» رورتی بر این باور است که نباید نظریههای فلسفی را مبنای سیاست قرار دهیم. میتوان بسیاری از موضوعاتی را که فلسفی تلقی میشوند از قلمرو سیاست کنار گذاشت بیآنکه به آن آسیبی وارد شود، موضوعاتی نظیر سرشت غیرتاریخی انسان، انگیزه رفتار اخلاقی و طبیعت خویشتن. باید به جای اینها، خودمان را به رواداری و تساهل دینی محدود کنیم و این امور را مبنای عدالت قرار دهیم. تنها از این طریق است که میتوان در جهت همبستگی بیشتر، گشودن دایره ما و در یک کلام جامعهای همپذیرتر و دموکراتیکتر گام برداشت. او بر این باور است که حقیقت پاداش تلاش ما در نیل به آزادی است و در واقع اگر ما در راستای آزادی سیاسی و گستراندن هر چه بیشتر دایره بکوشیم، حقیقت چون پاداشی بر ما عرضه میشود.
منابع:
رورتی، ریچارد. اخلاقی برای زندگی امروز، ترجمه علی سیاح، تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۷.
رورتی، ریچارد. فلسفه و امید اجتماعی، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران: نشر نی، ۱۳۸۴.
رشیدیان، عبدالکریم. فرهنگ پسامدرن، تهران: نشر نی، ۱۳۹۳.
تقوی، سید محمدعلی، «ریچارد رورتی و لیبرالیسم بدون بنیان»، فصلنامه پژوهش حقوق عمومی، دوره ۵، شماره ۲۰، تابستان ۱۳۸۵، صص ۹۹ تا ۱۱۷.
اصغری، محمد. «پیام اخلاقی فلسفه ریچارد رورتی»، دوفصلنامه غربشناسی بنیادی، سال اول، شماره دوم، پاییز و زمستان ۱۳۸۹، صص ۱ تا ۱۴.