ایران: «دریچه جنوبی» داستان ادبیات خوزستان
است؛ ماجرای پرفراز و نشیب ادبیاتی شکلگرفته از دل نخلهای سر بهفلککشیده، چاههای
نفت، نفتکشها و لنجهای باربری. داستان «شهر کوچک ما»ی احمد محمود، ماجرای
«مهاجرت» ناصر تقوایی، تصویری از«شبهای مغلوب» فتحالله بینیاز و «خوابهای
جنوبی» کوروش اسدی، که بازی روزگار آنقدر زود چشمهایش را به روی زندگی بست که
نماند و شاهد انتشار حاصل همکاری مشترکش با غلامرضا رضایی نبود. «دریچه جنوبی»
اثری تحقیقی است که به همت «اسدی» و «رضایی» برای اولینبار به تاریخچه داستان
خوزستان و نقش آن در ادبیات داستانی معاصر و با نقد و بررسی آثاری از چهلوهشت
نویسنده متولد این استان میپردازد. رضایی در این گفتوگو چند هفته بعد از انتشار «دریچه
جنوبی»، حسرت میخورد که همکار نویسندهاش نتوانست هیچگاه شاهد انتشار «دریچه
جنوبی» باشد. تأکید میکند که بخش عمدهای از کتاب به همت اسدی به نتیجه رسیده و
گزیدهنویسی و وسواس بسیار را از مهمترین ویژگی او برمیشمرد؛ ویژگیهایی که به
اعتقاد او باعث شده اسدی با وجود خلق آثاری انگشتشمار بتواند نظر منتقدان را هم
بهخودش جلب کند.
«دریچه جنوبی» حاصل همکاری مشترک شما و
زندهیاد کوروش اسدی است؛ کتابی تحقیقی درباره ادبیات داستانی استان خوزستان. ایده
شکلگیری این کتاب چطور به ذهنتان رسید؟
جنوب ایران بخصوص استان خوزستان بهدلیل
موقعیت ممتاز جغرافیایی و اقلیمیاش در روند صنعتیشدن و مدرنشدن جامعه و کشور
نقش بسزایی ایفا کرده و به همین دلیل هم بستر مناسبی برای بالندگی فرهنگ و هنر بوده
است؛ هنرهایی مثل سینما، ادبیات داستانی، شعر، ترجمه و.... بهدلیل برخورداری
خوزستان از همه این عوامل و تأثیر ادبیات داستانی آن بر ادبیات معاصر ایران به
سراغ تألیف این اثر رفتیم.
چرا در نوشتن «دریچه جنوبی» به ایده
همکاری با زندهیاد کوروش اسدی رسیدید؟
با کوروش رفاقت چندین ساله داشتم.
علاوه بر این به لحاظ نگاه به ادبیات داستانی نگرشمان بههم نزدیک بود. در جلسهای،
علی یاری یکی از دوستان شاعر که در بنیاد نخبگان آن زمان مسئولیتی داشت از من
خواست در حیطه ادبیات جنوب طرحی پیشنهاد بدهم. من هم موضوع تاریخچه ادبیات داستانی
خوزستان را مطرح کردم که مورد قبول قرار گرفت. منتها بهدلیل مشغلههای آن روزهایم
کار را به کوروش پیشنهاد کردم. او هم قبول نمیکرد و میگفت تنها در صورتی میپذیرد
که دو نفری با هم کار کنیم و همین باعث شکلگیری و کار مشترکمان شد. بنا بود همین
کار را درباره ادبیات داستانی ایران هم انجام دهیم که نشد.
در این کتاب از چه زاویهای به ادبیات
خوزستان پرداختهاید؟
امکان بررسی ادبیات خوزستان بدون توجه
به وضعیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن در سالهای گذشته فراهم نیست، ما هم چنین
روالی را در پیش گرفتیم. علاوه بر این به مباحثی همچون «داستان اقلیمی» هم پرداختهایم.
این اصطلاحی است که بین برخی اهالی کتاب جاافتاده و خودمان چندان موافقش نبودیم.
البته یکی از نقدهای جدی ما در تألیف این کتاب به چنین تقسیمبندیهایی در حیطه
ادبیات برمیگشت؛ برخلاف گفتههای برخی از دوستان جغرافیا به تنهایی سبک نمیآفریند.
این در حالی است که در مباحث تحلیلی در وهله نخست باید به داستان و عناصر آن توجه
کنیم نه اینکه موقعیت داستانی را به یک تکنگاری یا متن جامعهشناختی تقلیل بدهیم.
در ادامه طرح این مبحث اوجگیری ادبیات ایران و نقش نشریات شهرستانی که در دهههای
چهل و پنجاه در آن دخیل بودند را هم بررسی کردیم. اما مهمترین مبحثی که در این
کتاب بررسی کردهایم چگونگی شکلگیری ادبیات خوزستان و ویژگیهای آن است. البته
نیمنگاهی هم به ادبیات ایران و خوزستان بعد از وقوع انقلاب داشتهایم. در زمینه
نقد هم به بررسی و واکاوی داستانها بهلحاظ فنی و کارگاهی بیشتر باید نظر داشته باشیم
تا کمکی باشد به نویسندگان جوانتر. در واقع قصدمان پرداختن به نقاط قوت و ضعف
داستانها از همین منظر و بیان تردستیها و ویژگیهای کار نویسندگان بوده است.
اما چرا در فهرستی که از اسامی و آثار
نویسندگان خوزستانی در این کتاب آمده جای برخی خالی مانده است؟
جای نویسنده مطرحی تا آنجا که میدانم
خالی نیست. اگر اسمی هم از قلم افتاده که شاید این اتفاق رخ داده باشد عمدی نبوده.
مدعی اینکه نام نویسندگان یا داستانهایی که آوردهایم دربردارنده تمام ظرفیت
داستانی خوزستان است، نبودهایم ولی تلاشمان این بوده که از تمام نویسندگان صاحب
کتاب با توجه به محدودیتی که از حیث حجم کتاب داشتهایم و با در نظر گرفتن اینکه داستانها
از یک استانداردی برخوردار باشند، اثر در کتاب بگنجانیم.
چرا دوران درخشان ادبیات خوزستان تنها
به چند دهه محدود میشود و مشخصاً از دهه شصت به بعد شاهد ادامه آن نیستیم؟
دهه شصت و هفتاد از دورههای تأثیرگذار
داستاننویسی کشور محسوب میشوند؛ در این دو دهه آثار مطرحی به چاپ رسید که در رشد
و اعتلای داستاننویسی ما نقش بسزایی داشتهاند و به منطقه خاصی هم محدود نمیشود.
اما تعدادی از این نویسندگان نیز از داستاننویسان خوزستانی هستند. مجموعه داستان
«لالی» از بهرام حیدری یا آثار یارعلی پورمقدم، زویا پیرزاد، اصغرعبداللهی، فرهاد کشوری،
احمد بیگدلی، صمد طاهری و دیگران. ضمن اینکه در گذشته بهدلیل شرایط اقتصادی در
خوزستان نویسندگان از ثبات اقتصادی برخوردار بودهاند و با تمرکز و آرامش بیشتری
دست به قلم میشدند. با این حال قبول دارم که از لحاظ کیفیت آثار هنوز جای خالی
نویسندگان پیشین احساس میشود. به نظرم این مسأله فارغ از خلاقیت فردی، به دلایل و
مشکلاتی که نویسنده امروز با آن درگیر است برمیگردد. شاید اگر موانع اقتصادی،
اجتماعی و دیگر مسائل بازدارنده پیشروی نویسنده امروزی نبود باز هم میتوانستیم
شاهد شکوفایی نویسندگانی از جنس بهرام صادقی، ساعدی، گلستان و گلشیری باشیم. هرچند
معتقدم که هر نویسندهای فرزند زمانه خودش است و هیچ دورهای را نباید با دوره
دیگر مقایسه کرد. در کشورهای دیگر هم در نتیجه همین تغییر و تحولات کمتر شاهد حضور
دوباره نویسندگان بزرگی مانند کافکا، فاکنر، جویس و امثال اینها هستیم. نوشتن
همیشه گام گذاشتن در وادی برزخ بوده و هست، چه در گذشته و چه در زمان حال.
اصرار دارید که مقایسه ادبیات دهههای
مختلف کار چندان درستی نیست. این در حالی است که میزان موانعی که درباره برخی از
آنها گفتید در هر دورهای متفاوت از دورههای دیگر است؛ موانعی که نمیتوان منکر اثرگذاری
آنها شد.
بههر حال یکی از عواملی که منجر به
موفقیت نویسندگان خوزستانی در مباحثی چون توصیف و دیالوگگویی شده زندگی در همان
ثبات و آرامشی بوده که از آن گفتم.
شما شرایط خوزستان را در دورهای که
به آن اشاره شد بررسی کنید تا ببینید چطور وقتی به یکی از قطبهای مهم صنعتی تبدیل
میشود از سایر نقاط کشور برای زندگی و کار به آن هجوم میبرند. در همین دوره است
که بزرگانی همچون فروغ، گلستان، گلشیری و دریابندری هم برای مدتی ساکن خوزستان میشوند.
این تفاوت بسیاری دارد با شرایطی که مردم وادار به مهاجرت میشوند و ثبات از آنان
سلب میشود.
فراتر از تأثیری که صنعتیشدن خوزستان
روی ادبیات این استان گذاشته به عوامل دیگری هم میتوان اشاره کرد که آثار
نویسندگان را از آن متأثر کرده باشد؟
در ارتباط با ادبیات خوزستان نباید
تنها به نفت و تأثیری که در صنعتی و مدرنشدن زندگی ساکنان آن داشته اکتفا کرد. بهطور
قطع خود خوزستان هم به واسطه برخورداری از قومیتها و فرهنگهای متنوع تأثیر
بسزایی در این شکوفایی داشته است. تنها نگاهی گذرا کافی است تا با اقوام مختلفی از
جمله عرب، لر، ترک، دزفولی و شوشتری و... روبهرو شوید.
وقتی استانی با برخورداری از چنین
تنوعی در مسیر صنعتی شدن گام بردارد، سوژههای مختلفی در اختیار اهل قلم قرار میگیرد.
البته در ادبیات آن سالهای خوزستان نباید از نقش ترجمه و فعالیت بزرگانی همچون
نجف دریابندری هم غافل شد چرا که این افراد تأثیری جدی در معرفی ادبیات روز جهان
به علاقهمندان داشتهاند. خوزستان هنوز هم از چنین ویژگیهایی برخوردار است، اما
دیگر خبری از آن آسودگی خاطر اقتصادی نیست.
در بررسی ادبیات داستانی خوزستان شاهد
اثرگذاری بیشتر کدام یک از این عوامل هستیم؟ عوامل محیطی و اقلیمی یا صنعتیشدن؟
بیشک هر دو مورد اثرگذار بودهاند.
هرچند نویسنده خواهناخواه برای خلق یک اثر داستانی نیازمند استفاده از یک بستر جغرافیایی
است و بدون در نظر گرفتن مکان نمیتوان هیچ داستان و حتی نمایشنامهای نوشت. یکی
از نکاتی که من و کوروش به آن توجه داشتیم این بود که اسم بردن از جغرافیا مکتب بهوجود
نمیآورد. داستان در وهله نخست داستان است، با همه عناصر سازنده آن از جمله زمان،
مکان، زاویه دید و درونمایه. تا همه اینها به درستی با یکدیگر هماهنگ و ترکیب
نشوند هیچ داستانی خلق نمیشود.
با توجه به دوران درخشانی که ادبیات
خوزستان پشت سرگذاشته تا چه اندازه میتوان تأثیر آن را بر ادبیات معاصرمان ردیابی
کرد؟
به راحتی نمیتوان گفت بر چه
نویسندگانی بهطور مستقیم اثر گذاشته است.
نویسنده توانمندی همچون احمد محمود که
از برجستهترین نویسندگان معاصرمان بهشمار میآید یا ناصر تقوایی با داستان «تابستان
آن سال» تأثیر بسیاری روی نویسندگان همدوره خود یا بعد از خود داشتهاند. حتی نمیتوان
منکر اثرگذاری نویسندگان نسل بعدی مثل زویا پیرزاد، یارعلی پورمقدم و خیلیهای دیگر
شد.