یادداشت اول
ضیا موحد
شاعر و عضو هیأت امنای انجمن حکمت و فلسفه ایران
محمدرضا شجریان از پیشکسوتان عرصه موسیقی و آشنا و آگاه به شعر و ادبیات ایران است و توجه بسیاری به این موضوع دارد. البته پیش از ایشان، اغلب خوانندگان ردیفهای آوازی اشعار سعدی را انتخاب میکردند. به این دلیل که شعرهای سعدی عاشقانه و نسبتاً آسان است و اغلب مردم با این اشعار آشنایی دارند. بنابراین خواننده بیشتر متوجه آواز بوده تا شعر. پیش از حافظ، شاعر مطرح ایران سعدی بود اما بعد از انقلاب مشروطه که در واقع آغازگر صدای شاعران موج نو بود و اغلب تحت تأثیر نیما، شاملو و دیگران، اشعارحافظ بسیارمطرح شد و آقای شجریان نخستین کسی است که غزلیات حافظ را بسیارخوانده و علاقهمند است. ناگفته نماند برخی افراد معتقدند بهتر بود آقای شجریان اشعار سعدی را انتخاب میکرد چرا که موجب توجه بیشتر افراد به شعر است تا آواز. ایشان اشعار شاعران دیگر را هم خوانده و در مجموع انتخابهای موفقی در شعر داشته است مانند شعر حضرت حافظ «مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو/ جهان پر فتنه خواهد شد از آن چشم و از آن ابرو...» که به نظر من مناسب آواز نیست اما انتخاب ایشان بوده و به زیبایی خوانده و این نشان از اشراف کامل او به شعر و موسیقی است.
از دیگر هنرهای مورد علاقه آقای شجریان خوشنویسی و خط است و آشنایی بسیاری داشته و معمولاً خطاطان اشعار فارسی را به زیبایی مینویسند. ازسوی دیگر هنر غیرقابل وصف موسیقی آوازی ایشان است که زبانزد دنیا بوده است. موسیقی اصولاً با شعرهمراه است و بیتردید به علاقهمندی آقای شجریان به تار جلیل شهناز بیارتباط نیست. چرا که ساز جلیل شهناز تارِ آوازی است و همصدا با آواز است؛ مانند نقشهای یک قالی به زیبایی درکنارهم نشستهاند. با این حساب باید گفت علاقه آقای شجریان به شعرذاتی است بخصوص که پیش از این قاری قرآن بوده ودرواقع هنرشعر و موسیقی درخانواده بزرگ شجریان موروثی است و نقش بسیار مهمی داشته و طی سالها فعالیت ایشان در این حوزه توانست شعر و ادبیات و موسیقی ایران را بخوبی به دنیا معرفی کند. البته در حال حاضرتحرکی که باید درموسیقی ما وجود ندارد مانند دگرگونی که نیما در شعر ایجاد کرد؛ یک زمان کلنل علینقی وزیری نوآوریها و تحولات بسیاری در موسیقی بوجود آورد و بعدها درآثار زندهیاد پرویز مشکاتیان و یا دیگر هنرمندان موسیقی هم کارهای فاخری دیده شد اما این مسیر ادامه پیدا نکرد و به نظرسنگینی بار ردیف خوانی کمتر شده است.
ناگفته نماند خوانندههای قدیم اصولاً سواد چندانی نداشتند و اغلب اشعار را به اشتباه میخواندند اما شجریان آشنا به شعر بود و شعور بالایی درموسیقی داشت و از محضر استادان قدیم بهره برده بود و عاشقانه کارهایشان را دنبال میکرد درواقع محمد رضا شجریان پدیدهای استثنایی در هنرموسیقی ایران است.
یادداشت دوم
استادی بی بدیل در خوشنویسی
غلامحسین امیرخانی
خوشنویس
دوستی دیرینه من و آقای شجریان به سالهای خیلی دور برمیگردد؛ اگراشتباه نکنم سال ۱۳۵۰ بود و آقای شجریان از مشهد به تهران آمده بودند.
ابتدا با دفتر خوشنویسی استاد حسین میرخانی که خود از اساتید صاحبسبک درخط نستعلیق معاصر و همچنین موسیقی آن دوران بودند آشنا شدند. من نیز علاقهمند به هنر خوشنویسی و موسیقی بودم و سالها قبل دردانشگاه از محضر استاد حسین میرخانی هنر خوشنویسی را تملذ کردهام. آن زمان که آقای شجریان به انجمن خوشنویسی آمدند جزو مدرسین این انجمن بودم و به یاد دارم استعداد فوقالعاده و بینظیری در زمینه خوشنویسی داشتند. در واقع آن دوران که ایشان بهطور جدی به موسیقی آوازی نمیپرداختند دریک مدت کوتاهی آثار قلمی ایشان قابل توجه بود، بویژه خط نستعلیق و این خط را دشوارترین هنرروزگار معرفی میکردند. باید بگویم خط نستعلیق موسیقی مجسم است و مانند موسیقی دارای پیچوخمها و ظرافتهای خاصی است. البته با نگاه دقیقتر خواهید دید همه هنرهای سنتی و ملی ما چون ادبیات، موسیقی، معماری، خوشنویسی به لحاظ ریشهای به نوعی مشترکند و با یکدیگر پیوند دارند و ازعمق و لطافت خاصی برخوردارند و نماینده اندیشه و ذوق ملت ایران هستند.
جامعه خوشنویسی هم با ادبیات کم نظیر ایران سابقه و الفت نزدیکی داشته و دارد و در بین شعرای بزرگ ایران، کتابهای فرهنگی، هنری و ادبی ما کتابهای بالینی خوشنویسی محسوب میشوند، اما صدای نازنین و ملکوتی آقای شجریان سبب شد شناختی دوباره نسبت به ادبیات داشته باشیم. در واقع ما هنرمندان خوشنویس با صدای آسمانی آقای شجریان توانستیم با شاعران بزرگی چون حافظ، سعدی و مولانا تجدید ارادت کنیم. آثار بینظیر آقای شجریان درعالم موسیقی آوازی توانست پیوند عمیق و عاطفی بین ملت ایران و فارسی زبانها بر قرار کند که هیچ گاه کهنه نمیشود و این آثاردرخشان مرور ذهنی همه ماست و به جایگاهی رسیدند که یگانه دوران شدند.
سرانجام دوستیها و رفاقت من و آقای شجریان به رفت وآمد خانوادگی منجر شد و سالهای سال این ارتباط وجود داشت. آنچه که درشخصیت ایشان است به غیرازهنرمتعالی ایشان درزمینه موسیقی آوازی، سلامت زندگی اوبوده که بسیار قابل توجه است. شجریان به ورزش بویژه کوهنوردی علاقه بسیار داشت. به یاد دارم به همراه خانوادهها به پیک نیک دردل طبیعت رفته بودیم. موقعیتی پیش آمد که میبایست مسیری را تا اتومبیل پیاده طی میکردیم. سربالایی تندی بود و حتی بدون داشتن وزنه و بار نفسهایمان به شماره افتاده بود. آقای شجریان کوله سنگینی بر دوششان بود و از همان ابتدای آن سربالایی غزل معروف خواجه شیراز را با آوازی رسا خواندند که خوب در خاطرم مانده است:
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکتهدان عشقی بشنو تو این حکایت
بیمزد بود و منّت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بیعنایت