چند هفته پیش برندهی پنجاهویکمین دورهی جایزهی بوکر، یکی از مهمترین و معتبرترین جوایز ادبیات انگلیسی، اعلام شد. از اینکه مارگارت اتوود برنده شد هیچ کس تعجب نکرد. شاید تنها دلیل تعجب این بود که او این جایزه را با نویسندهی دیگری مشترک دریافت کرد. در واقع از موقعی که نامزدها اعلام شدند، همه انتظار داشتند که مارگارت اتوود برنده شود. در سالهای گذشته این نویسندهی کانادایی محبوب، سوگلی ادبیات انگلیسی شده است به خصوص بعد از پخش سریال «سرگذشت ندیمه» که بر اساس رمان هم اسمش ساخته شده است، همهی مخاطبان شیفتهی این داستان و شخصیتهایاش شدهاند. من خودم از طرفداران مارگارت اتوود هستم و «سرگذشت ندیمه» از کتابهای مورد علاقهام است. اما گاهی نگران میشوم که نام و شخصیت مارگارت اتوود از آثارش هم مهمتر شده است. هیات داوری جایزه را به کتاب تقدیم کردند یا به نویسنده؟
اول بهتر است کمی از کتاب بگویم. اسم جدیدترین رمان مارگارت اتوود و برندهی جایزهی بوکر «وصیتها» است. داستان دنبالهی رمان «سرگذشت ندیمه» است و هدف نویسنده از نوشتن کتاب این بود که به معماهای باقی ماندهی «سرگذشت ندیمه» و سرنوشت ساکنین کشور «گیلاد» برسد. از انتشار رمان «سرگذشت ندیمه» بیش از سی سال میگذرد و در این میان خوانندگان از سراسر دنیا از اتوود خواستهاند که آینده شخصیتهای محبوب و منفور داستان را روشن کند و با انتشار این داستان اتوود بالاخره لطف کرده است. به قول خودش این کتاب به همه سؤالات جواب میدهد.
اما با توجه به فاصلهی بین کتابها، باید بپرسیم چرا اتوود الان کتاب دنبالهدار نوشته است؟ همانطور که اشاره کردم در این سالها، خیلیها تقاضای دنبالهی داستان را کردهاند اما برای اینکه به پاسخ واقعی پی ببریم، فکر میکنم باید به تلویزیون رو بیاوریم. از پخش فصل اول سریال «سرگذشت ندیمه» تقریباً دو سال میگذرد و در این دوسال «سرگذشت ندیمه» از کتابی پر احترام به پدیدهای فرهنگی تبدیل شده است. داستان مخاطبان جدید پیدا کرده است و دوباره یکی از پرفروشترین کتابها شده است. بهخصوص در مقایسه با زمان چاپ اولش، تأثیر انکارناپذیری بر زندگی روزمره داشته است - برای مثال، در آمریکا جشنهای ندیمه، که در آن همه مهمانان مثل ندیمههای کتاب لباس میپوشند، خیلی رایج شدهاند. پایان فصل اول با پایان کتاب مصادف بود ولی بینندگان سیر نشده بودند. در نتیجه تولیدکنندگان به سریال و داستان ادامه دادند.
با این حساب طبیعی بود که خود نویسنده هم به داستانش ادامه دهد. و اصلاً نمیخواهم او را سرزنش کنم. خیلی کم اتفاق می افتد که کتاب به پدیدهای جهانی تبدیل شود و کمتر نویسندهای است که از چنین فرصتی استفاده نکند. اما همینطور که «سرگذشت ندیمه» اهمیت جدیدی پیدا کرده، به نظر میرسد که نظر مردم و منتقدان درباره اتوود عوض میشود. در گذشته او نویسندهی پر احترامی بود، اما امروزه میگویند که پیشگویی است که آیندهی آمریکا و زنان را پیش بینی کرده است. درست قبل از انتشار کتاب تازهاش، چند مصاحبه با اتوود خواندم و در همهشان این تغییر نظر معلوم بود. مصاحبهکنندگان بیش از حد از او تعریف کردند، از هوشش، از کارش، از انضباطش. همه گفتند نابغه است. مهمترین نویسندهی زندهی دنیا است. نقدهای کتاب هم همینطور بودند. همهشان یک دست مثبت بودند. به قول منتقدان کتاب «وصیتها» بهترین کتاب سال است، مهمترین کتاب نسل است. انگار همه میترسیدند از نویسنده سؤال کنند و کتابش را نقد کنند. باید اعتراف کنم که خودم وقت نداشتهام کتاب را بخوانم و نظر بدهم. شاید برترین کتاب دنیا باشد. شاید بدون عیب باشد. بعید میدانم.
اتوود از محبوبترین نویسندگان و «سرگذشت ندیمه» از محبوبترین کتابهای دنیاست. پس چه عیبی دارد که برندهی جایزهی ادبی شده است؟ به نظر من عیبش این است که اتوود به تبلیغ نیاز نداشت. «وصیتها»، حتی قبل از روز انتشار و اعلام برنده، پرفروشترین کتاب سال شده بود. انتشارش اینقدر مرموز بود که به جز چند ویراستار کسی اجازه نداشت متن را بخواند. همهی جلدها تو کمد قفلدار نگه داشته میشدند، و کتاب فروشیها نیمه شب باز میشدند تا کتاب را بفروشند. الان به برنده مشترک جایزه، برناردین اواریستو، فکر کنیم. معمولاً برنده شدن نعمتی است اما امسال هیچکس اسمش را نمیبرد. فقط از اتوود حرف میزنند. سال آینده هیچ کس اسمش را به یاد نمیآورد. آیا او از برنده شدن سود میبرد؟ فکر نمیکنم.