ایران: در کنار مجموعه عوامل تأثیرگذار بر جذب دانشجویان بینالمللی، «زبان»
عامل بسیار تعیینکنندهای است؛ اینکه چقدر زبان کشور مقصد بهعنوان یک زبان علمی
و آموزشی در عرصه بینالملل بهرسمیت شناخته میشود و چقدر با آن زبان، علم تولید
میشود از نکات قابل تأملی است که میتواند یک کشور را بهعنوان مقصد تحصیلی در
لیست کشورهایی قرار دهد که مهاجر تحصیلی میپذیرد. حال ایران با وجود زبان فارسی بهعنوان
زبان رسمی و زبان علمی کشور در چشم دانشجویان خارجی چه وضعیتی دارد؟ برای
بررسی این موضوع با دکتر حمیدرضا شعیری، زبانشناس، به گفتوگو نشستیم. او که
سردبیر مجله «جستارهای زبانی» و استاد تمام دانشگاه تربیت مدرس است خود بهعنوان
یک دانشجوی خارجی تجربه تحصیل در فرانسه را داشته است. از این رو، با نگاهی تطبیقی،
تحلیلی قابل تأمل از فضای آکادمیک در ایران ارائه میدهد.
جناب دکتر شعیری، به اعتقاد شما، ما چقدر در جذب دانشجویان بینالمللی
موفق عمل کردهایم؟
متأسفانه باید گفت که در جذب دانشجویان بینالمللی چندان توفیقی
نداشتهایم چراکه ساختار و چارچوبهای اداری ما به گونهای است که آمادگی پذیرش
دانشجویان بینالمللی را ندارد. ارتباطات بین دانشگاهی ما ضعیف و بیشتر فردی است
به این صورت که استادان شخصاً با دانشگاههای دیگر کشورها ارتباط برقرار میکنند و
ما به شکل تیمی، گروهی و جمعی کمتر با دانشگاههای دیگر کشورها وارد تعامل شدهایم.
ما همواره در همایشهای آنان شرکت میکنیم ولی آنان کمتر در هماندیشیهای ما شرکت
میکنند چون سمپوزیومهای ما کمتر بینالمللی و چند زبانه است.
اگر کنار این مقولات، مشکلات اقتصادی ، فرهنگی و مشکلات سیاسی همچون
مسأله ویزا و... را هم بنشانیم شرایط جذب دانشجو را دشوار و دشوارتر میکند. ما
هنوز نتوانستهایم مسائل مالی مربوط به ثبتنام دانشجویان خارجی را حل و فصل کنیم.
گاهی هزینهها آنقدر بالا است که دانشجو از ورود به دانشگاههای ما پشیمان میشود
و دیگر کشورها با هزینه کمتر را بهعنوان مقصد تحصیلی خود انتخاب میکند.
آیا «زبان فارسی» بهعنوان زبان علمی در ایران، میتواند عاملی باشد
برای اینکه دانشجویان خارجی از تحصیل در ایران منصرف شوند؟
نمیتوان عدم موفقیت در جذب دانشجویان بینالمللی را صرفاً به «زبان
فارسی» تقلیل داد. با این حال میتوان از «دانش زبانی» بهعنوان یک سد و مانع تا
حدی سخن گفت.
واقعیت این است که ما معمولاً تک زبانی و متکی به زبان انگلیسی بودهایم
و این خود بهعنوان یک مانع عمل میکند در صورتی که ما باید به سمت زبانهای
آلمانی، فرانسوی، چینی ، ترکی و... هم میرفتیم و دانشگاههای ما باید با دانشگاههای
دیگر کشورها تعاملات چند زبانه برقرار میکردند که این کار را نکردند. کشورها
معمولاً برای زبانشان هزینه میکنند اما ما بهدلیل مشکلات اقتصادی که داریم، کمتر
چنین هزینههایی کردهایم.
چقدر زبان فارسی بهعنوان یک زبان علمی و آموزشی در عرصه بینالملل به
رسمیت شناخته میشود؟
متأسفانه باید گفت ما در این زمینه بسیار ضعیف عمل کردهایم. «زبان
بینالمللی بودن» یعنی زبانی که اکثریت جوامع بینالملل به آن رجوع کرده و به آن
زبان مطالب علمیشان را جستوجو میکنند. زبان انگلیسی به دلایل بسیار، یک زبان مرجع
است که اکثر تولیدات علمی به آن زبان صورت میگیرد تا آنجایی که اگر بخواهیم یافتههای
علمیمان را بشناسانیم، ناگزیر هستیم که به زبانی تولید کنیم که آن زبان، مرجع
است. اکثر دانشگاههای دنیا به زبان انگلیسی تدریس میکنند یا کشورهایی که حتی
خودشان انگلیسی زبان نیستند، دانشگاههای چند زبانه تأسیس میکنند که یکی از آن
دانشگاهها به زبان انگلیسی است؛ صرفاً به این دلیل که بتوانند جذب دانشجوی خارجی
داشته باشند. بهعنوان مثال در کشورهایی مثل، ترکیه، قبرس، فرانسه، چین و... این
اتفاق میافتد.
چه مکانیسمها و اقداماتی را باید در دستور کار قرار داد تا زبان
فارسی به زبانی آموزشی و زبانی علمی برای دانشجویان بینالمللی ارتقا یابد؟
تبدیل به زبان مرجع شدن در زمینه علمی، فرآیندی یک روزه نیست و بسیار
زمانبر است. پیش از هر چیزی باید به آن زبان، تولیدات علمی قابلتوجهی صورت گیرد
و اهالی علم و دانشجویان در سراسر جهان برای دریافت یافتههای علمی به آن زبان،
رجوع کنند. تولید علم به زبان فارسی باید به گونهای باشد که غیر فارسیزبانان
مجبور به یادگیری زبان فارسی شوند.
بنابراین، نخست باید قدرت تولید علم خود را تا اندازهای بالا ببریم
که در جامعه علمی بینالملل، ایجاد نیاز کنیم تا این ایجاد نیاز باعث رجوع به زبان
فارسی شود. اما واقعیت این است که «زبان علم» یک زبان جهانی است و همه کشورهای جهان
به چند زبان مشخص «علم» تولید میکنند. اما به اعتقاد من، باز هم میتوان وارد این
زبان جهانی شد. ورود به این زبان جهانی اگر قرار باشد از طریق زبان فارسی صورت
گیرد، نیاز به کار و تلاش طولانی مدت دارد.
چقدر دانشگاههای ما در خارج از مرزها شناخته شده است؟
نتوانستهایم زبان و دانشگاههایمان را در خارج از مرزها بشناسانیم.
در مورد زبان فارسی، رایزنهای فرهنگی ما در خارج از مرزها، ضعیف عمل کردهاند.
این در حالی است که کشورهای دیگر برای شناساندن زبانشان در کشور ما، بسیار موفق عمل
میکنند.
رایزنهای فرهنگی باید تعاملاتشان را گسترش دهند. تبدیل کردن زبان یک
کشور به «زبانی علمی» نیازمند بده بستان علمی و فرهنگی است و ما باید این بده بستانها
را در قالب تفاهمنامهها بیاوریم. استادان دانشگاه؛ مجری، مسئول، قانونگذار و
سیاستگذار نیستند بنابراین، برای بستن یک تفاهمنامه آنقدر با مشکلات و موانع اداری
و ساختاری مواجه میشوند که بین راه از ادامه دادن باز میمانند. به این اعتبار،
یکی از راههای اینکه زبان و دانشگاههای ما در خارج از مرزها شناسانده شود تسهیل
روابط و ساده شدن ارتباطات است.
آیا زبان فارسی ظرفیتهای لازم را دارد برای اینکه بتواند زبان مرجع
شود؟ دانشگاههای ما چقدر قدرت مرجععلمی شدن را دارند؟
«مرجع علمی شدن» با «زبان علمی شدن» در جهان دو چیز متفاوت است. اکنون
با زبان علمی شدن در بسیاری از رشتهها فاصله بسیار داریم و میدانیم تحت شرایط گفتمانی
که در آن بهسر میبریم، زبان علم در جهان امروز زبان انگلیسی است.
از این رو باید تلاش کنیم تا در رشتههایی که در آنها توانمندتر هستیم
تبدیل به «مرجع علمی» شویم و برای آن برنامهریزی کنیم تا بتوانیم در مواردی به
سمت مرجعیت علمی هم پیش رویم؛ حتی اگر این علم را به زبان بینالمللی که همان زبان
انگلیسی است ارائه میکنیم. در مرحله دوم باید در بعضی از تخصصها و در بعضی از
رشتهها که میتوانیم زبان علمی دنیا باشیم جدیتر کار کرده و برای تبدیل شدن به
زبان علمی دنیا در آن رشتهها برنامهریزی کنیم.
تأسیس دانشگاههای بینالمللی، ایجاد تفاهمنامهها و قراردادها با
دانشگاههای دیگر باعث میشود تا بتوانیم دانشجویان کشورهای منطقه را جذب کنیم؛
کاری که این روزها ترکیه انجام میدهد تا حداقل در رقابت با کشورهای منطقه جا
نمانیم.