رویا صدر، نویسنده، طنزپرداز، مدرس و پژوهشگر حوزهی طنز در سال ۱۳۳۹ در تهران به دنیا آمده و تحصیلاتش را در رشتهی ریاضی کاربردی در دانشگاه تهران به پایان رسانده است. او با عضویت در هیئت تحریریهی نشریات امید انقلاب و پیام انقلاب کار خود را آغاز کرده است و در طی فعالیتش با نشریاتی چون زن روز، گلآقا و ... همکاری داشته است. از او تاکنون مقالات و پژوهشهای مختلفی در حوزهی طنز منتشر شده است. گفتوگوی ماهنامهی انشا و نویسندگی با رؤیا صدر را میخوانیم:
مختصری در مورد خودتان و فعالیتهای ادبی و شغلیتان بفرمایید؟
فعالیتهای ادبی و شغلی را از پاییز ۵۹ شروع کردم. مدت کوتاهی عضو هیئت تحریریه نشریه امید انقلاب (نشریه دانشآموزی سپاه) بودم. روزی یکی از همکارانم گفت که یکی دو صفحه خالی داریم. تو که نویسندگی را دوست داری میتوانی برای این دو صفحه داستانی جور کنی؟ اولین نوشته طنزم تحت تأثیر همین اتفاق آفریده و چاپ شد: داستان کوتاه طنزی درباره درگیریهای سیاسی در محیطهای دانشآموزی آن زمان. تابستان ۶۰ ابتدا بهعنوان خبرنگار و سپس عضو شورای سردبیری با نشریه زن روز همکاری داشتم که درهمان نشریه پیشنهاد اختصاص دو صفحه را به طنز دادم که در آن صفحات نیز مینوشتم. چند سال هم دبیر ریاضی بودم. از سال ۱۳۷۰ که همکاریم با گلآقا آغاز شد صرفاً در حیطه طنز فعالیت دارم.
-ازنظر شما فضای طنزنویسی برای خانمها و آقایان چه تفاوتی باهم دارد؟
فضای طنز ما از ابتدا فضایی مردانه بوده است. تعداد طنزنویسهای خانم در قیاس با آقایان بسیار کم و انگشتشمار است. این امر شاید برخاسته از ارتباط طنز با هنجارشکنی باشد. بخصوص در شرایط پیش از انقلاب، به علت بسته شدن تدریجی فضای سیاسی، سوژه بسیاری از آثار طنز، جنسیت بود که این امر حضور خانمها را در عرصه طنز محدودتر میکرد و نوع برخورد سنت زده ما که خندیدن و خنداندن را برای خانمها سبک میداند به این امر دامن میزد. بعد از انقلاب به نظرم زمینه برای حضور خانمها در طنز بیشتر شد، چون مسائل جنسی به یکی از تابوهای طنز بدل شد. بااینحال فکر میکنم در گونه ادبی طنز برای خانمها بازهم محدودیت بیشتری در قیاس با آقایان وجود دارد. به این معنا که گویا طنزنویسی آقایان پذیرفتهشدهتر است و هنوز طنز ما چهرهای مردانه دارد. حتی وقتی اولین روزنامه زن ایران در سال ۱۳۷۷ منتشر شد ستون طنز آن را به دو نفر از آقایان واگذار کردند! در این میان موانع درونی نیز هست؛ یعنی ازآنجاکه طنز چه در واژگان و چه در مضمون با نوعی هنجارشکنی سروکار دارد خانمها ترجیح میدهند در استفاده از واژگان و سوژه حساسیت بیشتری به خرج دهند!
-ازنظر شما طنزنویسی چقدر آموختنی است و چقدر استعداد ذاتی در آن مؤثر است؟
-طنزنویسی در درجه اول نیازمند روحیه طناز است. این روحیه اکتسابی نیست و ذاتی است. ولی کسی که استعداد طنز را دارد از طریق استفاده از تجربیات گذشتگان و از طریق آموختن شگردهای طنز میتواند این استعداد را شکوفا کند و درنهایت در طنز به سبک خاص خودش برسد.
-تجربه زیستی متفاوت چقدر در خوب طنز نوشتن اثر دارد؟-تجربه زیستی متفاوت میتواند غنای ذهنی فرد را بیشتر کند و این امر ممکن است بر عمق نگاه او اثر بگذارد ولی این امر نه مختص طنز و نه لازمهی آن است. به نظرم طنزنویسی بیش و پیش از هر چیز نیازمند "نگاه متفاوت" به پدیدهها است. یک طنزنویس زوایای طنزآمیز یک پدیده عادی و پیشپاافتاده را (که ممکن است همه از کنارش با بیتفاوتی عبور کنند) مییابد و آن را بازگو میکند. به نظرم این امر مهمترین ویژگی یک طنزپرداز است.
-از دیدگاه شما چطور میتوانیم به استعداد نویسندگی در وجودمان پی ببریم؟
پی بردن نمیخواهد، خودش ناغافل میآید و غافلگیرمان میکند!
-ازنظر شما آیا یک طنزنویس باید به مسائل روز جامعهاش بپردازد یا نه؟
- به نظرم در طنز هیچ بایدی وجود ندارد. موضوع و یا درونمایه و مضمون اثر طنز بستگی به دغدغههای ذهنی یک طنزنویس دارد. ممکن است خانوادگی یا اجتماعی باشد و ممکن است حتی برگرفته از یک حس شخصی و درونی باشد و هیچ ارتباطی با مسائل روز جامعه نداشته باشد؛ مگر اینکه سوژه سفارشی باشد و یا طنزنویس با نشریهای همکاری داشته باشد که طبیعتاً در چارچوب موضوع آن نشریه قلم میزند. برای مثال اگر ستون طنز در روزنامهای با رویکرد سیاسی-اجتماعی داشته باشد پرداختن او به مسائل روز جامعه اجتنابناپذیر است.
-کتاب و نویسنده موردعلاقه شما در حیطه طنز کیست؟
سنگر و قمقمههای خالی نوشته بهرام صادقی را خیلی دوست دارم. طنز تراژیک او در رویارویی با جهان درون آدمهای داستانهایش فوقالعاده است و همچنین سبک و شیوهی نگارشش. از نویسندگان خارجی چخوف را دوست دارم. بعضی وقتها طنزهایش اشک آدم را درمیآورد!
در دوران طنزنویسی از چه کسانی تأثیر پذیرفتید؟
ابتدا از حسین پناهی که برداشت من را نسبت به طنز شاید در یک جمله تغییر داد. پناهی با ما در صفحه طنز زن روز بهصورت حقالتحریری همکاری داشت و بهصورت هفتگی برایمان مطلب میآورد. از هر ده مطلبی که میداد شاید دو یا سهتای آن برایمان قابلچاپ بود چون سیاه مینوشت و بسیاری از آثارش در چارچوب کار ما در زن روز نمیگنجید. یک روز به او گفتم آقای پناهی! اینها که شما مینویسید طنز نیست، تراژدی است... قدری شفافتر و شیرینتر بنویسید که برای مخاطبان عام زن روز قابلدرک و بالطبع برای ما قابل چاپ باشد. پاسخ داد که: من برای دل خودم مینویسم؛ نمیتوانم جز این بنویسم. این نگاه هنرمندانه و غیرسفارشی به طنز در کسی که میدانستم به ریال به ریال دستمزد آثارش تا چه حد محتاج است برای من تلنگری بود جهت نگاه هنری به طنز و هر اثر طنز را بهمنزله یک اثر هنری دیدن و نوشتن... از مرحوم کیومرث صابری (گلآقا) هم بسیار آموختم. او که سابقه دبیری ادبیات داشت در حق من و همنسلانم در موسسه گلآقا معلمی کرد. مثل یک معلم انشا کنار مطالبمان حاشیه مینوشت، پیشنهاد میداد، تصحیح میکرد و درک و تلقی درست از طنز را به ما میآموخت.
-چه ربطی بین کلاسهای انشا و نویسندگی میبینید؟
کلاس انشا میتواند استعداد نویسندگی را در کارآموز رشد دهد و آن را هدایت کند؛ البته داشتن استعداد شرط اول است.
-شما تجربه و خاطرهای از کلاس انشا دارید؟
کلاس اول راهنمایی بودم. انشایم را که خواندم معلمم گفت این انشا را چه کسی برایت نوشته؟ هرچه گفتم که خودم نوشتم، باور نکرد! خاطره بدآموز (!) دیگر اینکه در دوره راهنمایی موقع امتحان انشا، کار خودم که تمام میشد، سراغ نوشتن انشا برای دوستانم میرفتم. هرکدام را با یک سبک و قالب متفاوت مینوشتم که معلممان متوجه نشود همهشان را یک نفر نوشته است!
- به کلاس انشا علاقهمند بودید و انشای شما در دوران تحصیل خوب بود؟
زمان ما فعالیتهای زنگ انشا، محدود میشد به موضوعی که آخر زنگ میدادند که بنویسیم و هفته بعد آن را بیاوریم و سر کلاس بخوانیم. کلاسهای دیگر هم که وقت کم میآوردند، سراغ زنگ انشا میآمدند. من همیشه برای خواندن انشاهایم داوطلب بودم و بهترین انشاهای کلاس را مینوشتم. شیرینترین ساعت درسی برای من ساعت انشا بود و بهترین نمرههای کارنامهام انشا و ادبیات بود... برای همین رفتم رشته ریاضی!...
-ازنظر شما میشود طنزنویسی را از همان کلاسهای انشا شروع کرد؟
درهرحال طنز با نوعی هنجارشکنی روبروست. اینکه تا چه حد دانشآموز خودش را در شکستن مرزهای ذهنی و واژگانی برای نوشتن طنز آزاد ببیند و در برابر تا چه حد با سختگیری مواجه شود بر این امر مؤثر است. نسل نوجوان امروز در قیاس با نسل ما، خوداتکایی بیشتری دارد و مرجعیت فکری و ذهنی بزرگترها را کمتر برمیتابد. در میان نسل جوان با نوعی طنز مواجهیم که از طریق هنجارشکنی واژگانی به طنز میرسد که این نوع از طنز ازآنجاکه چندان هم عمیق نیست میتواند الگوی نادرستی از بهکارگیری طنز باشد و نویسنده را به بیراهه ببرد. در این میان به نظرم جدی گرفتن طنز در کلاسهای انشا میتواند زمینهای برای شناخت و هدایت استعدادهای طنز باشد.
-پژوهش در فضای طنز کار
دشوارتر است یا نوشتن طنز؟
-نوشتن طنز کار دشوارتری است. چون طنزنویس در حقیقت در
مقام خالق یک اثر قرار دارد. البته عدم دسترسی
کامل به منابع موردنیاز، یکی از مشکلات پژوهشگران حوزه طنز در کشور ما است. در حال
حاضر هیچ کتابخانهای حتی یک دوره کامل از نشریه توفیق را (که معروفترین نشریه
طنز دوره معاصر ما است) در اختیار ندارد. ولی بهصورت کلی کار پژوهشی در صورت
دسترسی به منابع، بیش از آنکه به خلاقیت ارتباط داشته باشد به نظم و انسجام ذهنی
و توانایی تحلیل نیازمند است و سهلتر از طنزنویسی است.
-هر نویسنده و طنزپردازی بر اساس تجربیات خودش توصیههایی به نویسندگان جوانتر دارد. شما چه توصیههایی دارید؟
-هر اثر طنزی در سایه شکستن نگاه مألوف و کشف دنیایی جدید خلق میشود؛ بهاینترتیب که شما از سوژه فاصله میگیرید و با نگاه بازیگوشانه به آن مینگرید. خواندن آثار کلاسیک و نوی طنز کمک میکند تا شگردهای این بازی با سوژه و موضوع را بیابیم و با چگونگی بهکارگیری آن آشنا شویم. به نظرم در طنز، فرم حرف اول و آخر را میزند که این فرم تنها در استفاده از واژگان طنزآمیز خلاصه نمیشود. هر طنزنویس معروفی سبک خودش را در طنز دارد. سبکی که چهبسا خودش خالق آن بوده و با آن شناخته میشود. طنزنویسان تازهکار معمولاً خواسته یا ناخواسته از سبکهای دیگران تقلید میکنند و در طی زمان با تمرین و ممارست به سبک خاص خودشان میرسند. پس توصیهام در درجه اول خواندن و بازخوانی آثار طنز گذشتگان و آشنایی با شگردهای طنز و چگونگی به بازی گرفتن شوخطبعانه سوژه و موضوع است. در مرحله ابتدایی نوشتن اثر، باز گذاشتن ذهن و کنار گذاشتن ترس از کاغذ سفید و قضاوت مخاطب فرضی مهم است؛ یعنی در این مرحله نویسنده ذهنیاتش را بدون ترس از اینکه مطلب تا چه حد قابلارائه برای مخاطب فرضی است مینویسد. مرحله بعد کنار گذاشتن اثر برای حداقل چند ساعت و سپس دوباره و چندباره خواندن و بازنویسی آن است. در این مرحله معمولاً من خودم را جای مخاطب فرضی میگذارم تا ببینم چقدر از خواندن این مطلب لذت میبرد و همچنین تا چه حد کنایهها برایش قابلدرک است. ممکن است اثر در این چندباره خواندن و نوشتنها زیرورو شود... به نظرم بزرگترین آفت برای یک طنزنویس جوان سهل گرفتن کار و انتشار بلافاصله اثر است. خود من روی نگارش هر اثر بهطور متوسط یک هفته کار میکنم.
-بیشتر درونمایههای طنزهای امروزی چیست و ازنظر شما چه طنزی ماندگار است؟
اگر منظورتان طنز در جامعه امروز ماست، مضامین و موضوعات مختلف و متنوعی را شامل میشود و از رهگذر دموکراسی دیجیتالی و فضای مجازی تا حد زیادی دغدغههای شهروندانی از جامعه امروز ما را بازتاب میدهد که چهبسا امکان رساندن صدایشان را در فضای رسانهای رسمی ندارند. ازاینرو میتوان گفت طنز امروز از تنوع مضمونی و موضوعی برخوردار است و درصد بندی مضامین آن نیازمند پژوهشهای آماری است. تنها به نظرم در میان نسل جوان بخصوص در فضای مجازی طنز شخصیتر شده و بیشتر فرم حدیث نفس دارد و ازاینجهت با طنز در فضای رسمی که بیشتر به دغدغههای مشترک جامعه میپردازد و چارچوب خاص خود را ازنظر نوع نگاه و انتخاب سوژه و حتی واژگان دارد فاصله گرفته است.
در مورد طنز ماندگار به نظرم طنزی ماندگار است که ارزش ادبی و هنری داشته باشد. برای مثال چرند پرند (ستون معروف طنز علیاکبر دهخدا در روزنامه صوراسرافیل) اگرچه درباره وقایع زمان خودش است ولی ازآنجاکه به فرم و قالب و ارزش ادبی اثر توجه دارد از آثار ماندگار معاصر بشمار میرود. یادم است مرحوم صابری (گلآقا) به همکاران جوان توصیه میکردند که حتماً چرندپرند را بخوانید تا با شگردهای طنزنویسی آشنا شوید.
-خیلی از دانش آموزان به طنزنویسی علاقه دارند. چگونه میتوانند از سطح علاقه بگذرند و آنرا بیاموزند و توانایی خود را بالا ببرند؟
در پاسخ به سؤال ۱۴ فکر کنم به این سؤال پاسخ دادم. با این تفاوت که کتابهای طنزی که به این رده سنی معرفی میشود با رده سنی بزرگسال متفاوت است. در این میان فکر کنم دانشآموزان میتوانند برای آغاز، از تجربههای زیسته خودشان بنویسند و شگردهای طنزنویسی را در این حیطه بکار ببرند. روزنوشت قالب خوبی برای شروع کار است.
-پیشینه طنزنویسی در ایران به کدام یک از نویسندگان برمیگردد. ممکن است مشروحتر در این مورد توضیح دهید؟
در تاریخ ادبیات ایران تا پیش از مشروطه طنز بیشتر فرم نظم داشت و کمتر در قالب نثر متجلی میشد. اولین آثار منثور طنز را باید در گلستان سعدی جست. سعدی در گلستان، طنز را از نظم به نثر آورد. در ادامه میتوان از عبید زاکانی یاد کرد که آثار نثر او (رساله دلگشا، اخلاق الاشراف، رساله تعریفات و...) هنوز برای طنزنویسان ما راهگشاست. ولی درمجموع تا پیش از مشروطه، آثار طنز بیشتر قالب نظم داشت. البته در این دوران آثار طنز انتقادی (مثل رساله کلثوم ننه نوشته آقا جمال خوانساری از علمای عهد صفوی) نیز آفریده شد ولی این آثار اندک و انگشتشمار بودند. ولی اگر منظورتان عهد معاصر است درواقع طنز یکی از دو مؤلفه اصلی تعمیق رویکرد مردمی و تجددطلبانه مشروطه در ادبیات معاصر بشمار میآید (واقعگرایی مؤلفه دیگر است.) این حرکت که همراه با ارائه نخستین آثار ادبی حرکت تجددطلبی (مسالک المحسنین نوشته طالبوف و سیاحتنامه ابراهیم بیگ نوشته زینالعابدین مراغهای) وارد عرصه ادبیات کشورمان شد، در نوشتههای دهخدا کمال پیدا کرد و در آثاری مثل «قندرون» از این نویسنده که در شمارههای ۲۷ صوراسرافیل ستون چرند پرند چاپ شده است، طنز را به قلمرو ادبیات داستانی کشاند و در ادامه، جمالزاده در «یکی بود یکی نبود»، با طرح نظریه «دموکراسی ادبی»، آدمهای کاریکاتوری آثار دهخدا را به شخصیتهای داستانی تبدیل کرد و عامل لحن و زبان مردم کوچه و بازار را در داستان کوتاه فارسی بکار گرفت. در حقیقت رویکرد مدرنیستی مشروطه در عرصه طنز، دو وجه داشت: یکی ایجاد تحول در ساختار آثار ادبی با وارد ساختن لحن و زبان مردم در عرصه داستان و دیگری وارد ساختن عنصر نقد (اجتماعی، فرهنگی، ادبی و...)
-طنزنویسان معاصر بزرگ دنیا چه کسانی هستند؟
سؤالتان کلی است و چون محدوده جغرافیایی را هم دربر نمیگیرد پاسخ به آن از دقت لازم برخوردار نخواهد بود ولی درهرحال مهمترینش فکر کنم شخصی به نام دونالد ترامپ باشد که با توییتهای عجیبش گوی سبقت را از دیگران ربوده! البته میشود از کسانی مثل جورج اورول، جیمزتربر، وودیآلن (که طنز نوشتههایش هم مثل فیلمهایش سرشار از خلاقیت است)، بولگاکف (در همسایگی شمالی)، عزیزنسین (در همین همسایگی غربی) و خیلیهای دیگر نام برد.