اعتماد: یلدا از آیینهای دیرینه ما ایرانیان است و کمتر ایرانیتباری است که منکر تأثیرپذیری از حال و هوای آخرین شب پاییز باشد؛ پدیدهای که تا این اندازه نزد ایرانیان جامعیت داشته باشد و تجربه زیستشده هر فارسیزبانی را در بر بگیرد، طبیعی است که در زبان و ادبیات فارسی هم حضوری اجتنابناپذیر دارد. در مورد تبارشناسی لغوی کلمه یلدا، تحلیلها و استدلالهای متنوعی وجود دارد. گروهی معتقدند که یلدا واژهای اوستایی است. آنها یلدا را به دو بخش «یل» و «دا» منقسم میکنند و توضیح میدهند که یل یا ییل در اصل اوستایی و به معنای سال است؛ مانند «یر» که در زبانهای لاتین همان سال معنی میدهد. بنا به توضیح و استدلال آنها «دا» هم که نام دهمین ماه خورشیدی یعنی «دی» از آن گرفته شده به معنی روشن و نورانی است؛ درست همعرض همین تلفظ در زبان انگلیسی یعنی Day به معنی روز است. خلاصه اینکه بنا به آنچه غائلان به اوستایی بودن کلمه یلدا میگویند، این واژه در مجموع «روشنایی سال» معنی میدهد. با وجود قابلاعتنا بودن این تحلیل هنوز دلایل متقنی برای آن وجود ندارد چراکه چنین ترکیبی، یعنی ترکیب یل+دا هنوز به این صورت در هیچ نسخهای از هیچ متن اوستایی یافت نشده است.
به جز این اما دیگرانی هم هستند که تفسیرها و تحلیلهای دیگری در این باره دارند؛ مثل آنها که یلدا را واژهای پارسی در نظر میآورند و تصریح میکنند که صرفاً شباهت ظاهری آن به یلدای سریانی، این دو با هم - به اشتباه- یکسان پنداشته شده است. آنها نیز یلدا را مشتمل بر دو بخش «یل» و «دا» میدانند. با این توضیح که «یل» همان یل معروف به معنای پهلوان و جنگاور است و در متون ادبی فارسی بسیار آمده و نمونههای آشنایی از جمله در شاهنامه فردوسی دارد و «دا» میتواند کوتاه شده «داد» باشد که در پارسی دری «زمان، دوران و عمر» نیز معنی میدهد. جالب اینکه آنها ریشه واژه لاتینتبار دِیت (date) به معنای تاریخ در انگلیسی و فرانسه را نیز به «دا» ی پارسی نسبت میدهند.
با این حال مهمترین دیدگاه در ارتباط با تبارشناسی واژه یلدا که در عین حال رایجترینشان هم هست، شاید دیدگاهی باشد که یلدا را واژهای متعلق به زبان سریانی کلاسیک میداند و معتقد است که چون سریانی و عربی از زیرشاخههای زبان آرامیاند، بنابراین میتوان آن را به ریشه یلد نسبت داد و با کلماتی عربی مانند یلد، یولد، میلاد و... همریشه دانست.
جدا از اختلافنظرهایی که بین ادبا و کارشناسان و صاحبنظران بر سر ریشه اصلی واژه یلدا وجود دارد، یک نکته در این زمینه اهمیت دارد و آن وجود تنوع تحلیلها در این باره است که خود نشان از مسالهساز بودن این پدیده، این مفهوم و این شب در فرهنگ ایرانی و نزد اقوام مختلف این سرزمین است که هرکدام برسازنده بخشی از تنوع فرهنگی این سرزمین همراه با آداب و رسومی مختص خود است که در عین حال قرابتهایی هم با دیگر اجزای پیکره فرهنگی ایرانزمین به مثابه کلیتی جامع و دربرگیرنده یا به همان تعبیر رایج «مام وطن» دارد.
به مناسبت فرا رسیدن شب یلدا سراغ چهرهای آشنا در حوزه ادبیات کلاسیک فارسی رفتم و با او درباره حضور یلدا در متون قدمای فارسی گفتوگو کردم. دکتر اسماعیل آذر، مدیریت گروه ادبیات فارسی سازمان فرهنگی اکو، عضویت در کمیته نامگذاری ثبت احوال، عضویت در کمیسیونهای علمی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، عضو در هیاتمدیره انجمن ادبیات تطبیقی و ... که به سبب حضورش در برنامههای ادبی تلویزیون از جمله مشاعرههای شبکه آموزش، چهرهای آشناست. او در آذرماه ۱۳۲۳ در اصفهان به دنیا آمد و به این اعتبار ۱۲ روز پیش ۷۵ سالگی خود را پشت سر گذاشت. پدرش کارمند دولت بود و مادرش فرهنگی و مدیر اولین دبیرستان دخترانه شهر اصفهان که به گواه یادآوری فرزند ادیبش، به زبان فرانسه هم تسلط داشت. دکتر آذر پس از اتمام تحصیلات در مقطع متوسطه، به عنوان دانشجوی پذیرفتهشده پرتودرمانی که یکی از رشتههای پزشکی دانشگاه اصفهان بود، وارد آن دانشگاه شد اما دست سرنوشت بنا نداشت که از او پزشکی بسازد که با جسم افراد سر وکار داشته باشد. آذر به دلیل عدم علاقهمندی پرتودرمانی را رها کرد و از اصفهان راهی تهران شد.
او که از چهاردهسالگی شیفته موسیقی بود، سر از هنرستان موسیقی درآورد و سالها به عنوان نوازنده در ارکستر گلها ساز زد. مدتی نیز به عنوان استاد موسیقی تدریس کرد ولی بنا به وصیت مادرش موسیقی را وسیله امرار معاش خود نکرد و آن را صرفاً به عنوان هنر مورد علاقهاش دنبال کرد. سپس در رشته زبان انگلیسی تحصیل کرد ولی این رشته هم سبب ارضا و اقناع روح او نشد. چنانکه خود میگوید، شعرهای حافظ سبب گرایش او به سمت ادبیات فارسی شد و تصمیم گرفت تحصیلات دانشگاهیاش را در این رشته ادامه دهد. دریافت مدرک کارشناسی ارشد ادبیات تطبیقی و نیز دکترای زبان و ادبیات فارسی محصول این گرایش برآمده از جادوی کلام لسانالغیب است. دکتر آذر در گفتوگوی حاضر از دو منظر فلسفی- ادبی از نسبت میان مفهوم «سفر» و ماهیت «یلدا» گفته است.
یلدا و سفر را از دیرباز در بردارنده مفاهیمی مشترک دانستهاند. مهمترین جنبه از این اشتراک کدام است؟
یلدا فلسفهای دارد و سفر هم فلسفهای اما ارتباط سفر و یلدا این است که سفر همیشه موکول به قطار و هواپیما و ماشین و پای پیاده نیست. گاهی انسانها در خودشان سفر میکنند، در ذهنشان سفر میکنند و این نوع سفر خیلی مرغوبتر است؛ حتی مرغوبتر از سفرهایی که فیزیکی انجام میشود. شب یلدا و ماجرای یلدا و ارتباط آن با سفر این است که ما در ذهنمان هزاران هزار سال سفر میکنیم و به دیارهای کهن و دور میرویم تا ببینیم در دیار ما و در روزگار پیش چه میگذشته است.
از این منظر یلدا را دربردارنده سفر به تاریخ دانستهاید؛ اینطور نیست؟
بله، تاریخ ما را راهی سفری به روزگاران پیش از خودمان میکند. اگر برای نمونه از دربار غزنویان و سلطان محمود غزنوی بگوییم، ذهن خواننده خود را درست هزار سال به سفر میبریم و به او نشان میدهیم که چه اتفاقهایی در آن روزگار حادث شده است. اکنون سخن از سفر یلدا و سفر به دنیای یلدا است. همانطور که شاید خوانندگان هم مطلع باشند، ایران شادترین کشور جهان است، به دلیل تعدد جشنهایی که در طول تاریخ با آن مواجه هستیم. اگر سفر کنیم و کتاب «التفهیم» ابوریحان بیرونی را بخوانیم، در این سفرِ اندیشیدگی به موارد بسیار جذاب پِی خواهیم برد. من راه سفر را کوتاه میکنم و برای شما راجع به آنچه در این کتاب ارجمند و در «بینالاخبار» گردیزی درباره یلدا آمده است، خواهم گفت.
بسیار خب؛ بنابراین تبارشناسی نام یلدا هم باید در گفتههای شما از این دو اثر باشد. اینطور نیست؟
بله، اول اینکه باید ببینیم فلسفه نام یلدا چیست؟ میدانیم که تاریخ تولد حضرت عیسی (ع) مشخص نبود. ۲۱ دسامبر روز اول دی ماه است. یعنی روزی است که روشنی روز شدت پیدا میکند و بیش از روزهای پیشین میشود اما چون کبیسهها اشتباه محاسبه کرده بودند، با اختلاف سه، چهار روز ۲۵ دسامبر را روز تولد حضرت مسیح (ع) دانستند. این اتفاق در سال ۳۵۴ میلادی افتاد. حالا چرا میلاد؟ چون این روز را در حقیقت میلاد نور، میلاد خورشید میدانستند. در ایران باستان، دی سرگذشتی طولانی دارد. دی از داتای پهلوی میآید و ریشه آن، واژه دادار است. دادار یعنی خدای بزرگ و به همین دلیل بوده است که ماه دی را ماه خدا و ماه دادار میپنداشتهاند. چون نور زایش میکرده و تولد نور بوده است، این میلاد با میلاد حضرت مسیح (ع) پیوستگی دارد. به همین دلیل واژه میلاد یا یلدا را به کار میبرند.
خود واژه یلدا گویا از عربی به فارس آمده. خاستگاه این کلمه کجا و چه زبانی است؟
یلدا یک واژه سریانی است که بله، به زبان عربی رفته و از آنجا به زبان ما آمده است. واژههای منشعب از آن تولد، میلاد، مولودی، ولد و والد در مجموعه همین واژه یلدا گنجانده میشوند. دلیل اینکه این شب را یلدا گفتهاند، میلاد نور، تولد خورشید و مهر و تولد حضرت عیسی مسیح (ع) است.
خُب، ایرانیها برای چه جشن میگرفتند و ارتباط این جشن با آن نور و تولد خورشید و ... در فرهنگ و تمدن ایرانی در چیست؟
خودِ واژه جشن که واژه مادر آن یسن یا یسنا است، اصلاً معنی عبادت و سخن گفتن با خدای عالمیان را میدهد و وقتی در فرهنگ ما آمده، جشن معنی سور پیدا کرده است. اگرچه معنی نخستین آن دعا است. در واژه یسنا هم با دعاها طرف هستیم. میدانیم در روزگار گذشته برق و نورهایی مثل چراغ امروز نبوده، گاهی نورهایی از سوزاندن پیه گوسفند حاصل میشد که تا اندازهای مورد استفاده قرار میگرفت اما عادت مردم در آن روزگاران بود که وقتی چراغ آسمان روشن میشد، یعنی بامدادان بیدار میشدند و وقتی چراغ آسمان خاموش میشد، میخوابیدند. در طول زمستان که به اصطلاح زاویه نور به جنوبیترین نقطه کانون خودش میرسد و از شب یلدا به بعد از جنوب به شمال تبدیل میشود، خواهیم دید که شبها به بلندترین و درازترین فصل خودشان میرسند و این شبها سرما است و ابزاری که الان برای گرم کردن خودمان داریم، طبعاً در آن روزگاران وجود نداشته و مردم رنج میبردند و آنچه در خزانه خود داشتند انبار میکردند تا فصل کاشت و داشت فرا برسد. صبر میکردند تا روز آفتاب برسد و بالاخره نور و گرما بر سیاهی و دیو و جهل غلبه کند. شب و تاریکی را نشانهای از اهریمن میدانستند. میدانیم که در یلدا آفتاب به برج جدی تحویل میکند و قوس را پشت سر میگذارد و قدما این شب را نحس میدانستند، به خاطر درازای تاریکی و شب بودن آن. بنابراین اعتقاد داشتند در شب یلدا جنگ و کارزاری اتفاق میافتد که در آن نور در مقابل اهریمن، جهل و تاریکی قرار میگیرد و ایندو تمام طول شب با هم میجنگند و مردم آن روزگار بیدار مینشینند تا با چشم خودشان پیروزمندی خورشید را بنگرند و بعد بخوابند. از فردای آن روز یعنی اول دی ماه میبینیم که نور به سر تاریکی میزند، تاریکی را پایین میبرد و خودش جای آن را میگیرد. یعنی نور پیروز میشود و اهریمن را مغلوب میکند. در قرآن مجید هم داریم: الله نور السموات والارض؛ یعنی خداوند نور آسمان و زمین است.
یعنی تقابل و تباینی بین این تلقی از نور و جشنی که گفتید با آموزههای اسلامی هم وجود ندارد.
بله، خوشبختانه این یکی از جشنهایی است که با آیینهای دینی ما در تقابل نیست و این است که مردم هم بیشتر آن را دوست دارند. ما در چهل، پنجاه سال پیش واژهای به نام میلاد یا یلدا نداشتیم. مردم روزگار پنجاه، شصت سال پیش از چله سخن میگفتند. میگفتند شب چله. چون طول دی و بهمن به دو چله تقسیم میشد. چله بزرگ و چله کوچک. چله بزرگ از اول دی تا دهم بهمن و چله کوچک از دهم بهمن تا آخر بهمن بود. بنابراین چله بزرگه ۴۰ روز و چله کوچک ۲۰ روز بود.
خود واژه چله که تداعیگر عدد چهل است، با آن چلهنشینی نسبتی دارد؟
بله. چله و چلهنشینی در فرهنگ ما متداول بود. چله کوچک سردتر از چله بزرگه بود و چهار روز آخر چله بزرگه و چهار روز اول چله کوچیکه را چهارچهاری میگفتند که در آن سرما شدت میگرفت. تداول چله و اهمیت عدد چهل در ادبیات ما هم پیداست. مثل آنجا که حافظ میگوید: شنیدم رهروی در سرزمینی/ بگفتا این سخن را با قرینی؛ کهای صوفی شراب آنگه شود صاف/ که در شیشه بماند اربعینی.
چله نشستن آیینی برای مراقبه و در واقع مراقبت از یک وضعیتی روحانی بوده. بنابراین شب چله و یلدا هم از این جنبه وجهی معنوی پیدا میکند.
دقیقاً. چله نشستن برای تذهیب نفس بوده و در این ماه دی جشنهای بسیاری از قریههای کوچک، روستاها و شهرها داریم که فراوان بوده. برای مثال در صد سال پیش مردم تهران روی بامها میرفتند که امروز به آن خرپشته میگوییم و دعا میکردند و دور هم خدا را یاد میکردند و با خدا سخن میگفتند. در اصفهان جشنی به نام بادروز یا جشن کژین داشتند و مثلاً در اراک جشن شکمبهخوران میگرفتند و در شب یلدا درون گوسفند را میپختند و نوش جان میکردند و مثلاً در کردستان چله بدر داشتند. در یلدا سفرهای داشتند به نام میزد که در این سفره هم خوراکیهایی مثل خشکبار بوده و هم خوراکیهای آبکی مثل انواع شربتها که به آن سوز میگفتند. در شعرها هم هست که به کرات داریم از این دست: بر سر سفرهی یلدا آن شب/ سخن از سوز و گداز است آن شب. سخنهای دیگر پیرامون یلدا فراوان است و ما سفر خود را در همینجا و دنیای یلدا به فرجام میبریم.