ایران: مجتهد بود، دکترا هم داشت. هم در حوزه درس خوانده بود و
به استادی رسیده بود و هم در دانشگاه به بالاترین مدارج دست یازیده بود. هم در
فارسینویسی زبده بود و هم در عربیدانی خبره. افزون بر فقه و اصول که درسش را
خوانده بود و حتی حوزه نجف اشرف را هم درک کرده بود، بر تاریخ اسلام اشرافی تام و
تمام داشت. اما کوچکترین تفرعنی به خود راه نداده بود. نثری عالمانه و عامیانه را
عامدانه رعایت میکرد. شاید از همین رو هم بود که وقتی چنین موضوعی در قالب کتاب
درمیآمد، شمارگانی قابل توجه مییافت.
«سیدجعفر شهیدی»،
تاریخنگاری جامعالاطراف بود. او زمانی دست به قلم برد که در مصر، تواریخی به طبع
میرسید که تمدن اسلامی را خالی از فرهنگ تشیع جستوجو میکرد و البته، سخت در پی
روشنگری بود، چنانکه در کتاب «جنایات تاریخ» که در سی سالگی منتشر شد، آورد: «در
یک محیطی که اکثریت آن را مردم بیسواد تشکیل بدهند، دین بهترین حربهایست که میتوان
حتی علیه دین هم بهکار برده شود.»
اما شهیدی جز آنکه میکوشد جامعه را از نظرگاه خود بیدار
کند و تاریخنگاری اسلام را از زوائد بزداید، تلاش دارد تا از همین مجرا نسبت به آنچه
در فلسطین میگذرد هم گام بردارد.
اما شهیدی تنها سر در تاریخ اسلام نداشت. او ادیبی عالم
و فاضل هم بود. جز آنکه «پس از پنجاه سال پژوهشی تازه پیرامون قیام امام حسین»،
«تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان»، «زندگانی فاطمه زهرا»، «زندگانی امام
صادق»، «زندگانی علیبنالحسین» و «علی از زبان علی یا زندگانی امیرمؤمنان علی» را
نوشت، «دُرّه نادره» نوشته میرزا مهدیخان استرآبادی
را هم تصحیح کرد که اثری سراسر اطناب است و نثری منشیانه دارد و البته به تصحیح
«آتشکده آذر» اثر آذر بیگدلی و «براهینالعجم» تألیف مورخالدوله سپهر و نگارش
«شرح مثنوی شریف» و «شرح لغات و مشکلات دیوان انوری» هم پرداخت.
او در عرصه ترجمه هم دستی بر آتش داشت و چنان بود که
«نهجالبلاغه» را به فارسی برگرداند. همچنین «شیرزن
کربلا یا زینب دختر علی» نوشته بنت الشاطی، «انقلاب بزرگ» اثر طه حسین و «ابوذر غفاری نخستین انقلابی اسلام» تألیف جوده السحار را برای
فارسیزبانان ترجمه کرد که این سه کار آخر، جزء آثار نخستین او نیز بهشمار میآیند.
شهیدی اما سیونه سال، «مؤسسه لغتنامه دهخدا» را یعنی دو
سال پس از آنکه دکتر محمد معین دچار سکته مغزی شد و سه سال بعد دار فانی را وداع
گفت، اداره کرد و کوشید تا بزرگان علم لغت چون سیدمحمد دبیرسیاقی، حسن انوری، حسن
احمدی گیوی، رسول شایسته، سعید نجفی اسداللهی و غلامرضا ستوده در آنجا مجتمع
بمانند و به تکمیل و تسریع کار این مؤسسه همت گمارند. او درست سی سال پیش بود که مرکز بینالمللی آموزش زبان فارسی را در همان نهاد
علمی ایجاد کرد تا قدمی برای فارسیآموزی غیرایرانیها بردارد.
او حتی کتابخانه و خانهاش را هم در طبق اخلاص نهاد و
بدل به کتابخانه عمومی کرد تا نه فقط آثارش منتفعساز باشد، که زیستگاهش نیز
میزبانی باشد برای کسب علم جویندگان علم.
این را استاد احمد مهدوی دامغانی دربارهاش گفته است که
توصیفی سراسر برازنده اوست: «مردی متواضع و خدوم و بسیار خیرخواه و سعادتمند بود آزادهای
بود که مال در کف او قرار نداشت از رقت احساس و سعه صدر و لطافت طبع و ظرافت ذوق و
سماحت خلق، با دنیاداری و مالاندوزی یا معارضه در مسائل مادی و جاهطلبی به کلی
برکنار بود، خانه وسیع و کتابخانه نفیس خود را وقف عام فرمود، همه آثار سودمند
علمی و ادبی او در حال حاضر از مراجع موثق تحقیقات ادبی است» (پیامی خطاب به شب
سیدجعفر شهیدی، کانون زبان فارسی، دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۲).