کد مطلب: ۲۰۳۵۷
تاریخ انتشار: دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۸

«احساس خوشبختی» را در جوانان بالا ببریم

مهسا رمضانی

ایران: به‌نظر می‌رسد خوشبختی بیش از آنکه امری «آمدنی» باشد «آموختنی» است؛  خسرو باقری، استاد فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه تهران بر این باور است که میان «احساس خوشبختی» و «کسب مهارت‌های زندگی» ارتباط مستقیمی وجود دارد. او معتقد است حس خوشبختی در جامعه ایرانی بویژه در میان جوانان پایین است و به ما هشدار می‌دهد که ضعیف شدن این حس در جامعه، بی‌شک پیامدهایی خواهد داشت. از این رو، نباید آن را نادیده بگیریم و برای حل این معضل اجتماعی باید بدانیم خوشبختی چیست؟ و خوشبخت کیست؟

جناب باقری، از نظر شما، در میان افراد جامعه بویژه جوانان ما به‌میزان رضایت‌بخشی «حس خوشبختی» وجود دارد؟

متأسفانه سیاه‌نمایی در میان جوانان ما بیش از مشکلاتی است که با آن مواجه هستند. این نشان می‌دهد «احساس خوشبختی» در جوانان بسیار پایین است.
«خوشبختی» بیشتر یک حس درونی است و به تلقی ما از زندگی و جهان‌بینی‌مان برمی‌گردد یا اینکه محصول شرایط اجتماعی و استانداردهای لازم برای زندگی است؟
خوشبختی توأمان متأثر ازهردو ساحت «جهان‌بینی‌ها» و «واقعیت‌ها» است. خوشبختی از دو جنبه ذهنی و واقعی برخوردار است؛ «جنبه ذهنی» به احساس خوشبختی مرتبط می‌شود که گاه ممکن است برخلاف واقعیت‌ها هم باشد، به این معنا که فردی فقیر که چیزی هم برای خوردن ندارد، احساس خوشبختی کند.
البته دراین احساس خوشبختی، عوامل فرهنگی و جهان‌بینی افراد یک جامعه هم دخیل است. برای مثال در هندوستان ممکن است بسیاری در فقر به سر ببرند اما چون خود را منتسب به طبقه خاصی می‌دانند، محدودیت و فقر خود را می‌پذیرند و نه نتها احساس بدبختی نمی‌کنند بلکه حتی ممکن است درآن طبقه خاصی که قرار دارند، احساس خوشبختی هم بکنند. بنابراین، برای خوشبختی می‌توان «بُعدی روانی» هم قائل شد.
اما خوشبختی یک «جنبه واقعی» هم دارد. طبیعتاً جامعه خوشبخت باید از یک رفاه نسبی برخوردار باشد و از نظر معیارهای جهانی اعم از امید به زندگی، نشاط، سرانه تولید، نرخ رشد و... در وضعیت مطلوبی بسر ببرد. این‌ها واقعیت‌های ملموس یک جامعه است که می‌توان آنها را در قالب آمار و ارقام نیزدرآورد. آدم خوشبخت در واقعیت باید از استانداردهایی برخوردار باشد و فقط داشتن احساس کافی نیست.
صرف داشتن احساس خوشبختی در شرایطی که مابه‌ازایی برای آن در دنیای واقعی وجود ندارد می‌تواند هشداردهنده باشد. در جایی که از باورهای دینی برای توجیه فقر و فلاکت استفاده می‌شود، ممکن است افراد بدبختی خود را به خواست خدا یا به عوامل فراطبیعی نسبت دهند و در نتیجه، احساس رضایت هم داشته باشند. بنابراین، به‌نظر می‌رسد که احساس خوشبختی همچون تیغی دو دم است؛ از یک جهت خوب است چون بواسطه آن انسان می‌تواند خود را در برابر واقعیت‌های آزاردهنده جامعه مصون کند، ولی از طرف دیگر می‌تواند تخدیرکننده باشد؛ چرا که یک انسان فقیر، فقرش را به خواست خداوند یا طبقه‌ای که در آن قرار دارد، نسبت می‌دهد.
البته اینجا می‌توان بین نیازهای کاذب و واقعی نیز تمایز قائل شد؛ «نیازهای کاذب» بیشتر به بعد احساسی خوشبختی برمی‌گردد. برای مثال ما احساس می‌کنیم که باید آخرین مدل موبایل را داشته باشیم و اگر نداشتیم، احساس بدبختی می‌کنیم. این در حالی است که در واقعیت، داشتن یک موبایل معمولی هم می‌تواند نیاز ما را برطرف کند و بنابراین داشتن آخرین مدل موبایل یک نیاز کاذب است.
ولی ما «نیازهای واقعی» هم داریم که فقدان هر کدام از آنها در عمل بر سطح خوشبختی ما اثر می‌گذارد. بنابراین، هم «احساس خوشبختی» و هم «واقعیت خوشبختی» چه به لحاظ اجتماعی و چه به لحاظ فردی، مهم است و هر کدام از این دو نباشد، نمی‌توانیم از خوشبختی صحبت کنیم.
از بُعد واقعی و ملموس خوشبختی گفتید؛ چنین خوشبختی با چه فاکتورهایی سنجیده می‌شود؟ آیا متر و خط کشی داریم که با آن بتوانیم میزان خوشبختی‌مان را اندازه بزنیم؟
آرامش و امنیت روانی، ثبات اقتصادی، نظام آموزشی با کیفیت، نظام سلامت با کیفیت، محیط زیست پاک و در کل هرآنچه که برای یک زندگی سالم ضروری است که البته اینها فاکتورهای اجتماعی برای خوشبختی است.
واقعیت این است که در کنار این عوامل اجتماعی یک رشته عوامل وجودی و فردی نیز برای خوشبختی مطرح است؛ برای مثال «استقلال فرد» یکی از علائم سلامت وجودی است؛ فرد وابسته هیچگاه نمی‌تواند عمیقاً خوشبخت باشد، یا فرد خوشبخت باید انسجام وجودی داشته باشد. فردی که از تناقضات بسیار رنج می‌برد، نمی‌تواند فرد خوشبختی باشد.
اگر بخواهیم مشخصاً در مورد جامعه خودمان صحبت کنیم، فکر می‌کنید ما بیشتر در «احساس خوشبختی» ضعف داریم یا در «واقعیت خوشبختی»؟
 به اعتقاد من، ما به لحاظ احساسی دچار اشکال بیشتری هستیم، یعنی بیشتر احساس بدبختی می‌کنیم، هر چند در واقعیت هم، فاکتورهای خوشبختی را در سطح مطلوب و بالایی نداریم. اما احساس ما آنقدر ضعیف است که نقاط مثبت را هم نمی‌بینیم. برای مثال، سیاه‌نمایی درمیان جوانان ما بیش از مشکلاتی است که با آن مواجه هستند. این نشان می‌دهد احساس خوشبختی در جوانان بسیار پایین است. ما از لحاظ «واقعیت‌ها» در فاکتورهای خوشبختی ضعف داریم اما به‌طور فزاینده‌ای در زمینه «احساس خوشبختی» ضعیف هستیم.
چقدر «آموزش مهارت‌های زندگی» می‌تواند در تقویت احساس خوشبختی در جامعه اثرگذار باشد؟
بسیار زیاد! واقعیت این است که میان «احساس خوشبختی» و «کسب مهارت‌های زندگی» ارتباط مستقیمی وجود دارد. برای مثال ما مادامی که «مهارت گفت‌وگو کردن» را نداشته باشیم، طبیعتاً توانایی حل مسائل‌مان را هم نخواهیم داشت، در نتیجه مسائل ما لاینحل باقی مانده و ما احساس خوشبختی نمی‌کنیم.
آموزش مهارت‌های زندگی به افراد نه تنها به تقویت «احساس خوشبختی» در آنان منجر می‌شود بلکه این مهارت‌ها در عمل بر واقعیت‌های خوشبختی هم اثر می‌گذارد؛ به این صورت که وقتی ما بلد باشیم در مورد یک مشکل گفت‌وگو کنیم این مشکل در واقعیت هم حل می‌شود. من در پاسخ به پرسش شما بحث را در سطحی فردی پیش بردم اما می‌توان این امر را به سطح اجتماعی و کلان جامعه نیز تسری داد.
جامعه ما مشخصاً در کدام مهارت زندگی بیش از همه ضعف دارد؟
فکر می‌کنم در زمینه «مهارت‌های ارتباطی» ضعف‌های بسیاری داریم. این ضعف را برای مثال می‌توان در تصادفات رانندگی دید. واقعیت این است که هر نوع برخوردی در جامعه ما بسرعت به خشونت و پرخاشگری بدل می‌شود. «رعایت حریم دیگری» از دیگر مهارت‌های اجتماعی است که به اعتقاد من اغلب در جامعه ما محل توجه نیست.
از این رو، معتقدم در بحث از آموزش مهارت‌های زندگی باید سرمایه‌گذاری بیشتری در بخش «مهارت‌های اجتماعی» در دستور کار سیاستگذاران فرهنگی و آموزشی ما قرار گیرد.
ساز و کار آموزش مهارت‌های زندگی چگونه باید باشد و آموزش آن را باید از چه نهادهایی توقع داشت؟
آموزش مهارت‌های زندگی می‌تواند متولیان متعددی داشته باشد. به اعتقاد من، در وهله نخست، نهادهای رسمی، همچون آموزش و پرورش مسئولیت آموزش این مهارت‌ها را برعهده دارند. از این رو، مهارت‌های زندگی به نوعی باید در برنامه‌های درسی گنجانده شود. یکی از اهداف تعلیم و تربیت رسمی باید تربیت دانش‌آموزانی باشد که ضمن بهره‌مندی از دانش‌های روز از مهارت‌های کافی برای زیست اجتماعی و فردی نیز برخوردار باشند.
رسانه‌ها نیز به‌عنوان نهادهای تعلیم و تربیت غیررسمی می‌توانند به‌عنوان متولی آموزش مهارت‌های زندگی وارد شوند، برای مثال، تلویزیون در قالب برنامه‌های سرگرم‌کننده و آموزشی می‌تواند به این مهم جامه عمل بپوشاند یا به‌عنوان مثال شهرداری‌ها در سرای محله‌ها می‌توانند خدماتی را در راستای این جنس از آموزش‌ها ارائه دهند.
فقدان مهارت‌های زندگی که منجر به کم شدن احساس خوشبختی در جامعه می‌شود چه پیامدهایی را برای اجتماع خواهد داشت؟
«آسیب‌های اجتماعی» پیامد این فقدان است. اما این آسیب‌ها به نوبه خود می‌تواند در افراد احساس‌های منفی همچون «احساس گناه» و «احساس درماندگی» به وجود آورد. آنگاه این احساس‌های روانی منجر به آسیب‌های اجتماعی بیشتری خواهد شد و در روابط، واکنش‌های منفی اجتماعی به وجود خواهد آورد. به این ترتیب، یک دور باطل ایجاد می‌شود که در آن ضعف‌های فردی و آسیب‌های اجتماعی به‌طور پیوسته یکدیگر را تقویت می‌کنند. در چنین وضعیتی، هم «احساس خوشبختی» و هم «واقعیت خوشبختی» مخدوش می‌شود.
فکر می‌کنید چرا با وجود این همه آموزش‌های سنگینی که در سطح مدارس و دانشگاه‌های ما انجام می‌شود هنوز کارشناسی چون شما از ضعف مهارت‌های زندگی در جامعه ما می‌گوید؟
متأسفانه باید گفت چندان از نظر «آموزش مهارت‌های زندگی» نهادهای متولی موفق و اثرگذار عمل نکرده‌اند و مسأله اصلی ما در بحث آموزش مهارت‌های اجتماعی و در مفهوم کلی‌تر مهارت‌های زندگی، فقدان این مهارت‌ها در سطح نهادی است. نهادهای اجتماعی ما فاقد این مهارت‌ها هستند وازاین رو، آموزش مهارت‌های اجتماعی را نخست باید از نهادها آغاز کرد؛ برای مثال، نهادی برای امر به معروف و نهی از منکر اجتماعی ایجاد می‌شود اما در جریان انجام مسئولیت‌های خود ممکن است بعضاً منزلت اجتماعی شهروندان را رعایت نکند. این‌ها اصول مهارت‌های اجتماعی است که یک نهاد اجتماعی باید آن را رعایت کند. در تأسیس نهادهای اجتماعی باید به این مسائل توجه داشته باشیم.
خیلی از تحلیلگران اجتماعی با استناد به آمار می‌گویند که «پرخاشگر شده‌ایم» آیا این امر ربطی به ضعف حس خوشبختی در جامعه دارد؟
اگر احساس عزت نفس از بین برود، افراد انتقامجو و پرخاشگر می‌شوند. احساس عزت نفس با احساس خوشبختی رابطه‌ای غیرقابل انکار دارد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST